ناشر: آموت
چلپ: ۱۳۹۹
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۱۹۲
115,000 تومان
فابیو گدا
مترجم: مرجان مردانی
ناشر: آموت
چلپ: ۱۳۹۹
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۱۹۲
وزن | 250 گرم |
---|
هرگز كسي به الينور نگفته است كه زندگي بايد بهتر از خوب باشد، الينور آليفنت در برقراري ارتباط اجتماعي با مشكلاتي روبهروست و هر چه را كه فكر ميكند، به زبان ميآورد. او برنامه زندگياش را طوري چيده است كه از هر نوع تعامل اجتماعي دور باشد اما وقتي ريموند، كارشناس شلخته و دست و پا چلفتي اداره سر راهش ميگيرد، همه چيز تغيير ميكند. الينور عجيب و غريب به آرامي قدم به زندگياي ميگذارد كه....
يوسف عليخانی
هفت شبانه روز بود خواب ميديد هفت كوزهاي كه به هفت چشمه ميبرد، به جاي آب، خون در آن پر ميشود و هفت بار كه كوزهها ميشكنند، آب چشمهها دوباره بر ميگردد و ديگر خون در آنها جوش نميزند. لازم هم نبود شب باشد و خواب باشد تا كوزه به دوش، سر اژدرچشمه برود و كوزه در آب بكند كه بعد ببيند كوزه پر از خون شده است. كوزهي اول با سنگ سياه كنار چشه بشكند و بعد بيآنكه از خواب بيدار شود، كوزهي دومي به دوش بگيرد و يك كوه آن طرفتر، كوزه را در سياه چشمه فرو ببرد و بعد خون، جوش بزند و باز همان كند كه بار اول كرده بود و بعد يك كوه آنسويتر، كوزهي سوم را در گاوچشمه از شانه پايين بياورد و هنوز آب به كوزه نرسيده، آب كه نه، خون، شتك بزند به دست و بالش و بعد كوزه را خاكشير كند و كوزه به دوش، سمت پلنگچشمه بدود كه آب بردارد و خون بپاشد به گل و گردنش و كوزه از دوشش، شتاب بگيرد آن سوي سرخهچشمه و كوزه را محكم بكوبد به سرخهسنگ پاي سرخهچشمه زير سرخهكوه. هنوز زردچشمه مانده بود و بعد سفيدچشمه كه آنها هم رنگي جز رنگ همسانان خود نداشتند؛ عجيب اينكه نه لباس و نه دست و نه صورت و نه خودش، خوني نميشدند و فقط «خوابيده خانم» از شدت تشنگي، از خواب ميدويد بيرون.
كترينا اينگلمن سوندبرگ
ترجمه: كيهان بهمنی
«کترینا اینگلمن سوندبرگ» نویسندهی سوئدیِ متولد سال ۱۹۴۸، یکی از محبوبترین نویسندگان ادبیات عامهپسند تاریخی در این کشور است. سوندبرگ هجده اثر داستانی را در کارنامهی ادبی خود ثبت کرده است. مشهورترین اثر او «پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت»، پس از انتشار در سال ۲۰۱۲ به سرعت مبدل به اثری پرفروش شد و در مدتی کوتاه به هفده زبان ترجمه شد. موفقیت کتاب سبب شد نویسنده رمانی دیگر در ادامه این داستان بنویسد که این اثر نیز در سال ۲۰۱۴ با عنوان شانس دوباره پیرزن منتشر شد.
در اين رمان داستان «مارتا اندرسون» پيرزن هفتاد و نه سالهاي روايت شده که روياي فرار از آسايشگاه و سرقت از بانک را در سر ميپروراند. پيرزن که به هيچ وجه قصد ندارد باقي عمر خود را بر روي يک صندلي راحتي در گوشهاي از آسايشگاه بگذراند، تصميم ميگيرد به جاي اين کار، زندگي پرهيجاني را براي خود بسازد. بدين ترتيب او به همراه چهار دوست قديمي خود دست به کار ميشود. اعضاي اين گروه پنج نفره که به باند بازنشستهها معروف است، در ابتدا در برابر قوانين سختگيرانه آسايشگاه شورش ميکنند. اعتراض اوليه گروه به ساعت خواب و غذايي است که در ظروف پلاستيکي به آنها داده ميشود. با بالا رفتن جرأت گروه، اعضاي باند تصميم ميگيرند با نقشهاي دقيق ابتدا از آسايشگاه فرار کنند و در مکاني بهتر در استکهلم ساکن شوند. قدم بعدي اعضاي گروه نيز اين است که وارد جرگه تبهکاران حرفهاي شوند.
کاترینا اینگلمن سوندبرگ
کیهان بهمنی
این نویسنده سوئدی بیشتر در کشورش به واسطه خلق رمانهای عامهپسند تاریخی و طنز مشهور است. وی تا کنون بیش از بیست اثر داستانی را نوشته است. اما مشهورترین اثر او «پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت»(۲۰۱۲) سبب شهرت نویسنده در سطح جهانی شد و این اثر در مدتی کوتاه به دهها زبان ترجمه شد. موفقیت این اثر سبب شد نویسنده رمانِ حاضر را در ادامه داستان اول بنویسد و این اثر نیز در سال ۲۰۱۴ با عنوان «پیرزن دوباره شانس میآورد» منتشر شد.
در این رمان میخوانیم که مارتا اندرسون، به همراه دوستان خود در باند بازنشستهها، شنکش، مغز، آناگرتا و کریستسنا، پس از فرار از سوئد مدتی در لاس وگاس اقامت میکنند؛ اما زندگی آرام و بیدغدغه برخلاف روح سرکش اعضای گروه است. به این ترتیب پس از ماجراجوییهایی در آمریکا، گروه بار دیگر با هویت جعلی به سوئدبازمیگردد. اعضای باند همچون قبل مصمم هستند برای کمک به مستمندان و سالخوردگان ساکن آسایشگاهها صندوق سرقت را فعال نگه دارند؛ اما اینبار...
نویسنده : اس.جی.واتسون
نام مترجم : شقایق قندهاری
پیش از آنکه بخوابم که برای نخستین بار در بهار سال دو هزار و یازده منتشر شد، تاکنون به بیش از چهل زبان زنده دنیا ترجمه و منتشر شده است. همچنین این رمان به جز در آمریکا و انگلستان از پرفروشترین کتابها در کشورهای فرانسه، کانادا، بلغارستان و هلند نیز بوده است. این رمان داستان شخصی اسم کریستین است که هر بار که میخوابد و خوابش اندکی عمیق میشود، حافظهاش را به کل از دست می دهد و این اتفاق ناگوار بخشی از تجربه روزانهاش شده است.
داستان با این جملات آغاز میشود: "اتاق خواب غیرعادی است و ناآشنا. نمیدانم کجا هستم، و چه طور شد که از این جا سردرآوردم. ماندم چه طوری باید خودم را به خانه برسانم. من شب را همین جا گذراندهام. با صدای زنی از خواب بیدار شدم و اولش خیال کردم او کنارم روی تخت خوابیده است، ولی بعد متوجه شدم دارد اخبار میگوید و من صدای ساعت رادیویی را میشنوم؛ و وقتی چشمهایم را باز کردم، دیدم اینجا هستم؛ در اتاقی که نمیشناسم. چشمهایم که به تاریکی عادت میکند، نگاهی به اطراف میاندازم. پیراهن راحتیای به پشت در کمد لباس آویزان است؛ که برای یک زن مناسب است؛ ولی زنی که سنش از من خیلی بیشتر باشد. شلوار تیره رنگی مرتب و تاشده بر پشت صندلی میز توالت قرار گرفته است؛ اما چیز دیگری به چشمام نمیآید. ساعت رادیویی ظاهر پیچیدهای دارد، ولی موفق میشوم با پیدا کردن دکمهای ساکتش کنم ..."
ونسا دیفن باخ
ترجمه: فیروزه مهرزاد
این رمان داستان دختری به نام ویکتوریا را روایت میکند که پس از دوران کودکیاش در پرورشگاه، نمیتواند با کسی ارتباط بگیرد و تنها راه ارتباط معنیدار او با جهان از طریق گلها و معانی آنهاست. ویکتوریا جایی برای رفتن ندارد و در یک پارک عمومی میخوابد؛ جایی که از گیاهان، باغ کوچکی برای خود درست کردهاست. خیلی زود گلفروشی محلی، استعدادهای او را کشف میکند و ویکتوریا متوجه میشود موهبت کمک به دیگران از طریق انتخاب گلها را دارد. در این میان فروشندهای مرموز در بازار گل، جواب سؤالهای ویکتوریا و راز دردناکی از گذشتهاش را میداند.
ونسا دیفن باخ؛ در سانفرانسیسکو به دنیا آمد و در چیکو کالیفرنیا بزرگ شد. بعد از تحصیل نویسندگی خلاقانه در استنفورد مشغول تدریس هنر نویسندگی به جوانان کم درآمد جامعه شد. دیفن باخ مؤسس شبکه «کاملیا» است.
هدف شبکه کاملیا، خلق جنبشی ملی برای حمایت از جوانانی است که مدت اقامتشان در پرورشگاه تمام شده. در زبان گلها، کاملیا به معنی «سرنوشتم در دستان توست» بیان شده. رمان «زبان گلها» تا کنون به ۴۰ زبان ترجمه شده است.
این کتاب از پرفروش ترین رمان های «نیویورک تایمز» و ترجمه شده به 40 زبان دیگر است.
ميا شريدن
ترجمه: منا اختياري
«صداي آرچر» داستان زني است كه به كابوس يك شب وحشتناك زنجير شده و مردي كه عشقش كليد آزادي زن است. همچنين داستان مرد بيصدايي است كه با جراحتي طاقتفرسا زندگي ميكند و زني كه به او كمك ميكند تا صدايش را بازيابد. اين كتاب، داستان رنج، تقدير، و قدرت دگرگونكننده عشق است. هنگامي كه بري پريسكات وارد شهر ساحلي و آرام پيلاين ميشود، با تمام وجود اميدوار است اين شهر همان جايي باشد كه بالاخره آرامش از دسترفتهاش را در آن بيابد. در اولين روز اقامتش با آرچر هيل برخورد ميكند؛ مرد منزوي و گوشهگيري كه همچون بري، اسير عذابي پنهان است. مردي كه هيچكس ديگري حاضر به ديدنش نيست.
چرا بايد از خانهاي كه دوستش داري فرار كني؟ منتظر شوهر محبوبت هستي تا از سر كار برگردد. مشغول آماده كردن شام هستي، منتظري كه همسرت بيايد و از امروزش بگويد. اين آخرين چيزي است كه به خاطر ميآوري... در بيمارستان به هوش ميآيي، نميداني چرا آنجا هستي. ميگويند ديوانهوار و با سرعتي سرسامآور در خطرناكترين منطقه شهر رانندگي ميكردهاي و تصادف كردي. پليس به تو شك دارد، اما همسرت باور نميكند خلافي از تو سر زده باشد... و خودت... نميداني چه چيزي را بايد باور كني...
نام نویسنده : فلانری اوکانر
نام مترجم :آذر عالی پور
در رای گیری بنیاد کتاب ملی آمریکا در 2009، «مجموعه داستانهای فلانری اوکانر» به عنوان بهترین اثری که جایزه کتاب ملی را در حوزه ادبیات تخیلی طی شصت سال گذشته به خود اختصاص داد، شناخته شد. سایر نامزدهای مرحله نهایی این رقابت عبارت بودند از مجموعه داستانهای ویلیام فاکنر، مجموعه داستانهای جان پیور، مجموعه داستانهای ادورا ولتی و...
نیویورک تایمز
من مطمئنم که کارهای «فلانری اوکانر» برای همیشه در ادبیات آمریکا ماندگار و جاودانه خواهد بود. آنها ممکن است از نظر تعداد محدود باشند، اما روشن، قوی، زنده و سرشار از خرده توصیف ها، عبارات و بینشی غریب هستند که از بیش از یک دوجین کتاب شعر دارای فضای واقعی شاعرانه هستند.
«الیزابت بیشاب» شاعر و داستان نویس معروف آمریکایی
جوجو مويز
مترجم: مريم مفتاحي
ویل ترینرِ ماجراجو، کسی که همواره به ورزشهای مخاطرهآمیزی چون صخرهنوردی میپرداخت، در اوج جوانی و سلامت و ثروت اتفاقی برایش رخ میدهد و به لحظهای زندگیاش تغییر میکند و او...
من پیش از تو یک رمان عشقی نیست، اما عشق، عنصر اصلی آن است؛ عشقی متفاوت که از چارچوبهای زمینی خارج میشود و به لایهی آرمانی میرسد و پیچیدگی احساسات درونی انسان را برملا میسازد.
آسوشیتدپرس درباره این رمان مینویسد: بعضی کتابها را نمیتوان زمین گذاشت. کتابهایی وجود دارند که آدم به حدی جذب شخصیتهایش میشود که دوست ندارد داستان به پایان برسد، برای همین خواندنش را کش میدهد. کتاب جوجو مویز یکی از این کتابهاست. گاهی میخندید، گاهی لبخند میزنید و گاهی عصبانی میشوید، و بله، گاهی اشک میریزید. پیشنهاد من: کتاب من پیش از تو را باید همراه با یک جعبه دستمالکاغذی فروخت.
نیویورک تایمز نیز نوشته است: نویسندهی کتاب خواننده را در موقعیتی قرار میدهد که اشکریزان بخواند و جلو برود... با دو شخصیت اصلی داستانش قصهای میآفریند که در خاطرهها میماند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.