ناشر: امیرکبیر
چاپ: ۱۴۰۲
نوبت: ۶
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۵۸۲
425,000 تومان
روبر مرل
ترجمه: محمد قاضی
امانوئل یکی از زمین داران بزرگ روستایی در کشور فرانسه است. روزی او به همراه تعدادی از دوستان و خدمتکاران خود در سرداب در حال شراب گیری است که ناگهان صدای انفجار شدیدی بلند شده و گرمای بسیار زیادی آنها را احاطه می کند. بعد از عادی شدن اوضاع، آنها از سرداب خارج می شوند و متوجه می شوند که در اثر انفجار چیزی شبیه به بمب، دنیا نابود شده و تنها مکان ها و انسان های محدودی باقی مانده اند . داستان با این ماجرا شروع می شود. بشر با تمام اطلاعات امروز در حالی که تمامی امکانات امروز از او گرفته شده چگونه به بقا ادامه خواهد داد؟ چگونه احتیاجات جسمانی و روحانی خود را مرتفع می کند؟ چه تصمیمی خواهد گرفت و دنیا به چه سمتی خواهد رفت؟
ناشر: امیرکبیر
چاپ: ۱۴۰۲
نوبت: ۶
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۵۸۲
وزن | 750 گرم |
---|
بهزاد عبدي
باران
تقصیر لباس ها نبود اگر هر کجا رفتی مشتی دکمه جا گذاشتی
هنوز موهایت از دودکش نقاشی بالا می رود این شهر تا ابد آلوده است از هرچه خبر این همه کلاغ اشکی که به پای من ریختی امروز اقیانوس شده دور سرم می چرخد
می چرخیم غرق می شویم بی عصایی که بشکافد چشم هایت را
تقصیر درخت ها نیست اگر دهانت بوی علف می دهد همیشه به وقت خداحافظی از تنت به جای دست گل سرخ به من می روید
بوی برف رد پایی نداشت تو آن قدر دور رفتی که آهسته آهسته قسمتی از شب شدی
بعد از تو هرچه آفتاب خود را تکه تکه کند هیچ جای این زمین گرم نخواهد شد
قبرستان مست کرده زیر گریه می زند دریا می شود به پای ما می افتد
قبرستان با آخرین سنگ به آشپزخانه رسیده و ساق های خیس مادر به فکر زمین است که ما هر چه زیر پایش را کندیم بهشتی پیدا نشد
در نبود تو ناگهان آن قدر بزرگ شدیم که از کوهستان صخره به دوش برگردیم زیر لب بگوییم: باران همیشه فردای آخرین روز می بارد باران همیشه شبیه تو می آید
دیوید سداریس
مترجم: پیمان خاکسار
«بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» شامل ۲۶ یادداشت طنز از سداریس است. سداريس پرمخاطبترين طنزنويس پانزده سال اخير امريکاست. تمام کتابهايش با مقياسهای نجومي پرفروشاند. تاکنون تنها در امريکا هشت ميليون نسخه ازآثارش به فروش رسيده است و «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» به بیشتر زبانهای زندهی دنیا ترجمه شده است.
پیمان خاکسار میگوید: «سداريس ميخنداند. به مفهوم واقعي کلمه. از او نباید انتظاری را داشته باشيد که از کافکا و فاکنر و بورخس داريد. اتفاقاً در بيشتر طنزهايش، بهخصوص در اين کتاب، فضاهای روشنفکری و روشنفکران را دست میاندازد و باعث خنده میشود.»
«بالاخره يه روزي قشنگ حرف ميزنم» يکي از پرفروشترين کتابهای سال ۲۰۰۰ امريکا شد. سداريس به خاطر اين کتاب جايزهی «ثربر» برای طنز امريکايي را برد و مجلهی «تايمز» او را طنزنويس سال نامید. سداریس در دسامبر سال ۲۰۰۸ از دانشگاه بيرمنگام دکترای افتخاری دريافت کرد. او تاکنون بيش از چهل مقاله در مجلهی «نيويورکر» چاپ کرده است.
پاتریک دوویت
مترجم: پیمان خاکسار
رمان برادران سیسترز نامزد جایزهٔ ادبی من بوکر ۲۰۱۱ شد و تقریباً در تمام فهرستهای بهترین کتابهای سال ۲۰۱۱ نیز حضور داشت.
آخرین باری که بعد از چند ماه کار توی معدن برگشتم به شهر یه کیسهی بزرگ طلا همراهم بود. با این که میدونستم این کار دیوونگیه ولی تصمیم گرفتم تو یکی از گرونترین رستورانهای شهر یه غذای حسابی بخورم. به استحضارتون برسونم که مجبور شدم برای یه وعده غذا سی دلار پول بدم. غذایی که اگر توی شهر خودم خورده بودم نیم دلار بیشتر برام خرج بر نمیداشت.
دیوید سداریس
مترجم: پیمان خاکسار
«بیا با جغدها دربارهی دیابت تحقیق کنیم» آخرین اثر «دیوید سداریس» طنزنویس آمریکاییست که سال ۲۰۱۳ منتشر شده. سبک و سیاق نوشتههای مجموعه تفاوت چندانی با آثار پیشین سداریس ندارد. فقط در این کتاب چند تکگویی وجود دارد از زبان آدمهایی به شدت عجیب و غریب که با آثار عمدتا اتوبیوگرافیک سداریس فاصله دارند..
این مجموعه کتاب شامل ۲۱ جستار از ۲۷ جستار کتاب اصلیست که با ترجمهی «پیمان خاکسار» منتشر شده است.
نشرچشمه پیش از این کتابهای «مادربزرگت رو از اینجا ببر» و «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» را از این نویسنده با ترجمهی همین مترجم منتشر کرده است.
استیو تولتز
مترجم: پیمان خاکسار
استیو تولتز، نویسندهی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش، جزء از کل، را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبهرو شد و به فهرست نامزدهای نهایی جایزهی بوکر راه پیدا کرد که کمتر برای نویسندهای که کار اولش را نوشته پیش میآید. او این کتاب را پنجساله نوشت. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشندگی تلفنی، نگهبانی، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و فیلمنامهنویسی داشت. خودش در مصاحبهای گفته: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه مینوشتم. در کودکی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه مینوشتم و رمانهایی را آغاز میکردم که بعد از دو و نیم فصل، دیگر دوست نداشتم تمامشان کنم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط میخواستم با شرکت در مسابقات داستاننویسی و فیلمنامهنویسی پولی دستوپا کنم تا بتوانم زندگیام را بگذرانم، که البته هیچ فایدهای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا، بهتر بگویم، از نردبان ترقیِ هر کدام از مشاغل پایین میرفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. رماننویسی تنها قدم منطقییی بود که میتوانستم بردارم. فکر میکردم یک سال طول میکشد، ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحتتأثیر کنوت هامسون، لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»
خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا (به اسپانیایی: Jorge Mario Pedro Vargas Llosa) (زادهٔ ۲۸ مارس ۱۹۳۶) داستاننویس، مقالهنویس، سیاستمدار و روزنامهنگار پرو است. یوسا یکی از مهمترین رماننویسان و مقالهنویسان معاصر آمریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است. وی هم اکنون به دعوت دانشگاه پرینستون به عنوان استاد مهمان در این دانشگاه به تدریس مشغول است.
کتاب سور بز جنجال بزرگی به پا کرد زیرا در آن به زندگی رافایل لئونیداس تروخیو، دیکتاتور دومینیکن، پرداخته بود. در زندگی این موجود وحشی، فساد و خونخواری و جنون همهٔ رهبران دیکتاتور و چگونگی تبدیل انسان به اهریمن را نشان میدهد. این جنجالآفرینی از دنیای یوسا دور نیست. او کلمات را مینهای کاشته شدهای میداند که باید در ذهن یا اخلاق یا حافظهٔ خواننده منفجر شوند.
نویسنده: روبر مرل
مترجم: احمد شاملو - فریدون ایل بیگی
یکی از آثار "مرل" نمایشنامهای تک پرده به نام "سیزیف و مرگ" است که نامش از "سیزیف "شخصیت اسطوره ای در میتولوژی یونان باستان گرفته شده. "آلبر کامو" نیز کتابی به این نام دارد. طبق افسانه ها "سیزیف" پادشاه مکار و حیله گر سرزمین "کورینت" بود که خدایان را به بازی میگرفت و نقشه های آنان را بی اثر میساخت پس "زئوس" خدای خدایان بر او خشم گرفت.
حکم "سیزیف" مرگ بود اما او بار دیگر مکر خود را به کار بست و سالها در کنار همسرش زندگی کرد. "سیزیف و مرگ" با ترجمه "احمد شاملو" و "فریدون ایل بیگی" سالها پیش در ایران منتشر شد. نمایشنامه "مرل"در دوران معاصر اتفاق میافتد اما شخصیتهایی که در نمونه کهن این داستان وجود دارند در این نمایشنامه نیز تکرار شده.
معرفی کوتاه مترجمان از این شخصیتها مخاطب را در شناختن این شخصیتها وهمچنین درک اثر راهنمایی میکند. نمایشنامه مرل آمیزهای از وفاداری و تغییر است.
"سیزیف" در نمایشنامه " مرل" صاحب یک مسافر خانه است که با مکر و حیلهای که از سلف خود به ارث برده و همچنین طنز و کنایهای که "مرل" به او بخشیده "زئوس" خدای خدایان و فرستاده او را که همان خدای مرگ است را به بازی میگیرد تا جایی که "خدای مرگ "پیش او احساس عجز و نا توانی میکند طوریکه در ابتدای نمایشنامه صحنه آشنایی روزنامه نگار بزدل با مرگ به مضحکهای تمام عیار از بی کفایتی و عجز "خدای مرگ "از "سیزیف " تبدیل میشود. ترتیب کار "مرگ" از این قرار است که او با نامیدن یعنی نوشتن نام شخص مورد نظر با خودکار طلاییاش در دفتری خاص جان او را میگیرد و "سیزیف" با به کار گرفتن حیلهای خودکار او را یعنی تمام قدرتش را از او می گیرد و از نامیده شدن توسط خدای مرگ سر باز میزند. با این کار "سیزیف" تمام قدرت نمادین خدایان را به بازی میگیرد و با به وقفه انداختن مرگ تنها وسیله نمایش قدرت خدایان را در برابر انسان از آنها میگیرد و همچنین با این کار نظم موجود در جامعه را به خطر میاندازد چراکه قوانین خدایان قابل اغماض نیستند و در این مورد روزنامه نگارهم که کار او ، نوشتن کاری شبیه به کار "خدای مرگ" است با خدایان موافق است و با میرا بودن خود مشکلی ندارد.
"سیزیف" "مرل" در مقایسه با شخصیت اسطورهایاش موجودی خودآگاه است و نیت کاهای او در برابر خدایان این بار از اهدافی جمعی سرچشمه میگیرد و همانطور که خودش در دیالوگی میگوید تا برقراری نظم جدید از کارهایش دست نمیکشد و "خدای مرگ" و "خدای جنگ " را آن طور که از حرفهایشان پیداست به زانو درآورده زیرا خدایان قادر به لمس انسان نیستند و قدرتشان را تنها از طریق همان خودکار طلایی میتوانند به انسان نشان دهند و سرنوشت او را در دست بگیرند که آن هم در دست خود"سیزیف" است.
دست خدایان از او کوتاه است اما بسیاری از انسانها هم این تغیرات و دگرگونیها را درعرصه اجتماع تاب نمیآورند. همزمان با "زئوس"، "مرگ" و" خدای جنگ" سه اشراف زاده نیز حضور دارند که نمادی از ارزشهای غیر قابل تغییر خدایان واصلیترین آنها یعنی میرا بودن انسان هستند. "سیزیف" با نامیرا شدن دشمنی اینها را نیز که از جنس خود او هستند به جان خریده است و حالا که دست خدایان کوتاه است این سه اشراف زاده هستند که با لمس "سیزیف " خودکار طلایی را از او می گیرند ...و "سیزیف" بار دیگر و اینبار به دست انسانها به تقدیر افسانهایاش ، با تکه سنگی بزرگ به کوه المپ تبعید میشود.
اوسامو دازای
ترجمه: مرتضی صانع
کتاب شایو از اوسامو دازای اولین رمانی است که از این نویسنده در ایران منتشر می شود. اوسامو دازای نویسندهای ژاپنی است که باوجود عمر کوتاهش تاثیر زیادی بر ادبیات ژاپن گذاشت. حتی نویسندههای بنامی مثل هاروکی موراکامی و کوبو آبه از وی تاثیر پذیرفته اند. اما متاسفانه آثار این نویسنده هنوز در ایران شناخته شده نیست.
اوسامو دازای در دوران جنگ جهانی دوم که اکثر نویسندگان بهخاطر محدودیت و شرایطِ سختِ چاپ، نوشتن را کنار گذاشته بودند، به تنهایی بار تمام ادبیات ژاپن را به دوش میکشد و نمیگذارد این آتش خاموش شود.
دازای در طول زندگیاش شش مرتبه خودکشی ناموفق داشته و در آخر بههمراه زنی به رودخانه تاما میپرد و به زندگیاش خاتمه میدهد. (در فرهنگ ژاپن این نوع خودکشی به خودکشی «جوشی» معروف است.)
گویا ادبیات اوسامو دازای سراسر رنج و فقر و اعتیاد و پوچی مردم ژاپن را پوشش میدهد و این کتاب هم از این قاعده جدا نیست. پشت جلد کتاب شایو تنها یک جمله از متن داستان به چشم میخورد:
آیا کسی هست که تباه نشده باشد؟
موريل باربری
مترجم : مرتضی كلانتريان
«خانم ميشل ظرافت جوجهتيغي را دارد: از بيرون پوشيده از خار، يك قلعهي واقعي نفوذناپذير، ولي احساسم به من ميگويد كه از درون او به همان اندازهي جوجهتيغي ظريف است، حيوان كوچك بيحال، بهشدت گوشهگير و بياندازه ظريف.» (از متن كتاب)
ظرافت جوجهتيغي دومين رمان موريل باربري، نويسندهي چهلسالهي فرانسوي، است كه جايزهي برتر سال 2007 اتحاديهي ناشران فرانسه به آن تعلق گرفته است. رمان نخست اين نويسنده به نام شكمبارگي به چندين زبان ترجمه شده است.
هانریش بل
مترجم: محمد اسماعیلزاده
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
هاینریش بُل عاشق مردمان ساده و بیغلوغش است و قهرمانان داستانهای او درماندگان و شکستخوردگانند، اما بُل آنها را شکستخورده نمیداند و نشان میدهد که حرص به کسب مال و مقام، وقتی که انسان میتواند علیرغم دشواریها تا به آخر انسان باقی بماند، واقعاً در خور استهزاست؛ و هاینریش بُل کسی است که تا به آخر انسان باقی میماند.
این کتاب دربارهی دلقکی به نام «شنیر» است که همسرش او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی است. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. او بعد از افتضاحی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآورد، به محل زندگیاش باز میگردد. او که به پول نیاز دارد، دفترچه تلفنش را باز میکند و با آشنایان تماس میگیرد. در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را میگوید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.