یادداشتهای بغداد / روزنوشتههای زنی در جنگ و تبعید (۲۰۰۳-۱۹۹۱)
49,000 تومان
نُها الراضی
مترجم: مریم مؤمنی
یادداشتهای بغداد / روزنوشتههای زنی در جنگ و تبعید (۲۰۰۳-۱۹۹۱)
نها الراضی
ترجمه مریم مؤمنی
چاپ اول ۱۳۹۸، نشر چشمه
قطع رقعی، ۲۷۴صفحه، جلد شومیز
وزن | 500 گرم |
---|
محصولات مرتبط
اومون را
ویکتور پِلِوین
مترجم: پیمان خاکسار
پلویـــن با استفـــاده از قواعد عــرفی ژانر علمی ـــ تخیلی، متـون پیچیــده و چندلایهی پستمدرنیستی خود را مینویسد. در آثار او عناصر فرهنگ پاپ و فلسفههای مستور همزمان وجود دارند. او اعتقاد دارد که خواننده به متن معنا میدهد.
متن پشت جلد
خواب ماه را ديدم، به همان شکلي که ميتيوک زمان بچگيهايمان ميکشيد: آسمان سياه، دهانهي آتشفشانهاي زرد کمرنگ و رشتهکوهي در دوردست. يک خرس که پنجههايش را جلوِ پوزهاش گرفته بود و نشان طلايي قهرمان بر پوستش داشت آرام به سمت توپ آتشين خورشيد که بر فراز افق معلق بود ميرفت. لبانش را انگار از درد بههم فشار ميداد و از يک گوشهي دهانش خون جاري بود. ناگهان ايستاد و رو به من کرد. احساس کردم نگاهم ميکند و سرم را بالا آوردم و به چشمان آبي ساکنش خيره شدم. خرس با ملايمت گفت «من و هر چيز ديگري که در اين دنيا وجود دارد، همه و همه روياي موجودي هستيم که خواب ميبيند.»
برادران سیسترز
پاتریک دوویت
مترجم: پیمان خاکسار
رمان برادران سیسترز نامزد جایزهٔ ادبی من بوکر ۲۰۱۱ شد و تقریباً در تمام فهرستهای بهترین کتابهای سال ۲۰۱۱ نیز حضور داشت.
آخرین باری که بعد از چند ماه کار توی معدن برگشتم به شهر یه کیسهی بزرگ طلا همراهم بود. با این که میدونستم این کار دیوونگیه ولی تصمیم گرفتم تو یکی از گرونترین رستورانهای شهر یه غذای حسابی بخورم. به استحضارتون برسونم که مجبور شدم برای یه وعده غذا سی دلار پول بدم. غذایی که اگر توی شهر خودم خورده بودم نیم دلار بیشتر برام خرج بر نمیداشت.
بیا با جغدها درباره دیابت تحقیق کنیم
دیوید سداریس
مترجم: پیمان خاکسار
«بیا با جغدها دربارهی دیابت تحقیق کنیم» آخرین اثر «دیوید سداریس» طنزنویس آمریکاییست که سال ۲۰۱۳ منتشر شده. سبک و سیاق نوشتههای مجموعه تفاوت چندانی با آثار پیشین سداریس ندارد. فقط در این کتاب چند تکگویی وجود دارد از زبان آدمهایی به شدت عجیب و غریب که با آثار عمدتا اتوبیوگرافیک سداریس فاصله دارند..
این مجموعه کتاب شامل ۲۱ جستار از ۲۷ جستار کتاب اصلیست که با ترجمهی «پیمان خاکسار» منتشر شده است.
نشرچشمه پیش از این کتابهای «مادربزرگت رو از اینجا ببر» و «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» را از این نویسنده با ترجمهی همین مترجم منتشر کرده است.
پسر عیسا
دنیس جانسون
مترجم: پیمان خاکسار
«خاکسار» اینبار هم به سیاق بیشتر انتخابهایش برای اولینبار یک نویسندهی جدید را به خوانندهی فارسیزبان معرفی میکند، سال 1992 روزنامهی نیویورکتایمز همزمان با انتشار مجموعهی «پسرعیسا» دربارهی این کتاب نوشت: «داستان آدمهای حاشیهیی که همهی زندگیشان را باختهاند، اما همچنان شگفتزده ات میکند.» دنیس جانسون همان سال جایزهی ملی کتاب آمریکا را با همین کتاب جمعوجور از آن خود کرد. دنیس جانسون به اندازهی داستانهایش زندگی عجیبی داشته، سال 1949 در مونیخ متولد شده است، سالهای زیادی از نوجوانی و جوانیش را در فیلیپین و ژاپن گذرانده و بعدها سر از واشنگتن درآورده است و میگوید: «من همین آمریکایی هستم که در داستانهای پسرعیسا میبینید، همهی این زندگی و تا ته ماجرا رفتن را از سرگذراندهام و بعد نویسنده شدهام.»
جزء از کل
استیو تولتز
مترجم: پیمان خاکسار
استیو تولتز، نویسندهی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش، جزء از کل، را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبهرو شد و به فهرست نامزدهای نهایی جایزهی بوکر راه پیدا کرد که کمتر برای نویسندهای که کار اولش را نوشته پیش میآید. او این کتاب را پنجساله نوشت. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشندگی تلفنی، نگهبانی، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و فیلمنامهنویسی داشت. خودش در مصاحبهای گفته: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه مینوشتم. در کودکی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه مینوشتم و رمانهایی را آغاز میکردم که بعد از دو و نیم فصل، دیگر دوست نداشتم تمامشان کنم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط میخواستم با شرکت در مسابقات داستاننویسی و فیلمنامهنویسی پولی دستوپا کنم تا بتوانم زندگیام را بگذرانم، که البته هیچ فایدهای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا، بهتر بگویم، از نردبان ترقیِ هر کدام از مشاغل پایین میرفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. رماننویسی تنها قدم منطقییی بود که میتوانستم بردارم. فکر میکردم یک سال طول میکشد، ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحتتأثیر کنوت هامسون، لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»
زیبایی ات غمگینم می کند
شاگرد قصاب
پاتریک مککیب
مترجم: پیمان خاکسار
رمان شاگردقصاب بسیار تحسین شده، علاوه بر نامزدی بوکر و برنده شدن جایزهی ادبی آیریش تایمز، در فهرست ۱۰۰۱ کتابی که پیش از مرگ باید خواندِ گاردین هم آمده. آیریش سنترال هم شاگردقصاب را در لیستِ بیستتایی برترینهای تاریخ ادبیات ایرلند آورده، در کنار اولیس جویس و تصویر دورین گری اسکار وایلد و سفرهای گالیور جانتن سویفت و سومین پلیس فلن اوبراین. راوی کتاب و شکل روایت اوست که شاگردقصاب را به اثری منحصربهفرد تبدیل کرده است.
عقاید یک دلقک
هانریش بل
مترجم: محمد اسماعیلزاده
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
هاینریش بُل عاشق مردمان ساده و بیغلوغش است و قهرمانان داستانهای او درماندگان و شکستخوردگانند، اما بُل آنها را شکستخورده نمیداند و نشان میدهد که حرص به کسب مال و مقام، وقتی که انسان میتواند علیرغم دشواریها تا به آخر انسان باقی بماند، واقعاً در خور استهزاست؛ و هاینریش بُل کسی است که تا به آخر انسان باقی میماند.
این کتاب دربارهی دلقکی به نام «شنیر» است که همسرش او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی است. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. او بعد از افتضاحی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآورد، به محل زندگیاش باز میگردد. او که به پول نیاز دارد، دفترچه تلفنش را باز میکند و با آشنایان تماس میگیرد. در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را میگوید.
قصه های یک دقیقه ای
ایشتوان ارکنی
تصویرگر: لاسلو ربر
ترجمه: کمال ظاهری
ايشتوان اركني در سال 1912 در بوداپست به دنيا آمد. پدرش داروساز بهنامي بود كه عنوان مشاور نخستوزير را داشت. پسر هم سنت خانوادگي را ادامه داد: پس از پايان تحصيلات در دبيرستانِ پياريستها كه وابسته به كليساي كاتوليك بود، وارد دانشگاه شد و در هر دو رشتهي داروسازي و شيمي پاياننامهي تخصصي گرفت.
قطار به موقع رسید
هاینریش بل
مترجم: کیکاووس جهانداری
نخستین رمان کوتاه «بل» در اعتراض به جنگ و خشونت علیه بشریت است. «آندرهآس» سربازیست که راهی جبهه میشود و هنگام سوار شدن به قطار احساس میکند که به زودی خواهد مرد. در طول راه به روز مردن خود که آن را یک شنبه هفته بعد احساس کرده فکر می کند. میل به زندگی، صلح و نفرت بشر از جنگ در این رمان به زیبایی تصویر شده است. بشری که «نمیخواهد بمیرد، اما میداند به زودی خواهد مرد».
متن پشت جلد
اولينا با صدائي آهسته شروع به صحبت ميکند: «لازم نيست بگويم که… اگر نمردي هرگز نبايد اين راز را به کسي بگوئي. خودم ميدانم. من مجبور شدهام به خدا و همة مقدسين و لهستان، وطن خودمان قسم بخورم که از اين بابت به هيچکس چيزي نگويم، ولي وقتي ٱن را با تو در ميان ميگذارم درست مثل اين است که آن را به خودم گفته باشم، و همانطور که نميتوانم چيزي را از خودم پنهان کنم، از تو هم هيچ چيز را نميتوانم پنهان کنم!» از جا بلند ميشود و آب جوشان را بسيار آهسته و باملايمت و مراقبت تمام در قوري کوچک ميريزد. در اين بين هم وقت مکث کوچکي ميکند، قبل از اينکه آب را باز جرعه جرعه بريزد به آندرهآس لبخندي ميزند، و حالاست که آندرهآس متوجه ميشود او هم گريه کرده است. آن وقت اولينا در فنجانهائي که کنار زير سيگاري قرار دارد قهوه ميريزد.
گور به گور
ویلیام فاکنر
مترجم: نجف دریابندری
جان که میدادم (ترجمه شده به گوربهگور در فارسی) (به انگلیسی: As I Lay Dying) رمانی است اثر ویلیام فاکنر نویسنده شهیر آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات که نخستین بار در سال ۱۹۳۰ در آمریکا چاپ شد. عنوان کتاب برگرفته از کتاب ششم ادیسه اثر هومر است که در آن آگاممنون خطاب بهاودوسئوس جمله عنوان کتاب یعنی «As I Lay Dying» را به کار میبرد.
…. این رمان را فاکنر در 1930- یک سال پس از (خشم و هیاهو) نوشته است. خود او مدعی بود که نوشتن آن را در ظرف شش هفته- آن هم با کار شبانه، پای کورهی آتش یک نیروگاه محلی – به پایان رسانده و پس از آن هم دستی در آن نبرده است؛ ولی ساختمان داستان و ظرافت پیوندهای آن چنان است که خواننده گمان میکند باید بیش از اینها وقت و (عرق ریزی روح) صرف پروراندن آن شده باشد. در هر حال، این رمان را بسیاری از منتقدان سادهترین و در عین حال کاملترین رمان فاکنر میدانند. برخی حتی آن را شاهکار او نامیدهاند. آنچه مسلم است، این رمان همیشه مدخل خوبی به دنیای شگفت و پر آشوب داستانهای فاکنر به شمار رفته است؛ اگرچه در مورد همین رمان هم باید گفت که سادگی آن تا حدی فریبنده است و دقایق آن غالباً در نگاه اول آشکار نمی شود.
یونایتد نفرین شده
دیوید پیس
مترجم: حمیدرضا صدر
«یونایتد نفرینشده» رمانی دربارهی حضور چهل و چهارروزهی پرتنش و نافرجام برایان کلاف، مربی نامآشنا و جنجالی انگلیسی، در باشگاه لیدز یونایتد است. اما هر چند قصه با اشاره به رخدادها و شخصیتهای واقعی فوتبال انگلیس دههی شصت و هفتاد میلادی جلو میرود، ولی استادیومهای فوتبال برای پیس زندانهای تنگی هستند و طرفداران نشسته بر سکوها نقش جلادان را ایفا میکنند. او تصویر سیاه و تلخی از فوتبال ارائه میدهد و کلاف را مردی سرگردان در مرز نبوغ و جنون توصیف میکند. فوتبال و موتیفهای تکرارشوندهاش، بازی به بازی دیگر و فصلی به فصل دیگر، بستر مناسبی برای چالش پیس با فرمی است که در تکرار واژهها و جملهها برای توصیف شخصیت تلخاندیش کلاف برگزیده. پیس گاهوبیگاه جملههایی را که شخصیتها بر زبان میآورند، یا آنچه در ذهن کلاف میگذرد، با تکههایی از اشعار یا واژهها یا عباراتی دیگر ترکیب میکند که شگرد دیگرش در این پازل روانشناسانه است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.