۴ : دی ان ای پنهان آمازون، اپل، فیسبوک و گوگل
طي دو هفته گذشته، چهار غول تكنولوژي يعني اپل، فيسبوك، گوگل و آمازون توانستهاند بيشتر از تمام ديگر ساختههاي بشري در طول تاريخ، ثروت و خدمات توليد كنند. آنها فرصتهاي شغلي بسيار زياد، توليدات ناب، خدمات بسيار ارزنده و امنيت اقتصادي را براي انسانها ايجاد كردهاند. به طوري كه در تاروپود زندگي ميلياردها انسان رخنه كردهاند. به طور خلاصه توانستهاند دنيا را به جاي بهتري براي زندگي تبديل كنند. اما رسانههاي اجتماعي را در نظر بگيريد كه اطلاعات و تصاوير شخصي ما را پردازش كرده، مكالمات تلفني ما را شنود ميكنند و بدتر اينكه اين اطلاعات را به شركتهاي مورد هدف خود ميفروشند. با اينكه خيل عظيمي از خدمات آنها براي ما رايگان است ولي بايد بدانيم كه آنها خيرخواه بشر نيستند و اين درحالي است كه ما راغبانه تمام اطلاعات و اخبار زندگي شخصي خود را در اختيارشان قرار ميدهيم و خصوصيترين لحظات زندگيمان را در آنها به اشتراك ميگذاريم.
آدام و اولین
اینگو شولتسه
حسین تهرانی
وقایع رمان «آدم و اولین» در تابستان و پاییز ۱۹۸۹ رخ میدهد؛ زمانی که جریانات سیاسی منجر به سقوط دیوار برلین شد. آدام و اولین در آلمان شرقی زندگی میکنند، زندگی پر مشغلهای دارند و به سیاست علاقهای ندارند. آدام خیاط زنانهدوز است و اولین گارسون. روزی اولین به خانه برمیگردد و آدام را در شرایط نامناسبی غافلگیر میکند: پس خانه را ترک میکند و همراه دو دوست راهی سفر به مجارستان میشود. آدام نیز آنها را تعقیب میکند.
بخشی از کتاب:
«آدم همسرش را حوا، یعنی زندگی، نامید؛ چون میبایست ما در همهی زندگان شود، و خداوند لباسهایی از پوست حیوانات مهیا کرد و به تن آدم و همسرش پوشانید.»
اولین کلان آدام را قطع کرد: «پس خدا هم خیاط بود!»
«میخواهی بقیهاش را گوش کنی؟»
اولین سرش را به علامت تایید تکان داد و چراغی را که روی لاکپشت نور قرمز میانداخت، خاموش کرد.
آن هنگام که نفس هوا می شود
نام نویسنده : پال کالانیتی
نام مترجم : شکیبا محب علی
پال کالانیتی، که متخصص مغز و اعصاب بود، بر اثرسرطان ریه در سی و هفت سالگی جان خود را از دست داد. پال پزشکی متبحر و انسانی متفکر بود که در طول زندگیاش به دنبال معنای زندگی بود. وی در جستجوی پاسخ سوالاتش مدتی ادبیات خواند، همچنین زیستشناسی و سرانجام به جراحی مغز و اعصاب روی آورد. در اواخر دوره رزیدنتیاش متوجه شد به سرطان ریه مبتلا شده است.
نویسنده در این کتاب، تجربه بیماری و رویاروییاش را با مرگ به رشته تحریر درآورده است. زمانی که پال از بیماریاش مطلع میشود چهار مرحله غم را پشت سر میگذارد. در واقع شخصی که تا دیروز به بیمارانش امید میداده است اکنون به امید نیاز دارد.
برخورد پال کالانیتی با مرگ بسیار خواندنی است و انسان را به تعمق وامیدارد. خواندن این کتاب را به افراد کتابخوان توصیه میکنم چراکه به نظرم این داستان ویژگیهای منحصربهفردی دارد که باعث شده، پرفروشترین کتاب نیویورکتایمز باشد.
احتمال عشق در نگاه اول
هدلي آرام ميگويد: «ببخشيد، من نبايد مياومدم.» اوليور ميگويد: «نه.» و هدلي نگاه مهبوت به او مي اندازد. او دوست داشت كلماتي شبيه اين بشنود: نرو يا لطفا بمون يا من هم متاسفم، اما اليور فقط ميگويد: «اشكالي نداره.» هدلي از اين پا به آن پا ميشود. پاشنههاي كفشش درون گل و لاي فرو رفتهاند. ميگويد: «بهتره برم»، اما انگار چشمهايش ميگويند: «نذار برم.» و دستهايش در تلاش براي آنكه دستهاي اليور را ملتمسانه نگيرند، ميلرزند. اوليور ميگويد: «درسته.من هم بايد برم.» هيچكدام از آنها حركتي نميكنند و هدلي متوجه ميشود كه نفسش را در سينه حبس كرده است. از من بخواه كه بمونم.
كتاب «احتمال عشق در نگاه اول» كتابي است درباره عشق، سرنوشت و اميد. كتابي درباره دوري و بخشش. همچنين، كتابي درباره پيامدهاي هر عمل؛ اينكه چطور يك اتفاق كوچك - از دست دادن پرواز، بابت 4 دقيقه تاخير - ميتواند زندگي شما را متحول كند؛ موضوعي در خور توجه.