تیمبوکتو
سه گانه نیویورک
شخصيتهايي چند لايهاي از جامعه آمريكايي كه همگي در يك اصل مشتركند و آن خستگي و فرسودگي در برابر تمدن شهرنشين نيويورك است. در سه گانه نيويورك، استر با وارونه كردن داستانهاي معمايي نوع تازهاي از هنر روايت خلق ميكند و جستجوي پليس و كارآگاهي براي يافتن حقيقت را به جستجوي نابتر و فلسفيتر ـ كاوش در هويت ـ بدل ميسازد.
موسیقی شانس
جيم ناش و جك پازي كه به گونهاي كاملا تصادفي با هم آشنا شدهاند، به خانه مجلل دو ميليونر ميروند و در يك بازي قمار شركت ميكنند و ميبازند. از آن پس، پوچي سرنوشت، پازي را به نااميدي ميكشاند و ناش با پيبردن به شرارتي كه در تار و پود زندگياش تنيده شده، به خشم بيپايان خود پناه ميبرد.
مون پالاس
مارکو استنلی فاگ در کودکی مادر خود را طی یک تصادف اتومبیل از دست می دهد . از آنجایی که حاصل یک ارتباط نامشروع بوده از هویت پدر خود نیز خبر ندارد . بعد از مرگ مادر ، دایی ویکتور سرپرستی او را بر عهده می گیرد . وقتی مارکو به سن 18 می رسد در دانشگاه شهر دیگری پذیرفته می شود همزمان دایی ویکتور نیز راهی سفری بلند مدت می گردد و به عنوان هدیه قبولی 1492 جلد کتاب خود را به او می دهد . مارکو نگران و دلزده وارد زندگی جدید می شود و از همین نقطه ماجرای رمان مون پالاس نیز شروع می گردد . مارکو به موجودی بی هدف تبدیل می شود فقط می خواهد تنها باشد حرکتی نکند و بگذارد زندگی جریان یابد از گیرو دارهای و دغدغه های زندگی فرار می کند . او از مقابله با مشکلات می پرهیزد و دیگر سرنوشتش برایش اهمیت ندارد ..... در این بین با دختر و پیرمردی اشنا می شود که باعث دگرگونی زندگی او می شوند و مبحث قبلی کتاب تمام می شود و وارد یک ماجرای پر رمز و راز می شویم و نگاهی هم به زندگی آمریکایی داره ........ مارکو پرستار یک پیرمرد می شود پیرمرد در حال تعریف کردن زندگی خویش است و در این بین مارکو نیز رازهای خانودگی خود را حل می کند .......