ناشر: علم
چاپ: ۱۳۸۱
نوبت: ۱
جلد: گالینگور
قطع: رقعی
صفحات: ۴۲۸
350,000 تومان
آناهیتا فیروز
ترجمه: گلی امامی
خانم آناهيتا فيروز، نويسنده، به زمان شاه، و به خصوص به يک ماه خاص در سه سال قبل از انقلاب اسلامي برمي گردد و در يک داستان عشقي بين زن جوان شوهرداري از يک خانواده زميندار متشخص و ثروتمند از يکسو، و پسر مارکسيست و انقلابي پيشکار سابق اين خانواده، از سوي ديگر، به بازگوي جزئيات لحظه به لحظه و دقيق اوضاع اجتماعي و سياسي روز هاي قبل از انقلاب مي پردازد.
ناشر: علم
چاپ: ۱۳۸۱
نوبت: ۱
جلد: گالینگور
قطع: رقعی
صفحات: ۴۲۸
وزن | 600 گرم |
---|
نویسنده: مسعود بهنود
مسعود بهنود (زاده ۲۸ مرداد ماه ۱۳۲۵ در تهران) نویسنده، روزنامهنگار، بازیگر و فیلمساز ایرانی است. وی کارش را به عنوان روزنامهنگار از سال ۱۳۴۲ شروع کرد و آثاری در زمینهٔ سیاست و تاریخ معاصر ایران نگاشتهاست. بهنود بهعنوان یک روزنامهنگار در روزنامههای متفاوتی از جمله آیندگان و تهران مصور کار کردهاست. او بیش از ۲۰ روزنامه و مجله را بنیان نهادهاست که هیچ یک از آنها در حال حاضر منتشر نمیشوند. ازجمله فیلمهای او میتوان به حضور او به عنوان بازیگر و نویسنده در فیلم خانه عنکبوت اشاره کرد.
امینه پیش از آنکه داستان باشد، تاریخی است از دوران فروپاشی صفویه، و زمان کوتاه سلطنت نادرشاه افشار و کریم خان زند. و صد البته که تمام داستان نگاهی است به بانوانی که زمینه شکل گیری قاجاریه را فراهم آوردند و آن را دست به دست از خلال خونریزی ها، در بین خود برای مدت طولانی حفظ کردند. امینه تاثیر زنان باهوشی را نشان می دهد که از میان حرمسراهای شاهان قاجار برخاسته اند. اما اگر از عدم تطابق قصه با تاریخ بگذریم، در این کتاب درسهایی نهفته است. آنجا که امینه به اروپا میرود و تفاوت جایگاه زنان در جامعه اروپا را با جایگاه آنان در حرمسرای شاهی مقایسه میکند. آنجا که اعتقادات خرافی شاه سلطان حسین صفوی و اطرافیانش چگونه باعث استیلای افغانان بر ایران و عقبافتادگی کشور میشود. و تفاوت فرمانروایان و شاهانی که از مشاوران خوب بهره میبرند و آنها که خود را از آن محروم میسازند.
امینه در فرانسه داستان خونریزیهای محمود افغان در اصفهان را از زبان حیدر بیک برای ولتر تعریف میکند. او روایت میکند که حیدربیک در بین اجساد خونآلود خانوادهاش برای زنده ماندن خود را به مردن میزند. ولتر در عکس العمل به این داستان چند بار تکرار میکند: انتخاب مرگ برای گریز از مرگ! زنده باد زندگی. چه جمله زیبایی اگر دقیقتر به آن نگاه کنیم. اگر مرگ را فقط مرگ فیزیکی ندانیم. اگر در شرایط سخت امید را از دست ندهیم و مرگ را آرزو نکنیم، بلکه راه مبارزه با آن را جستجو کنیم. اگر صبر داشته باشیم. این چرخ زندگی است که میچرخد و هر طرف آن رنگی دارد.
جوانان امروزي دوست دارند همه چيز را در مورد همه بدانند. آنها فكر ميكنند كه حرف زدن راجع به يك مشكل، به حل آن كمك ميكند. ولي من از نسلي آرامتر ميآيم. ما ارزش فراموش كردن را ميدانيم و وسوسه از نو آفريدن را. البته اخيرا خودم به مبارزه و گذشتهاي كه طي كردهام فكر ميكنم، و به كساني كه از دست دادهام. به نظر ميرسد كه انگار عزيزانم را جايي گم كردهام، شايد آنها را در جايي كه ديگر بدان تعلق ندارند، جا گذاشتهام و سپس آنقدر گيج و مغشوش شدهام كه نتوانستهام مسيرم را بازيابم....
موسی جوان
وی تحصیلات عالی خود را در تهران به پایان رسانید و موفق بهدریافت درجۀ دکترا در علوم قضایی از دانشکده حقوق پاریس شد. علاوه بر آن در محضر میرزامهدی آشتیانی خکمت آموخت و به زبانهای روسی ، انگلیسی ، فرانسه و عربی آشنایی پیدا کرد. جوان در دورههای یازدهم ، دوازدهم و سیزدهم نماینده مجلس بود. از آثار او: "افسانههای دینی در مصر قدیم"؛ "تاریخ اجتماعی ایران باستان"؛ "رد کتاب تصوف و رد حکمتالاشراق"؛ "مبانی حقوق".
در این کتاب, مولف کوشیده است در خلال شرح زندگی 'حسن پیرنیا مشیرالدوله' ـ یکی از دولتمردان عصر مشروطیت ـ در حقیقت پنجاه سال تلاش ملت ایران برای دریافت آزادی و مشروطیت را بازگو نماید. ...'این شرح احوال بهانهای بود برای بررسی سی چهل سال از تاریخ معاصر ایران.... اما حسن پیرنیا, مشیرالدوله بعدی و برادرش حسین موتمن الملک, بچههایی هستند که با پدر اختلاف سلیقه دارند, قائل به آزادی هستند, زبان خارجه میدانند, دنیا را دیدهاند, با قانون سر و کار دارند... و بالاخره تا آن جا پیش میروند که لفظ کنتی توسیون را در مورد قانون اساسی به کار میبرند و فرمان مشروطه را برای متحصنین و درحضور جمع به صدای بلند میخوانند و در واقع فرمان مشروطه از دهان بچههای صدر اعظم استبداد [نصرالله خان مشیرالدوله] خارج میشود و در جامعه پراکنده میشود'... این کتاب با تصاویر رجال سیاسی دوره مشروطه همراه است.
این كتاب با شیر سیاه و جوهر سفید نوشته شده ـ معجونی از قصهگویی، مادرانگی، عشق به سفر و افسردگی كه چند ماهی در دمای اتاق تقطیر شده است. الیف شافاك (الف شفق) نویسنده پیشرو تركیه با دنیا آمدن نخستین فرزندش گرفتار بحران روانی ژرفی میشود. طاعون احساس گناه و دلهره و اضطراب و سردرگمی درباره نقش تازه مادری به جانش میافتد و برای نخستین بار در زندگی دیگر نمیتواند دست به قلم ببرد. با فرو رفتن و غوطهوری در افسردگی شدید پس از زایمان، برای یافتن راه برونرفت از ناسازگاری میان مادرانگی و آفرینش هنری در جامعهای مردسالارانه، نگاهی به تجربههای دیگر نویسندگان برجسته زن در دنیا میاندازد، زنانی همچون سیلویا پلت؛ ویرجینیا وولف، سیمون دو بووار، و آلیس والكر. شیر سیاه با صداقت و راستگویی و شیوایی سوزاننده و طنز نامنتظره خود، كتابی اندیشهبرانگیز و برنده درباره ادبیات، مادرانگی و نیك بود معنوی است.
مارکوس ویکس
نوید اصلانی
در معرفی این کتاب در بخشی از مقدمهی آن میخوانید:
«شاید بهتر باشد که به فلسفه از منظر آنچه فلاسفه انجام میدهند نگاه کنیم – بیش از آنکه یک مطالعه باشد، یک فعالیت است – که هدف آن استفاده از توانمندی انسان در انجام تفکر منطقی برای پاسخگویی به سوالات بنیادی در خصوص این جهان و جایگاه ما در آن میباشد. شاید این تعریف برای حوزهی بسیار وسیع، تعریفی کلی داشته باشد، اما این تعریف شیوهای مناسب برای متمایز نمودن فلسفه از دیگر روشهایی است که قصد داریم تا با استفاده از آنها به دنیای اطراف خود معنا بخشیم. فلسفه در نهاییترین شکل خود ابزاری برای تفکر است: تفکر در مورد اینکه چرا هر چیزی آنگونه که هست میباشد، چگونه میتوانیم به بهترین شکل ممکن زندگی کنیم، چگونه میتوانیم در مورد آنچه میدانیم مطمئن شویم و علت و معنای وجودی ما چیست؟...»
ژوزه ساراماگو
مینو مشیری
ویراستار : محمدرضا جعفری
کوری (به پرتغالی: Ensaio sobre a Cegueira) رمانی از ژوزه ساراماگو که نخستین بار در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. ساراماگو در این رمان از کوریِ آدمها سخن گفتهاست. در این رمان، هالهای سفیدرنگ بعد از کور شدن افراد مقابل چشمانشان ظاهر میشود. ساراماگو در این رمان از تلمیح استفاده کرده و با اشاره به نوشتههای قدیمی، اثرش را زیباتر و تأثیرگذارتر کردهاست.
ساراماگو در رمان کوری برای شخصیتها اسم انتخاب نکردهاست. با وجود این، پیچیدگی در رمان ایجاد نشده و خواننده بهراحتی میتواند با شخصیتهای رمان ارتباط ذهنی برقرار کند. ویژگی دیگر این رمان در بازگشتهای زمانی به گذشته و آینده در خیال شخصیتهای رمان است که به زیبایی و جذابیت آن افزودهاست.
«به مرد کوری بگویید: آزاد هستی؛ دری را که از دنیای خارج جدایش میکند باز کنید. بار دیگر به او میگوییم: آزادی، برو، و او نمیرود، همانجا وسط جاده با سایر همراهانش ایستاده، میترسند، نمیدانند کجا بروند. واقعیت این است که زندگی دریک هزارتوی منطقی، که توصیف تیمارستان است، قابل قیاس نیست با قدم بیرون گذاشتن از آن بدون مددِ یک دست راهنما یا قلادهٔ یک سگ راهنما برای ورود به هزارتوی شهری آشوبزده که حافظه نیز در آن به هیچ دردی نمیخورَد، چون حافظه قادر است یادآور تصاویر محلهها شود نه راههای رسیدن به آنها.»
خوليو كورتازار
مترجم: كيومرث پارسای
خولیو کورتاسار (۲۶ اوت ۱۹۱۴ بروکسل – ۱۲ فوریه ۱۹۸۴ پاریس) نویسنده رمان و داستان کوتاه آرژانتینی بود. او یک نسل از نویسندگان آمریکای لاتین، از مکزیک تا آرژانتین را تحت تأثیر قرار داد. بخش بزرگی از بهترین و شناخته شدهترین کارهایش را در فرانسه نوشت. جایی که در سال ۱۹۵۱ در آن شروع به کار کرد. وی یکی از بارورترین، متعهدترین و جهانیترین نویسندگان آمریکای لاتین است که از ایشان با اصطلاح «بوم - Boom» یاد میشود. همچنین منتقدان ادبی از کورتاسار به عنوان یکی از نویسندگان شاخص دهه ۱۹۶۰ نام میبرند.
اين كتاب، به نوعي شامل چند داستان ميشود، ولي از اين ميان، دو داستان آن بسيار مهم است. نخستين داستان را ميتوان به روال عادي تا انتها فصل 56، خواند. در آنجا خواننده ميتواند با خيال راحت، از مطالعه فصلهاي بعد خودداري كند و به داستان تازه بپردازد. دومين داستان را ميتوان ار فصل 73 شروع كرد و سپس فصل تازهاي را خواند كه شماره آن در انتهاي فصل پيشين مشخص شده است.
کتاب قالب خاطرات گورجیف در بارهٔ "مردمان برجستهٔ " گوناگونی را که او ملاقات کرده با شروع از پدرش به خود میگیرد. این افراد کشیش ارمنی پوگوسیان، دوستش سولوویو، شاهزاده لوبوودسکی، شاهزادهای روسی با علائق متافیزیکی و نه تن دیگر و یک سگ را دربرمیگیرد.
در جریان توصیف این شخصیتها گورجیف داستان آنها را در داستان سفرهای خودش میآورد و از این گذشته، به متنها یا استادان روحانی در سرزمینهای گوناگون (بیشتر در آسیای مرکزی) هم در میان داستان آنها اشاره میکند. گورجیف این گروه را «جویندگان حقیقت» مینامد.
بیشتر آنها در واقع حقیقت را در قالب سرنوشت معنوی مناسبی مییابند. فلسفهٔ متضمن این گفته که مردم در کل زندگی خود را در خواب سپری میکنند، نسبت به خود آگاه نیستند، و بنابراین مانند ماشین رفتار میکنند و تابع علتها و فشارهای بیرونی هستند. از این گذشته، یکی از ارزیابیهای اصلی این داستان بلند این است که مردمان دورانهای گذشته، نسبت به مردمان امروز در شرایط بیرونی مناسبتر و سطوح درونی عالیتری زندگی میکردند. به هماهنگیهای نهانی بسیار دیگری هم توجه یا اشاره میشود.
این ادعاهای در ستیز با باورهای نوین به عدهای الهام بخشید تا بپرسند این اثر تا چه اندازه زندگی نامهنویسی است. برای نمونه، گورجیف ادعا میکند که اول بار حماسهٔ گیلگمش را به صورت حماسهای شفاهی شنیده که پدرش از روی حافظه میخوانده، ادعا میکند که با انجمنهای گوناگون برادری از جمله انجمن برادری سارمونگ تماس یافته، نقشهٔ «پیش از شن مصر» را نسخهبرداری کرده و شاهد شمار زیادی معجزه ها و پدیدههای راز و رمزگرا بوده است. در حال حاضر گروهی راز و رمزگرا از افرادی که به شکلی آزاد با هم ارتباط دارند و به آنچه «کار» نامیده میشود و بخش عملی آموزههای گورجیف است میپردازند. به گونهای میتوان گفت که بسیاری از صحنهسازیها در کتاب ملاقات نمادین یا «داستانهایی آموزنده» است.
نویسنده در این اثر، علم «هاوکینگ» و آنچه که از علم خود دربارة وجود یا عدم وجود خدا استنتاج میکند را تحلیل کرده است. «استفن هاوکینگ» (1942 م)، مشهورترین دانشمند زندة جهان است که اخیراً با درجة استادی «لوکاس» در کمبریج بازنشسته شده است.
هاوکینگ، با وجود بیماری موتور نورون، با همکاران و شاگردان برجسته، مرزهای فیزیک ریاضی را شکسته است. کار او به پیشبینی «تابش هاوکینگ» منتهی شده و برهان او بر غیر ضروری بودن خداوند دلالت دارد.
نگارنده در اثر حاضر، کتابهای معروف هاوکینگ، از جمله: «نظم بزرگ» ؛ «تاریخچة زمان» و نظریات مختلف او را نقد و بررسی کرده و پرسشها و دیدگاههای فلسفی او را با توجه به آرا و نظرات دانشمندان دیگر به چالش کشیده است.
کتاب با هدف پاسخ دادن به این سئوال که: «آیا علم به سوی خدا میرود، از او دور میشود، یا در باب این موضوع بیطرف است؟» و روشن کردن مهمترین مسائلی که در کانون نزاع معاصر میان مفهوم خدا و علم قرار دارد، تدوین شده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.