در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 9 24 36

جنگی که نجاتم داد

165,000 تومان

   کیمبرلی بروبیکر بردلی

   مرضیه ورشوساز

«وقتی سال‌ها در اسارت یه پنجره باشی دیگه چه اهمیتی داره که دنیا درگیر یه جنگه. اونم جنگ جهانی دوم. آدا دختر بچه‌ای که به خاطر ناتوانیش توی زندگی فقط تحقیر شده، یه روز یه تصمیم بزرگ می‌گیره. اون به همراه برادر کوچیکش سفری رو شروع می‌کنه تا بفهمه به دنبال رویا بودن چه شکلیه. اما جنگ، آواره ‌گی و فقر تازه شروع شده و زندگی بوی خون و خاک میده.»

داستان «جنگی که نجاتم داد» این‌گونه آغاز می‌شود: «آدا! بیا کنار از پشت اون پنجره!» صدای فریاد مام است. بازویم را گرفت و آن‌قدر محکم کشید که از روی صندلی افتادم و به زمین کوبیده شدم. «می‌خواستم به اِستیون وایت سلام کنم، همین.» می‌دانستم که نباید جوابش را بدهم، اما بعضی وقت‌ها دهانم زودتر از مغزم کار می‌کرد. نمی‌دانم چرا آن تابستان شجاع شده بودم. مام سیلی محکمی زد. سرم از عقب به پایه صندلی خورد و تا چند ثانیه فقط ستاره می‌دیدم. مام گفت: «تو با هیش‌کی حرف نمی‌زنی! از روی مهربونی گفتم می‌تونی بیرون رو نیگا کنی، اگه بخوای حتی دماغت رو از پنجره ببری بیرون، دیگه تمومه! چه برسه بخوای با کسی حرف بزنی!»...»