در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 9 24 36

خشکسالی

تومان
جين هارپر پگاه ملكيان اين‌طور نبود كه مزرعه قبل از آن شاهد مرگي نبوده باشد، و پشه‌ها هم البته تبعيضي قائل نمي‌شدند. به ديد آن‌ها فرق كمي بيان لاشه و مگس وجود داشت. خشك‌سالي‌اي كه در آن تابستان اتفاق افتاد حق انتخاب مگس‌ها را از بين برده بود. به دنبال چشم‌هايي بودند كه ديگر پلك نمي‌زدند و بي‌وقفه دنبال جراحات و زخم‌هاي لزج بودند، در حالي كه كشاورزان اهل كيوارا اسلحه‌هايشان را رو به حيوانات اهلي لاغر مردني گرفته بودند. نباريدن باران به معناي نبود غذا بود و نبود غذا باعث تصميم‌گيري‌هاي دشوار مي‌شد و شهر كوچك، روز به روز، زير آسمان سوزان آبي سو سو مي‌زد. ماه‌ها گذشت و، در اين وضعيت كه به سال بعد هم منتقل شد، كشاورزان مثل يك دعا زير لب به خود مي‌گفتند: «اين شهر از بين مي‌رود.» اما هواشناسان ملبورن مخالف بودند. دلسوزانه با كت و شلوار در استوديوهايي با تهويه مطبوع تا ساعت شش بعدازظهر كار مي‌كردند و گزارش مي‌دادند. رسما بدترين وضعيت قرن بود. الگوي آب و هوا اسم مخصوص به خودش را داشت؛ تلفظ آن هرگز به طور كامل مشخص نشد: «ال‌نينو». دست كم مگس‌هاي لاشه خوشحال بودند. دستاوردهاي آن روزشان عادي نبود. كوچك‌تر بودند و دسترسي‌شان به گوشت آسان‌تر بود. البته اهميتي نداشت. همان بودند: چشمان براق، زخم‌هاي مرطوب.