وزن | ۳۰۰ g |
---|---|
ناشر | نگاه |
پدیدآورندگان | هاینریش بل |سارنگ ملکوتی |
نوع جلد | شومیز |
SKU | ۹۹۲۱۱ |
نوبت چاپ | اول |
شابک | ۹۷۸-۶۰۰-۳۷۶-۳۴۵-۶ |
قطع | پالتویی |
تعداد صفحه | ۲۲۳ |
سال چاپ | ۱۳۹۷ |
موضوع | رمان خارجی |
وزن | ۳۰۰ |
آدم کجا بودی؟
95,000 تومان
هاینریش بُل
مترجم: سارنگ ملکوتی
صدای شلیک گلوله هفتم به گوشش خورد .
و پیش از انفجار آن ، فریادی سر داد ، فریاد بلندی که چند ثانیه طول کشید .
و او ناگهان فهمید که مردن ساده ترین کار نیست . .
((از متن کتاب آدم کجا بودی))
بعد از هیتلر همه ی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است…
اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما روشنفکران آن را می فهمیدیم و آن خیانت هیتلر به “کلمات” بود.
خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ شده بودند، مسخره شده بودند، عوض شده بودند، اشغال شده بودند.
کلماتی مانند آزادی ، آگاهی ، پیشرفت ، عدالت!” ..
— آیا میتوان گفت یک مرد تمامی یک ملت است؟ آیا همهی آلمانیها هیتلر بودند؟ چه کسی میدانست بر سر جلادانش چه آمده و چه سرنوشتی در انتظار آنهاست؟ ملت فریب خورده، خسته و نا امید کشان کشان و با ضرب و زور به دنبال سردمداران خود روان است؛ کسانی که اکنون پشیمانند، ولی جرات ابراز پشیمانی ندارند: خستهاند، اما راحت و پناهی برای آنها وجود ندارد. راه برگشتی نیست ، سراشیب سقوط، سرنوشتی تلخ برای آنان رقم زده که هیچ یک گریزگاهی ندارد. ماندن و رفتن هر دو به یک چیز ختم میشود : مرگ. و کسانی که ظاهرا ( مرگ را در اختیار دارند )، خود قربانی آن هستند. دنیا سکوت کرده و از بزرگترین نیروی بشری، یعنی عشق، همکاری ساخته نیست. غالب و مغلوب هر دو میسوزند و نابود میشوند، تا روزی که خداوند از بلندای آسمان به اعماق خاک ندا دهد: آدم، کجا بودی؟
وزن | 300 گرم |
---|
محصولات مرتبط
بارون درخت نشین
نام نویسنده : ایتالو کالوینو
نام مترجم : مهدی سحابی
كوزیمو قهرمان داستان در دوازده سالگی علیه سختگیری های پدر اشرافمنش و غذاهای تهوعآور و غیرعادی خواهرش باتیستا به بالای درخت بلوط پناه میبرد و تصمیم میگیرد كه دیگر پایین نیاید. این درختنشینی كه در دوره نوجوانی نوعی لجبازی با خانواده است، در جوانی و بزرگسالی به انتخابی آگاهانه تبدیل میشود. به طوری كه برای آموزش و تشویق دیگران به این كار حتی كتابی در مورد كشور آرمانی بر فراز درختان و قانون اساسی آن مینویسد. سنتشكنی او علیه آیین اشرافیت، مراسم اجتماعی و نظم كهنه اجتماعی – برخلاف اكثر روشنفكران و مصلحان اجتماعی كه فقط حرف میزنند یا مقاله مینویسند (در یك كلام تنها اظهارنظر میكنند)- دارای الگوی عملی است. از دیدگاه او «برای بهتر دیدن زمین باید كمی از آن فاصله گرفت.» كوزیمو روندو از یك خانواده اشرافی و فئودال است، ولی ادعای دوك بودن پدرش را نوعی وسوسه بیمارگونه میداند و خود را از این طبقه جدا كرده و از همان بالای درخت به مردم عادی، كشاورزان، فقرا، سربازان و كسبه خرده پا كمكهای بسیار میكند و آنها را در مبارزه با خدایان زر و زور یاری میكند. پدر در هجده سالگی پسر درختنشینش، به دیدار او میآید و مقام دوكی را عاملی برای فرماندهی بر اشراف ناحیه میداند. اما پسر پاسخ میدهد: «من فقط این را میدانم كه اگر من بیشتر از دیگران چیز بدانم، در صورت نیاز آنها باید آنچه را كه بلدم در اختیارشان بگذارم. به نظر من فرماندهی یعنی همین.» به همین دلیل كوزیمو در موضوعات مختلف كتاب میخواند و آنچه خود از آبیاری، كشاورزی، درختكاری و زنبورداری یاد گرفته است، به دیگران یاد میدهد و یا گره از مشكلاتشان باز میكند...
بانو با سگ ملوس (و چند داستان دیگر)
عبدالحسین نوشین
آنتون پاولوویچ چِخوف (به روسی: Анто́н Па́влович Че́хов) (زادهٔ ۲۹ ژانویهٔ ۱۸۶۰ در تاگانروگ - درگذشتهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۴) داستاننویس ونمایشنامهنویس برجستهٔ روس است. او در زمان حیاتش بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهمترین داستان کوتاهنویس برمیشمارند و در زمینهٔ نمایشنامهنویسی نیز آثار برجستهای از خود بهجا گذاشتهاست و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایشنامهنویس میدانند. چخوف در ۴۴سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت.
بانو با سگ ملوس داستان کوتاهی است از آنتوان چخوف که در سال ۱۸۸۹ نوشته است:
«میگفتند که در کنار دریا قیافهٔ تازهیی پیدا شده: بانو با سگ ملوسش. دمیتری دمیترچ گوروف هم که دو هفته بود در یالتا میگذراند و دیگر به آنجا عادت کرده بود، در جستوجوی اشخاص و قیافههای تازه بود. روزی در غرفهٔ متعلق به ورنه نشسته بود و دید زن جوانی، میانهبالا، موبور، بره بسر از خیابان کنار دریا میگذشت و سگ سفید ملوسی بهدنبالش میدوید.»
برف بهاری
نام نویسنده : یوکیو می شیما
نام مترجم : سمیا صیقلی
میشیما، یوکیو (1970-1925) mishima , yukio رمان نویس ژاپنی با نام اصلی هیرائوکا کیمی تاکه. نویسندهای بزرگ بود که بسیاری منتقدین نوشتههای او را با آثار مارسل پروست، همینگوی، آندره ژید و سارتر برابر نهادهاند.
میشیما در زندگی کوتاه اما پر بار ادبیاش آثار فراوانی از جمله چهل رمان، سی و سه نمایشنامه و داستانهای کوتاه بسیاری نگاشت. نثر او ترکیبی است از شعر، فلسفه، سنتهای ژاپنی و باورهای مذهبی.
اعترافات یک صورتک (1949)، معبد کلاه فرنگی طلایی(1956) و برف بهاری (1967-1956) کتاب حاضر، از آثار درخشان اویند. میشیما به سال 1970 در اعتراض بدانچه که تباهی ملّت و زوال سنتهای سامورایی میدانست با خودکشی آیینی (هاراکیری) به زندگی این جهانی خویش پایان داد.
« برف بهاری» نخستین قسمت از رمان چهارگانه نهایی میشیما است . کییوآکی پسر زیبا و اشراف زادهای است که در خانواده پولدار ماتسوگائه متولد شده است . خانواده آیاکورا خانوادهای از نظر اجتماعی بالا ولی از نظر مادی فقیر است و پدر کییوآکی او را به نزد آیاکوراها میفرستد تا موقعیت اجتماعی آنها برای او مفید واقع شود . این خانواده دختری بسیار زیبا به نام ساتوکو دارد . این دختر و پسر عاشق هم میشوند ولی به گونهای عجیب پسر از یک سو شدید عاشق دختر است ولی از سوی دیگر به نوعی مقاومت کرده و حس نفرت هم دارد . دختر عاشق اوست ولی سعی در حفظ غرورش را هم دارد.
«برف بهاری»، عاشقانهای است حزین و اندوهگین سرشار از تصاویری ناب و آناتی دلنشین، تا جایی كه بسیاری از منتقدان این رمان را «رومئو و ژولیت»یی تازه خواندهاند.
تاریخ مغول
نام نویسنده : عباس اقبال آشتیانی
نظر نگارنده در این کتاب بیشتر نمودن روش علمی تاریخ نویسی و سعی در تالیف منطقی مسائل موضوع تاریخ ایران در عهد مغول بوده است مخصوصاً اهتمام به عمل آمده است که تاریخ ایران در این ایام که در کتب جمیع مورخین آن ادوار با تاریخ عمومی تمام ملل مغلوبه مغول مخلوط ذکر می شود، جداگانه نوشته شود و از وقایع زندگانی ملل دیگر نیز اموری که با تاریخ ایران ارتباط پیدا می کرده در این کتاب به تناسب ایراد گردد.
تاریخ هجده ساله آذربایجان
نام نویسنده : احمد کسروی
تاریخ هجده ساله آذربایجان نوشته احمد کسروی کتابی است که بعقیده خود او ادامه کتاب تاریخ مشروطه میباشد. در این کتاب تحولات ایران در خلال مشروطه و بعد از آن مورد بررسی قرار میگیرد. شاید بتوان این کتاب را مستندترین و مشهورترین کتاب احمد کسروی دانست. کتابی که به طرز شگفتی هم مورد تایید و استناد دوستان و هم مورد تایید دشمنان است! برای علاقمندان به تاریخ آذربایجان به خصوص در دوران مشروطه و شیخ محمد خیابانی این کتاب از ضروریات است کسروی در 1302 ش که هجده سال از وقایع مشروطه می گذشت ، بر آن شد تا رخدادهای آذربایجان را از بدو جنبش مشروطه به رشتة تحریر درآورد؛ یادداشتهایی نیز تهیه کرد که ابتدا در سوریه در مهنامة العرفان تحت عنوان «آذربایجان فی ثمانیة عشرعاماً» به چاپ رسید و از 1313 ش به صورت سلسله مقالاتی در مجلة پیمان منتشر شد. از آنجا که رخدادهای آذربایجان از سایر مناطق قابل تفکیک نبود، حوادث و وقایع دیگر کانونهای جنبش مشروطه خواهی چون تهران و گیلان نیز افزوده شد و بدین ترتیب تاریخ مشروطه ایران در سه بخش به چاپ رسید. وقایع پس از انقلاب مشروطه تا پایان قیام شیخ محمد خیابانی نیز در چهار بخش با عنوان تاریخ هیجده سالة آذربایجان منتشر شد.
تنگسیر
نام نویسنده : صادق چوبک
صادق چوبک (زاده تیر ۱۲۹۵ بوشهر - درگذشته تیر ۱۳۷۷ برکلی) نویسنده ایرانی بود.
وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستاننویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی میتوان از مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود و رمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد.
از روی رمان تنگسیر فیلمی به همین نام به کارگردانی امیر نادری و بازی بهروز وثوقی ساخته شدهاست.
اکثر داستانهای وی حکایت تیرهروزی مردمی است که اسیر خرافه و نادانی و پایبند به مذهب خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری ای که در طبقات فرودست دیده میشد سراغ شخصیتها و ماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب میدادند و به شدّت ره به تاریکی میبردند. او یک رئالیست تمام عیار بود که با منعکس کردن چرکها و زخمهای طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت. به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بیچیز، گرسنه و فاقد رؤیا ارائه میدهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبههای مختلف خشونت. او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمیدهد. از این منظر طبقهٔ فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم میشود که هرچه بیشتر در گل و لای فرومیرود.
تنگسیر را بسیاری شاهکار صادق چوبک می دانند. بی تردید تنگسیر واقع گراترین داستان این نویسنده ی جنوبی می باشد. داستانی بر مبنای عدالت خواهی و سر به شورش برداشتن مردی که در تنگنای رذالت های معتمدین یک شهر، حاصل عمری زحمتش را بربادرفته می بیند و چون هیچ مرجعی را برای دادخواهی نمی یابد، تحمل این ننگ را نمی کند، سلاح برمی گیرد و همه ی آنان که سال ها تحقیرش کرده و نیش زبانش زده اند مجازات می کند.
چشمهایش (پالتویی، گالینگور)
نام نویسنده : بزرگ علوی
چشمهایش، شاخصترین اثر بزرگ علوی است. این کتاب روایت یکی از دوستداران نقاش معروفی به نام "ماکان" است که به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است. در خلال داستان آقای ناظم همان دوستدار استاد حدس می زند که راز مرگ استاد در یکی از تابلوهای ایشان که به خط خود استاد "چشمهایش" نامیده شده و در شخصیت مدل این اثر نهفته است. پس از آن سعی می کند با پیدا کردن زن به تصویر کشیده شده در تابلو به این راز دست پیدا کند و برای این کار ناظم مدرسه نقاشی ای می شود که آثار ماکان در آن به نمایش در آمده است. در ادامه با پیدا شدن فرنگیس پرده از راز مرگ ماکان برداشته می شود. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به كار برده، روشی كه چند اثر دیگر او را نیز شكل داده است. این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی كنار هم نهادن قطعات منفصل یك ماجرای از دست رفته و ایجاد یك طرح كلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. بدین ترتیب یك واقعه گذشته به كمك بازماندههای آن نوسازی میشود. نثر منظم و سیال نویسنده در قیاس با معاصرانش بسی امروزی مینماید. این كتاب از آثار معدود فارسی است كه در مركز آن یك زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است.
زندگانى و عقاید آقاى تریسترام شندى
لارنس استرن
ترجمه: ابراهیم یونسی
زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی (به انگلیسی: The Life and Opinions of Tristram Shandy, Gentleman) که به اختصار تریسترام شندی نیز خوانده میشود، رمانی است نوشتهٔ لارنس استرن که در ۹ جلد منتشر شدهاست. دو جلد اول رمان در سال ۱۷۵۹ منتشر شد و جلدهای بعدی طی ۷ سال آینده به چاپ رسیدند. این کتاب داستان زندگی و عقاید نجیبزادهای به نام تریسترام شندی است. نویسنده در این رمان شیوهای را به کار میگیرد که ادامهٔ سنت فرانسوا رابله در داستانگویی است. داستان تریسترام شندی پر است از اظهارنظرها و عقاید راوی که به شکلی نامنظم و پراکنده به خواننده ارائه میشوند و نویسنده با کلکبازیهای فراوان اصل داستان را مرتب به تأخیر میاندازد. این شیوه در آثار جویس، بی. اس. جانسن و دیوید فاستر والاس نیز ادامه مییابد.
«تریسترام شندی» که عنوان اولین رمان نوشته شده به سبک جریان سیال ذهن را یدک میکشد، در رتبهبندی 100 رمان برتر انگلیسی زبان «گاردین» مقام ششم را کسب کرده است.
روزنامهی گاردین چندی است فهرستی از بهترین رمانهای انگلیسیزبان تاریخ ادبیات را منتشر کرده و گزارشهایی را به تحلیل و توصیف آن آثار اختصاص داده است.
ششمین عنوان این فهرست نصیب «تریسترام شندی» شاهکار «لارنس استرن» شده؛ رمانی عاشقانه و فکاهی که جلوتر از زمان خود حرکت کرده است. این رمان آنچنان حال و هوای مدرن و طربانگیزی دارد که خواننده پس از درک این مطلب که این رمان در دوران جنگی هفت ساله به نگارش درآمده، شوکه میشود.
در آن زمان نیروهای بریتانیا راهی هند، کانادا و کشورهای منطقه دریای کارائیب شدند تا اولین امپراطوری بریتانیایی را بنا و زبان انگلیسی را به دیگر کشورهای جهان معرفی کنند. منتقدان «زندگی و عقاید تریسترام شندی» (1759) را اولین رمانی میدانند که سبک جریان سیال ذهن را به کار گرفته است.
چندین دهه طول کشید تا نویسندگان مدرن به تبحر استرن قرن هجدهمی دست پیدا کنند و این سبک را دنبال کنند. «شندی» واژهی غریب است که ریشهی آن به معنای «شکسته مغز یا نیم دیوانه» است. شاهکار استرن در دهه 1760 فروش بالایی داشت و نویسندهاش را به چهرهای سرشناس بدل کرد. این رماننویس در اینباره گفته است: من برای پول غذا این کتاب را ننوشتم، بلکه برای رسیدن به شهرت آن را خلق کردم.
«زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی» که به اختصار «تریسترام شندی» نیز خوانده میشود، در 9 جلد منتشر شده است. دو جلد اول رمان در سال 1759 منتشر شد و جلدهای بعدی طی 7 سال آینده به چاپ رسیدند. این کتاب داستان زندگی و عقاید نجیبزادهای به نام تریسترام شندی است. نویسنده در این رمان شیوهای را به کار میگیرد که ادامه سنت «فرانسوا رابله» در داستانگویی است. داستان تریسترام شندی سرشنار از اظهارنظرها و عقاید راوی است که به شکلی نامنظم و پراکنده به خواننده ارائه میشوند و نویسنده با کلکبازیهای فراوان اصل داستان را مرتب به تأخیر میاندازد. این شیوه در آثار جیمز جویس و دیوید فاستر والاس نیز ادامه مییابد.
استرن که سال 1713 در ایرلند متولد شد، بیشتر سالهای زندگیاش را به عنوان یک کشیش در نزدیکی یورک سپری کرد. گفته میشود کشیش «یوریک» این رمان پرترهای از خود استرن است.
دو نسخه اول «تریسترام شندی» از سوی ناشران رد شد، اما سرانجام ناشری به طور خصوصی موافقت کرد این رمان را به چاپ برساند و نسخههای آن به سرعت فروش رفت. رمان غیرمتعارف استرن که خلاف جریان ادبی آن زمان پیش میرفت، خیلی زود به نقل محافل ادبی تبدیل شد.
متدهای عجیب و غریبی که استرن در رمانش استفاده کرد صدای اعتراض برخی همکارانش را بلند کرد؛ تا جایی که «ساموئل جانسون» - منتقد و نویسنده مشهور - گفت: هیچ چیز عجیبی ماندگار نمیشود، «تریسترام شندی» عمری نخواهد کرد. اما او کاملا در اشتباه بود، چرا که این رمان روی نویسندگان چند نسل بعدی نیز تاثیر گذاشت. نویسندگانی چون «پیتر کری»، برندهی بوکر در کارهای خود از «تریسترام شندی» الهام گرفتند و حتی در نام رمانهایشان از آن استفاده کردند.
استرن با روایت دقیق و طنزآمیز خود سطح هنر رماننویسی را یک پله بالاتر برده است. او روایت سوم شخص مفرد «فیلدینگ» - خالق رمان «تام جونز» - را قرض گرفت، اما به سبک خودش، آن را هم به بازی گرفت و بارها به خواننده ثابت کرد چقدر کم درباره شخصیتهای داستان میداند.
استرن قرار بود در رمانی 600 صفحهای سرگذشت «تریسترام شندی» را برای خوانندگان تعریف کند، اما تا جلد چهارم این مجموعه تریسترام به دنیا نمیآید!
بیشتر داستان کتاب از زبان «توبی» روایت میشود؛ سرباز سابقی که علیه پادشاه لویی چهاردهم داد سخن میدهد. سرانجام قصه به جایی میرسد که ما در شندی میگوید: اوه! خدای من! این داستان اصلا درباره چیست؟ دو جلد اول «تریسترام شندی» در سال 1759 به چاپ رسید. پس از مطرح شدن این اثر، دومین نسخه آن همراه با تصویرگری در آوایل 1760 منتشر شد. استرن پس از آن جلدهای سوم و چهارم و پنجم را روانهی بازار کتاب کرد.
کتاب دزد
ماركوس زوساک
مترجم: مرضيه خسروی
زوساک این کتاب را در سال ۲۰۰۵ میلادی با نام «The Book Thief» نوشته و منتشر کرده است. «دزد کتاب توانست» در سال انتشار به پرفروشترین رمان استرالیا تبدیل شود.
نویسنده در این رمان چند ماجرای پیوسته را نقل میکند.
راوی این کتاب «مرگ» است و نگاه او به زندگی دختری به نام ایزابل قبل و همزمان با جنگ دوم جهانی در آلمان نازی. سرپرستی ایزابل که برادرش را از دست داده و مادر کمونیستش به اردوگاه کار اجباری فرستاده شده به خانوادهای در نزدیک شهر مونیخ سپرده میشود. در خیابانی که نامش «بهشت» است.
او با یکی از همسایگانش که همسن خود اوست طرح دوستی میریزد و این دوستی در طول چند سال، وجهی رمانتیک به خود میگیرد. ایزابل خود را در خانه جدید با خواندن کتابهایی که میدزد سرگرم نگه میدارد. جنگ جهانی دوم آغاز میشود و خانوادهای که سرپرستی ایزابل را به عهده دارد، به یک یهودی پناه میدهد.
مارکوس زوساک در سال ۱۹۷۵ میلادی در سیدنی متولد شد و تا به امروز ۶ رمان منتشر کرده است. برخی از رمانهای این نویسنده در میان آثار پرفروش زبان انگلیسی بودهاند و توجه منتقدان و جوایز ادبی را به خود جلب کردهاند.
کوه جادو
نام نویسنده : توماس مان
نام مترجم : حسن نکو روح
کوه جادو [Der Zauberberg] رمانی از توماس مان (1875-1955)، نویسنده آلمانی، که در 1924 انتشار یافت. و در سال 1929 یعنى پنج سال پس از انتشار، جایزه ادبى نوبل را براى نویسنده خود به ارمغان آورد. هانس کاستروپ جوان بورژوازادهای است (مان در اینجا نیز، چنان که در بودنبروکها میبینیم، اگر نه به یک مکان هانسایی، دست کم به یک قهرمان ایالت هانسایی بازمی گردد) که برای اقامت چند روزه نزد پسرخاله خود یواخیم میرود که در آسایشگاه اووس تحت درمان است. ولی کاستروپ، همین که در معرض فضای مرگآلود آسایشگاه قرار میگیرد، احساس میکند یا میپندارد که خود نیز بیمار است، و هفت سال در آنجا میماند تا زمانی که جنگ جهانی 1914 او را از رؤیا بیرون میکشد و با خشونت به میدانهای نبرد میبرد...
گزیده اشعار فریدون مشیری
مادونایی با پالتو پوست
نام نویسنده : صباح الدین علی
نام مترجم : مهلا منصوری
این رمان که در سال 2015 در ترکیه به چاپ صدو بیستم رسیده و عنوان پرفروشترین اثر ادبی ترکیه را به خود اختصاص داده، ماجرای عشق خیالی یک مرد به تصویر تابلویی در پاریس را روایت میکند. این مرد که سراسر زندگیاش پر از شکستهای گوناگون است، بعد از مدتی با نقاش این تابلو آشنا و به او علاقهمند میشود.
در پشت جلد این کتاب آمده است: «کتاب داستانی با دو وجه متفاوت است. ابتدا روایت کارمند یک شرکت از همکاری پا به سن گذاشته است، راوی میکوشد با او رابطهای دوستانه برقرار کند و از این راه به زندگی او راه یابد. بخش دوم این کتاب خاطرات دستنوشت کارمند پیر است، روایتی عاشقانه از زندگی روزگار جوانی او در آلمان، پایان کتاب حیرتبار و تکان دهنده است. این اثر در ترکیه با استقبال شگفتی رو به رو شده و در سال 2015 میلادی بیش از یک میلیون نسخه از آن به فروش رفته است.»
در بخشی از این رمان که نویسنده به شرح روزگار جوانی او در آلمان میپردازد، میخوانیم: «بین نامههای پدرم فاصله افتاد و من بدون آنکه به یاد آورم که چرا به برلین آمدهام، به زندگی ادامه میدادم. سه روز در هفته از معلم سالخوردهام زبان یاد میگرفتم و بقیه روزها در موزهها و گالریهای تازه افتتاح شده میگشتم و هنوز صد قدم مانده به پانسیون، بوی کلم را حس میکردم.
بعد از گذشت چند ماه مثل سابق دلتنگ و خسته شدم. کم کم شروع به خواندن کتاب کردم. با گذشت زمان بیشتر از مطالعه خوشم میآمد. بعد از مدتی این عادت در من زیاد شد. اعتیاد به مطالعه پیدا کردم. توی رختخوابم دمر میخوابیدم، کتاب را جلویم و یک لغتنامه قطور هم کنار دستم گذاشته و ساعتها به همان شکل میماندم و غرق مطالعه میشدم. بعضی وقتها هم حال لغتنامه را نداشتم و تا سرنخی از جمله میگرفتم، رد میشدم. انگار دنیای جدیدی برایم باز شده بود…»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.