آنت ورپ
«اين كتاب را براي خودم نوشتم، و حتي از اين هم مطمئن نيستم. اين نوشتهها تا مدتها صفحاتي آشفته بودند كه بازخواني ميكردم و شايد هم دستي تويشان ميبردم، مطمئن از اينكه وقت تنگ است. اما وقت براي چه؟ درست نميدانم. من اين كتاب را براي ارواح نوشتم كه تنها همراهان زماناند؛ چرا كه بيرونِ زمان ايستادهاند.»
استخوان های خورشیدی
مایک مک کورمک
ترجمه: آرمین کاظمیان
«استخوان های خورشیدی» سال ۲۰۱۶ منتشر شد و بسیاری از جوایز ادبی ان سال را برنده شد. «این رمان، جریان سیال ذهن یک مرد ایرلندی میان سال به نام مارکوس کانوی را ثبت می کند که بسیار شبیه به مونولوگ های مولی بلوم در رمان اولیس نوشته ی جیمز جویس است. این کتاب همچون یک جمله ی رودمانند نگاشته شده… استخوان های خورشیدی، یک رمان تجربی موفق محسوب می شود اما بیش از آن، یک داستان انسانی پسندیده است.» این رمان در سال ۲۰۱۶ برنده جایزهٔ کتاب سال BGE ایرلند، در همان سال برنده جایزه ادبی گلداسمیت، در سال ۲۰۱۷ نامزد دریافت جایزه ادبی من بوکر و در سال ۲۰۱۸ برنده جایزه ایمپک دوبلین شد.استخوان های خورشیدی از سوی بسیاری از نشریات و مراکز فرهنگی به عنوان یکی از کتاب های برگزیدهٔ سال انتخاب شده است.
اشراق در پاریس
جک کرواک
ترجمه: محمد رزازیان
«اشراق در پاریس» سفرنامهای است از نویسندهای که هوای اودیسه شدن دارد و همزمان میتواند پروازش را در توالت فرودگاه از دست بدهد. از کتابخانههای پاریس برای ممنوعیت سیگار کشیدن متنفر است. خودش را تحویل پلیس میدهد تا جایی برای خواب داشته باشد. در اینجا کرواک از اسم خودش استفاده میکند. تلاشی برای مخفیکاری نیست. تجربهی سَتوری یا اشراقی آنی برای او در این لحظهها اتفاق میافتد.
داستان دوم این کتاب آخرین نوشتهی کرواک است؛ «پیک». پیک در این شرایط نوشته میشود: اشراق در پاریس مسیر انتقادها را تغییر نداده، الکل کبد و معدهی جک را تا نابودی کشانده، مادر جک از بعد از سکتهی مغزی، فلج شده، جک از اطرافیانش بریده و در آخرین مصاحبهی زندهاش حتی به آلن گینزبرگ هم بدوبیراه میگوید، و گاهی شبها فکر میکند استلا میخواهد مسمومش کند.
همزمان دختری به اسم ژانت میشل ادعا میکند دختر اوست. و در آخر این که نیل کسیدی میمیرد؛ کسی که رمان «در جاده» با محوریت شخصیت او شکل گرفت. نیل در مکزیک با مواد اوردوز میکند؛، اما جک تا مدتها این اتفاق را باور نمیکند.
این دو داستان، آخرین نوشتهی اسطورهی هیپیهای دههی شصت است، که بعد از مرگش بیشتر در قالب یک کتاب منتشر شد. دنیای کرواک، دنیای داستانهایی است با راوی اول شخص و زبانی صریح، دنیای اوجهای زودگذر و بداههگوییهای مدام، به شیوهی پیامبران نسل بیت؛ ویلیام باروز، آلن گینزبرگ و جک کرواک، چیزی که از زل زدن به گذریهای جادهها و بیخیالی ساکسیفونیستهای هارلم درآمده بود، بداههنویسی به غمانگیزی مغز پارانویازدهی جک کرواک.
محمد رزازیان؛ مترجم این کتاب در مقدمهی ترجمهی فارسی «اشراق در پاریس» آورده است:
«اشراق در پاریس و پیک، بعد از در جاده، تریستسا و زیرزمینیها چهارمین ترجمهی من از جک کرواک است، تلاش بزرگ او برای بازگشت به اوج و فرار از بیپولی، که با مرگش همراه میشود.
شخصیت نوجوان پیک برای بسیاری یادآور هالکلبری فین و برای برخی حتی خود کرواک است؛ بچهروستایی مبهوت و خیالپردازی که سالها بعد در خیابانهای مهگرفتهی پاریس درگیر مکاشفهی طنزآمیزش با جهان میشود.
اشراق در پاریس و پیک در مقایسه با کارهای قبلی کرواک از مغمومترین و پیچیدهترین خودزندگینامههای اوست.
افسون لیلی دال
سیری هاسوت
فرزانه رحیمی
هاسوت در رمانهایش شخصیتهایی را خلق میکند که از هویت جسمانی و اقلیم زیستیشان جداییناپذیرند و حس خودآگاهیشان بین هشیاری و ناهشیاری پنهان است. اغلب آنها از رخدادهای روانپریشانهای رنج میبرند، نظم زندگیشان مختل شده و هویتشان زیر سؤال رفته است. بیشتر تمرکز هاسوت روی هویتبخشی فیزیکیِ توام با درون شخصیتهاست که این مهم را با جستوجو در چهارچوبهای جنسیتی و روابط درونفردی به تصویر میکشد. به نقل از گاردین ، هاسوت در این رمان پر رمز و راز، شخصیتهایی را خلق میکند که بسیار واقعی و باورپذیرند؛ و سعی دارند هویت و استقلال فردیشان را داشته باشند اما در عین حال نیازمند روابط عاطفی پابرجا و ماندگارند. ————————————————————————————– شخصیت اصلی دومین رمان هاسوت، افسون لیلی دال هم شبیه جهان فروزان و آنچه دوست داشتم، دختری است که از پنجرهی هتلی در آنسوی خیابان، درگیر مرد نقاشی میشود که او را وارد ماجراهای جدیدی میکند. دختری با افکاری نسبتاً سنتی، لجوج، زیبا و شجاع که در آستانهی ورود به جوانی و بزرگسالی درگیر رابطهای عاشقانه اما پیشبینیناپذیر میشود و ماجراهای عجیبی که برایش رخ میدهد او را تا مرز جنون میکشاند. وقایع داستان در شهر کوچکی به نام وبستر در ایالت مینهسوتا اتفاق میافتد؛ جایی که مردمش از نظر اقلیمی و شخصیتی وابستگی عمیقی به زادگاهشان دارند. مردم این شهر کوچک، اغلب درگیر شایعات و اسرار عجیب و غریبی هستند که افکار آنها را محصور خود کرده است. رمز و راز اصلی داستان که خواننده را درگیر میکند بین لایههایی از واقعیت و رؤیا پنهان است تا جایی که رؤیاها کاملاً واقعیتها را تحتشعاع خود قرار میدهند. ————————————————————————————- بستر اصلی داستان در این شهر کوچک شکل میگیرد که شهری مرده و دورافتاده است. مردم در آنجا درگیر روزمرگیهای بهشدت تکراری هستند و تنها هیجان زندگیشان شنیدن اخبار عجیبوغریبی است که از یکدیگر میشوند و معمولاً هم منبع موثقی ندارند. شخصیت اصلی داستان، لیلی، به گونهای درگیر همین ماجراهای عجیبوغریب میشود و به دلیل درون جستوجوگرش و درگیر شدنش با رابطهای نامتعارف، خود نیز تبدیل به یکی از خبرهای داغ و هیجانانگیز شهر میشود و نامش بر سر زبانها میافتد. آدمهایی که لیلی دال در این رمان با آنها روبهرو میشود، هرکدام شخصیتی منحصربهفرد و عجیب دارند که او را وارد حوادث تازهتری میکنند