نوبت چاپ: اول
ناشر: هیرمند
سال چاپ: ۱۳۹۶
تعداد صفحات: ۳۴۲
مشکی برازندهی توست
23,000 تومان
نویسنده: احلام مستغانمی
مترجم: محمد حمادی
احلام مستغانمی (به عربی: أحلام مستغانمي) زادهٔ قسنطینة، نویسندهٔ برجسته الجزایریو دختر رهبر انقلابی الجزایر، محمد الشریف مستغانمی (۱۹۱۸ تا ۱۹۹۲) است و نخستین زن نویسندهٔ کتابهای عربی زبان است که نوشتههای او به انگلیسی ترجمه شده است. (آسیه جبار داستاننویس سرشناس به زبان فرانسوی کتاب مینوشت) نام دو سهگانهٔ نخست مستغانمی که به انگلیسی ترجمه شدند عبارت است از: Memory in the Flesh (ذاکرة الجسد، ۱۹۹۳) و Chaos of the Senses (فوضی الحواس، ۱۹۹۷) این نوشته بازتابندهٔ چهرهٔ کشمکشها و سختیهای الجزایر در راه پیروزی بر استعمار و رسیدن به دوران پسااستعماری بود.
روياهايي كه در حد يك رويا باقي ميمانند، ما را نميرنجانند، ما بابت چيزهايي كه آرزويشان را داشتيم و محقق نشدند، ناراحت نميشويم، اندوه عميق ما براي چيزهايي است كه تنها براي يك بار اتفاق افتادند و ندانستيم كه ديگر تكرار نخواهند شد.
وزن | 374 g |
---|
محصولات مرتبط
عطر فرانسوی
امير تاجالسر
محمد حزباييزاده
امير تاجالسر نويسنده ي سوداني است كه به عربي مي نويسد.
با خطي خرچنگ قورباغه و با زغال روي پيشاني در نوشته بودند بده تا بدهم. بدون شك اين شعار با آدمي مثل حليمه، حسابي همخواني داشت. ممكن بود تو را به كوبيدن در دعوت كند، شايد هم تو را پس ميزد. شعار جذبم كرد. در را كوبيدم. اولين بار بود كه در آن خانه را ميزدم. دري كه اهالي محله و غريبهها سالي نبود چند بار نكوبيده باشند. اما من نه... هميشه ترس از سرنوشت مرا از آن خانه فراري داده بود...
رگیابی
اروين ولش
ترجمه: رضا اسكندري آذر
اروین ولش در ۲۷ سپتامبر سال ۱۹۵۸ در اسکاتلند به دنیا آمده و در ادینبورگ بزرگ شدهاست. مادرش خدمتکار بوده و پدرش نیز در فروشگاه فرش کار میکردهاست. وی در سال ۱۹۷۸ به لندن رفت و ابتدا به نوازندگی گیتار روی آورد. ولش سپس دوباره به ادینبورگ بازگشت و در رشتهٔ امبیای در دانشگاه هریوت وات تحصیل کرد. وی بهتدریج به نویسندگی روی آورد و همزمان کار موسیقی خود را نیز ادامه داد. این نویسنده سپس برای تحصیل در دوره نوشتن خلاقانه عازم آمریکا شد و در شیکاگو به این رشته پرداخت و رمان نویسی را نیز شروع کرد.
اولین رمانش را با عنوان رگیابی (به انگلیسی: Trainspotting) در سال ۱۹۹۳ نوشت و از آن پس تا به امروز هشت رمان منتشر کردهاست. وی جدای رمان به نمایشنامه و فیلمنامهنویسی نیز علاقه دارد.
رمان رگیابی ولش دربارهٔ اعتیاد به عنوان محبوبترین رمان اسکاتلند در ۵۰ سال اخیر به رأی مردم انتخاب شد.
«وقتي مواد ميزني، تنها چيزي كه نگرانشي مواد زدنه. وقتي مواد و ميذاري كنار، بايد نگران هزار تا چيز ديگهم باشي. پول نداشته باشي. نميتوني بري بار مشروب بخوري؛ پول داشته باشي، اونقده مي خوري تا جونت در بياد؛ با هيچ دختري آشنا نشي، سرت بيكلا ميمونه؛ با يكي آشنا بشي، زندگي تو جهنم ميكنه و اجازه نداري يه نفس راحت بكشي. يا بايد اونو انتخاب كني يا اين كه گند بزني تو رابطه و عذاب وجدان بگيري.»
شهر دزدها
سور بز
خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا (به اسپانیایی: Jorge Mario Pedro Vargas Llosa) (زادهٔ ۲۸ مارس ۱۹۳۶) داستاننویس، مقالهنویس، سیاستمدار و روزنامهنگار پرو است. یوسا یکی از مهمترین رماننویسان و مقالهنویسان معاصر آمریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است. وی هم اکنون به دعوت دانشگاه پرینستون به عنوان استاد مهمان در این دانشگاه به تدریس مشغول است.
کتاب سور بز جنجال بزرگی به پا کرد زیرا در آن به زندگی رافایل لئونیداس تروخیو، دیکتاتور دومینیکن، پرداخته بود. در زندگی این موجود وحشی، فساد و خونخواری و جنون همهٔ رهبران دیکتاتور و چگونگی تبدیل انسان به اهریمن را نشان میدهد. این جنجالآفرینی از دنیای یوسا دور نیست. او کلمات را مینهای کاشته شدهای میداند که باید در ذهن یا اخلاق یا حافظهٔ خواننده منفجر شوند.
جزء از کل
استیو تولتز
مترجم: پیمان خاکسار
استیو تولتز، نویسندهی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش، جزء از کل، را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبهرو شد و به فهرست نامزدهای نهایی جایزهی بوکر راه پیدا کرد که کمتر برای نویسندهای که کار اولش را نوشته پیش میآید. او این کتاب را پنجساله نوشت. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشندگی تلفنی، نگهبانی، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و فیلمنامهنویسی داشت. خودش در مصاحبهای گفته: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه مینوشتم. در کودکی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه مینوشتم و رمانهایی را آغاز میکردم که بعد از دو و نیم فصل، دیگر دوست نداشتم تمامشان کنم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط میخواستم با شرکت در مسابقات داستاننویسی و فیلمنامهنویسی پولی دستوپا کنم تا بتوانم زندگیام را بگذرانم، که البته هیچ فایدهای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا، بهتر بگویم، از نردبان ترقیِ هر کدام از مشاغل پایین میرفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. رماننویسی تنها قدم منطقییی بود که میتوانستم بردارم. فکر میکردم یک سال طول میکشد، ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحتتأثیر کنوت هامسون، لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»
پانزده زندگی اول هری آگوست
نام نویسنده | کلر نورس |
نام مترجم | مهرآیین اخوت |
كلر نورس اولين رمانش را در سن چهارده سالگي نوشت و در ادامه چندين رمان مطرح ديگر در كارنامه خود ثبت كرد.
اين رمان در سال 2014 منتشر شده است و تحسين شده و نامزد جوايز زيادي بوده است.
در سال 2015 در ليست بهترين كتابهاي انتخابي واشينگتن پست بوده است.
بعضي داستانها قابل گفتن در طول تنها يك عمر زندگي نيستند...
داستان كتاب درباره زندگي هاي مكرر و تناسخ گونه قهرمان داستان هري آگوست است.
رماني جذاب و خواندني درباه سفر در زمان.
آبباریکهها
انعام كجهجي
مترجم: محمد حزباييزاده
داستان این رمان درباره چند پناهنده عراقی است که در پاریس زندگی میکنند و سالهای زیادی را در تبعید گذراندهاند. در بخشی از داستان این پناهندگان میخواهند جنازهای را از مرز اردن وارد عراق کنند. در ایست بازرسی راوی که همان قهرمان داستان است، دوران سختی، مهاجرت و زندگی در پاریس را روایت میکند.
انعام کجهجی نویسنده عراقی متولد ۱۹۵۲ در بغداد است. رشته دانشگاهی انعام روزنامهنگاری بود و پس از دانش آموختگی در شبکههای خبری و رادیویی بغداد مشغول به کار شد. پس از آن به پارس میرود و تحصیلاتش را در دانشگاه سوربن به پایان میرساند. انعام با کتاب «طشاری» نامزد جایزه بزرگ بوکر جهان عرب شد.
از انعام تاکنون کتابی به فارسی ترجمه نشده، اما کتابهای او به انگلیسی، فرانسوی و چینی ترجمه شده است.
غربت، نزدیکانمان را همچون جامهای از تنمان جدا میکند و کسانی دیگر را به جایشان مینشاند بدون پیوند خونی، بیآنکه زادهی یک مادر باشیم. غربت زبان مادریمان را شخم میزند تا بذر کلماتی تازه که با تکلف به زبان میآوریم، در آن بکارد. غربت گذشته را از ما میگیرد و در خمرههای فراموشی میچپاند؛ درست همانطور که خیار و هویج و موسیر را ترشی میاندازیم. سر بزنگاه بوهای تند را در اطراف میپراکند، ما نیز انگار تکهای از وجودمان را گم کرده باشیم، در پیرامون چشم میچرخانیم. غربت غبار دلهای ما را میتکاند، درست همانطور که اول بهار فراشهای قلچماق، فرشها را کف پیادهروها پهن و غبارگیری میکنند. دلهای ما هم لگدمال میشود. غربت ما را از غبار خاطرات و گرد دلبستگیها میرهاند و به گرمابه میبرد تا سبک کند، اما گرد و غبار در نم آب گل میشود و میماسد و کبره میبندد بیخ گلویمان. دل غربت، اما گاه برای ما میسوزد. میگذارد در سنگینی سکوت زورآزمایی دست به تقلب ببریم و به توشهای که با خود آوردهایم چنگ بزنیم، مشروط به اینکه در نظام غرق در خوشبختی خلل و خدشهای وارد نشود.
من پیش از تو
جوجو مويز
مترجم: مريم مفتاحي
ویل ترینرِ ماجراجو، کسی که همواره به ورزشهای مخاطرهآمیزی چون صخرهنوردی میپرداخت، در اوج جوانی و سلامت و ثروت اتفاقی برایش رخ میدهد و به لحظهای زندگیاش تغییر میکند و او...
من پیش از تو یک رمان عشقی نیست، اما عشق، عنصر اصلی آن است؛ عشقی متفاوت که از چارچوبهای زمینی خارج میشود و به لایهی آرمانی میرسد و پیچیدگی احساسات درونی انسان را برملا میسازد.
آسوشیتدپرس درباره این رمان مینویسد: بعضی کتابها را نمیتوان زمین گذاشت. کتابهایی وجود دارند که آدم به حدی جذب شخصیتهایش میشود که دوست ندارد داستان به پایان برسد، برای همین خواندنش را کش میدهد. کتاب جوجو مویز یکی از این کتابهاست. گاهی میخندید، گاهی لبخند میزنید و گاهی عصبانی میشوید، و بله، گاهی اشک میریزید. پیشنهاد من: کتاب من پیش از تو را باید همراه با یک جعبه دستمالکاغذی فروخت.
نیویورک تایمز نیز نوشته است: نویسندهی کتاب خواننده را در موقعیتی قرار میدهد که اشکریزان بخواند و جلو برود... با دو شخصیت اصلی داستانش قصهای میآفریند که در خاطرهها میماند.
سیم های جادویی فرانکی پرستو
یک بار فریبم بدهی
هارلن کوبن
مهرآیین اخوت
هارلن کوبن، نويسنده ي مشهور آمريکايي اهل نيوجرسي است . آثار او تاکنون به چهلوسه زبان ترجمه شده، و تنها نويسنده اي است که موفق شده هر سه جايزه ي ادگار، آنتوني، و شيِمِس را دريافت کند.
دن براون : هارلن کوبن استاد حال حاضر رمانهاي پرپيچ وخم است.مایا، خلبان سابق ارتش، تصویری باور نکردنی در دوربین مخفی مراقبت از پرستار بچهاش میبیند: دختر دوسالهاش مشغول بازی با شوهرش، جویی است... اما جویی دو هفته پیش به قتل رسیده بود. در قلب این معما پرسشی است که مایا را سخت آزار میدهد: آیا باید چیزی که با خشم خودش دیده باور کند؟ یا زخمهای جنگ ذهن او را به وادی تو هم کشانده؟ مایا برای آنکه جواب این معما را پیدا کند باید با اسراری که در ژرفای وجودش پنهان کرده رو در رو شود. باید با قصهی باورناپذیی کنار بیاید که دربارهی شوهرش میفهمد و نیز با قصهای دربارهی خودش... .
اتحادیه ابلهان
مترجم: پیمان خاکسار
داستان انتشار اتحاديهي ابلهان نوشتهي جانکندي تول داستان غريبي است. جانکندي کتاب را در سيسالگي نوشت و بعد از اينکه هيچ ناشري زير بار چاپ آن نرفت به زندگي خود پايان داد. مادرش يازده سال تلاش کرد تا بالاخره دانشگاه لوييزيانا راضي به انتشار کتاب شد. کتاب به محض انتشار غوغا به پا کرد و همان سال ــ 1981 ــ جايزهي پوليتزر را ربود و پس از آن تبديل به يک کالت شد. شايد بتوان محبوبيت کتاب را با ناطور دشت سلينجر مقايسه کرد. ايگنيشس جي رايلي قهرمان کتاب يک دن کيشوت امروزي است که وادار ميشود از خلوت خود بيرون بيايد و با جامعهاي که از آن متنفر است روبهرو شود و به شيوهي ديوانهوار خود با آن بستيزد. بسياري از منتقدان، اتحاديهي ابلهان را بزرگترين رمان کمدي قرن ميدانند.
«تو اصلاً تو خيابون سن ژوزف چيکار داشتي؟ اونجا که فقط انباره و اسکله. اصلاً آدم از اونجا رد نميشه. اونجا اصلاً جزء مسيراي ما نيست.» «راستش اين رو نميدونستم. از سر ناتواني اونجا توقف کردم تا خستگي درکنم. گاهگداري هم رهگذري عبور ميکرد که متأسفانه ميلي به هاتداگ نداشت.» «پس اونجا بودي. واسه همينه که هيچي نميفروشي. شک ندارم که داشتي با اون گربهي لعنتي بازي ميکردي.» «حالا که اشاره کرديد ياد يک و يا شايد دو حيوان اهلي افتادم که اون حوالي پرسه ميزدن.» «پس داشتي با گربههه بازي ميکردي.» «نه. من با گربه بازي نميکردم. من فقط گربه رو برداشتم تا کمي نازونوازشش کنم. گربهي گلباقالي بسيار ملوسي بود. بهش يک هاتداگ تعارف کردم ولي از خوردنش امتناع کرد. حيواني بود باسليقه و نجيب.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.