هراس متافیزیکی
200,000 تومان
نویسنده: لشک کولاکوفسکی
مترجم: محدثه آهی
برای بیش از یک قرن، فلاسفه استدلال کردهاند که فلسفه غیرممکن است یا بیفایده، یا هر دو. اگرچه این مفهوم اولیه به روزگار سقراط برمیگردد، هنوز هم اختلافات شدیدی درباره ماهیت حقیقت، واقعیت، دانش، خیر و خدا وجود دارد. این موضوع ممکن است تاثیر عملی زیادی بر زندگی ما نداشته باشد، اما احساس عدم قطعیت رادیکالی را در ما ایجاد میکند، احساسی که کولاکوفسکی آن را «وحشت متافیزیکی» مینامد. «وحشت این است»، او میگوید، «اگر هیچچیز جز مطلق واقعاً وجود نداشته باشد، مطلق هیچ است؛ اگر هیچچیز جز خودم واقعاً وجود نداشته باشد، من هیچ هستم.» هدف این کتاب برای کولاکوفسکی یافتن راهی برای خروج از این بنبست به نظر میرسد.
در یک تحلیل تیزبینانه که بهعنوان مقدمهای برای تقریباً تمامی فلسفه غربی عمل میکند، کولاکوفسکی این معضلات را مستقیماً با بررسیهای چندین فیلسوف برجسته از جمله دکارت، اسپینوزا، هوسرل و بسیاری از نو افلاطونیها مواجه میکند. او به این نتیجه میرسد که فلسفه ممکن است پاسخهای قطعی به سوالات بنیادی ارائه ندهد، اما خود جستجو زندگی ما را متحول میکند. ممکن است اکثر قطعیتهای ما را از بین ببرد، اما هنوز فضایی برای آرزوهای روحانی و باورهای دینی ما باقی میگذارد.
آخرین جمله کتاب، امیدی را که پس از وحشت از هیچچیزی باقی مانده است، بهخوبی نشان میدهد وقتی که کولاکوفسکی میپرسد: «آیا منطقی نیست که اگر وجود بیفایده بود و جهان فاقد معنی، ما نه تنها توانایی تخیل متفاوت داشتن را به دست نمیآوردیم، بلکه حتی توانایی مطرح کردن همین فکر را—یعنی اینکه وجود بیفایده است و جهان فاقد معنی—نداشتیم؟» پاسخ، البته، روشن است. حالا این وظیفه خوانندگان است که چالش استدلالهای او را بپذیرند.
هراس متافیزیکی
نویسنده: لشک کولاکوفسکی
مترجم: محدثه آهی
انتشارات طرح نو، چاپ اول ۱۴۰۳
180 صفحه، پالتویی، شومیز
وزن | 500 گرم |
---|
محصولات مرتبط
آشوب (نقاط عطف برای کشورهای بحران زده)
اخلاق در فلسفه کانت
راجر سالیوان
عزت الله فولادوند
به رغم اينکه کانت شايد بزرگترين فيلسوفي است که پس از ارسطو در پهنه فلسفه غرب ظهور کرده است، و به رغم تأثير گسترده و ژرف او در تقريبا تمام مکتبهاي فلسفي بعدي، با کمال تأسف بجر بنياد مابعدالطبيعه اخلاق (ترجمه حميد عنايت و علي قيصري)، تاکنون هيچ کتابي از او يا درباره او در فلسفه اخلاق به فارسي موجود نيست. کتابي که اکنون به فارسي زبانان تقديم ميشود، نوشته يکي از استادان فلسفه و کانت شناسان معاصر است. کانت نيز مانند هر متفکر بزرگي، در هر نسل موضوع بررسيها و تفسيرهاي جديد بوده است. نويسنده اين کتاب از نسل کساني مانند پل گاير و الن وود و کارل آمريکس و هنري آليس و ژيل دولوز و انورا اونيل و ديگران است که در دهههاي اخير عصر نويني در کانتشناسي آغاز کردهاند، و اين خود البته به علت توجه روزافزون به اهميت و عظمت کانت در اين دوره بوده است. من اين کتاب را از اين رو براي ترجمه برگزيدم که: نخستبه زباني روشن(ولي بدونگريز از پيچيدگيها) و نسبتا به اختصار انديشه اخلاقي کانت را آنگونه که در آثار مختلفش منعکس است بيان ميکند؛ دوم از راه فلسفه سياسي به اخلاق نظري وارد ميشود و به خواننده نشان ميدهد که چرا کانت ميگويد نظام حقوقي هر جامعه مدني بايد اساس اخلاقي داشته باشد؛ و سوم، چنانکه گفته شد، حاوي شرح و تفسيري بالنسبه جامع از بنياد مابعدالطبيعه اخلاق است که فهم آن- لااقل براي دانشجويان- خالي از اشکال نيست و فعلا تنها کتاب موجود در اين زمينه به زبان فارسي است.
از چشم فوئنتس
گسترهی این کتاب از نویسندهی نخستین رمان مدرن اروپایی، سروانتس، تا میلان کوندرا کشیده شده و در فاصلهی میان این دو، فوئنتس نویسندگانی چون دیدرو، گوگول، بورخس، گارسیا مارکز و لوییس بونوئل را از دیدگاه خود به خواننده معرفی میکند. مناسبترین تعریف برای این کتاب این است که بگوییم راهی دیگر برای نگاهکردن به ادبیات پیشروی ما مینهد و ما را به شناختی تازه از ادبیات میرساند. ویژگی کار فوئنتس در این نقدها این است که بیش از هرچیز بر بیان تجربهی خود از آشنایی با این نویسندگان تأکید داشته و خود را محدود به نظریهها و تفسیرهای آکادمیک نکرده است. او آنچه را که دیده با خواننده در میان مینهد و از این روست که نگاه او، نگاهی یگانه بیبدیل است و به ما فرصت میدهد دنیای پرتنوع ادبیات را از چشم انسانی تماشا کنیم که نهتنها دانشی عمیق در همهی زمینههای فرهنگ انسانی دارد، بلکه خود نویسندهای تواناست و ادبیات اصیل را میشناسد و چنانکه بایست قدر مینهد. افزون بر این مقالات، در این کتاب دو مقاله دربارهی خود فوئنتس و اثر مشهورش آئورا میخوانیم که در شناخت نویسنده و آشنایی بیشتر با آئورا و سرچشمههای این رمان کوچک پرجاذبه سودمند تواند بود.
مجموعهای از آثار صادق هدایت
صادق هدایت
در تاریخ معاصر ایران هیچ نویسنده ای از لحاظ تاثیر بر اندیشه های روشنفکرانه و شکل دادن به اندیشه جدید و نثر نو فارسی به پای صادق هدایت نمی رسد. هدایت اشراف زاده ای فقرزده و فرزن دروزگاری بود که برای آن ساخته نشده بود و شاید به همین دلیل هر چند توانست به بهترین شکلی آن را درک کرده و به تصویر بکشد، ولو گاه در قالب هایی کاملا نمادین و رمزآلود، اما نتوانست آن را، مردمانش و رفتارهای ریاکارانه؛ حرافات و اسطوره اندیشی و گریز آنها را از دیدن واقعیت ها و چاره اندیشی به حال خود تحمل کند. در تاریخ هنر و ادبیات ایران هدایت به مرحله ای رسیده است که نیاز به تعریف و تقدیر ندارد و مدتها است که باید صرفا تلاش کرد که آثار او و زندگی اش را موضوع مطالعات عمیق از ابعاد گوناگون علوم انسانی، ادبیات و تاریخ فرهنگی ایران قرار داد.
صادق هدایت برای اولین بار در ایران اقدام به جمعآوری متلها و داستانهای عامیانه کرد و نوشتار «اوسانه» و کتاب «نیرنگستان» را در این موضوع به چاپ رساند. «اوسانه» مجموعهای از ترانههای عامیانه و قصههای کودکان نظیر: «لچک کوچولوی قرمز»، «آقا موشه»، «شنگول و منگول» و «سنگ صبور» میباشد که در تهران به چاپ رسید. به علاوه طی دو مقاله در مجله سخن راجع به فولکلور و ادبیات توده مطالبی نوشت که مقاله اول با عنوان «طرح کلی برای کاوش فولکوریک یک منطقه» در شماره ۴ این مجله به چاپ رسید.
از همکاریهای دیگر هدایت با مجلات وزین آن زمان، میتوان به انتشار «حکایت بی نتیجه»، «درد دل میرزا یداله» و ترجمههای «تمشک تیغ دار» از آنتون چخوف، «مرداب حبشه» از گاشتن تراو، «کلاغ پیر» از اکساندر لانژکیلاند و «کور و برادرش» از آرتور شیتسلر، همگی در مجله افسانه دوره سوم، جزوه ۲۸ و انتشار «حکایت با نتیجه» در دوره سوم، جزوه ۳۳ همین مجله اشاره کرد. مجله موسیقی را هم در این دوران بنا نهاد. همچنین هدایت در کتاب «رباعیات خیام» خود تجدید نظر کرد و آن را مفصلتر با عنوان «ترانههای خیام» و با ۶ تصویر اثر آندره درویش بوسیله نشر روشنایی انتشار داد. سفرنامهای هم راجع به سفرش به گیلان و مازندران با عنوان «روی جاده نمناک» نوشت.
...من همان قدر از شرح حال خودم شرَم میکنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی میخورد؟ اگر برای استخراج زایچهام است، این مطلب فقط باید طرف توجه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجمین مشورت کردهام اما پیش بینی آنها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقه خوانندگانست؛ باید اول مراجعه به آراء عمومی آنها کرد چون اگر خودم پیشدستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانه زندگیم قدر و قیمتی قائل شده باشم بعلاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی میکند از دریچه چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیده خود آنها مناسب تر خواهد بود مثلاً اندازه اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر میداند و پینهدوز سر گذر هم بهتر میداند که کفش من از کدام طرف ساییده میشود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان میاندازد که یابوی پیری را در معرض فروش میگذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل میکنند. از این گذشته، شرح حال من هیچ نکته برجستهای در بر ندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشتهام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبهرو شدهام. در اداراتی که کار کردهام همیشه عضو مبهم و گمنامی بودهام و رؤسایم از من دل خونی داشتهاند به طوری که هر وقت استعفا دادهام با شادی هذیانآوری پذیرفته شدهاست. رویهمرفته موجود وازده بی مصرف قضاوت محیط درباره من میباشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.