نوبت چاپ: اول
ناشر: هیرمند
سال چاپ: ۱۳۹۶
تعداد صفحات: ۳۴۲
مشکی برازندهی توست
23,000 تومان
نویسنده: احلام مستغانمی
مترجم: محمد حمادی
احلام مستغانمی (به عربی: أحلام مستغانمي) زادهٔ قسنطینة، نویسندهٔ برجسته الجزایریو دختر رهبر انقلابی الجزایر، محمد الشریف مستغانمی (۱۹۱۸ تا ۱۹۹۲) است و نخستین زن نویسندهٔ کتابهای عربی زبان است که نوشتههای او به انگلیسی ترجمه شده است. (آسیه جبار داستاننویس سرشناس به زبان فرانسوی کتاب مینوشت) نام دو سهگانهٔ نخست مستغانمی که به انگلیسی ترجمه شدند عبارت است از: Memory in the Flesh (ذاکرة الجسد، ۱۹۹۳) و Chaos of the Senses (فوضی الحواس، ۱۹۹۷) این نوشته بازتابندهٔ چهرهٔ کشمکشها و سختیهای الجزایر در راه پیروزی بر استعمار و رسیدن به دوران پسااستعماری بود.
روياهايي كه در حد يك رويا باقي ميمانند، ما را نميرنجانند، ما بابت چيزهايي كه آرزويشان را داشتيم و محقق نشدند، ناراحت نميشويم، اندوه عميق ما براي چيزهايي است كه تنها براي يك بار اتفاق افتادند و ندانستيم كه ديگر تكرار نخواهند شد.
وزن | 374 گرم |
---|
محصولات مرتبط
آبباریکهها
انعام كجهجي
مترجم: محمد حزباييزاده
داستان این رمان درباره چند پناهنده عراقی است که در پاریس زندگی میکنند و سالهای زیادی را در تبعید گذراندهاند. در بخشی از داستان این پناهندگان میخواهند جنازهای را از مرز اردن وارد عراق کنند. در ایست بازرسی راوی که همان قهرمان داستان است، دوران سختی، مهاجرت و زندگی در پاریس را روایت میکند.
انعام کجهجی نویسنده عراقی متولد ۱۹۵۲ در بغداد است. رشته دانشگاهی انعام روزنامهنگاری بود و پس از دانش آموختگی در شبکههای خبری و رادیویی بغداد مشغول به کار شد. پس از آن به پارس میرود و تحصیلاتش را در دانشگاه سوربن به پایان میرساند. انعام با کتاب «طشاری» نامزد جایزه بزرگ بوکر جهان عرب شد.
از انعام تاکنون کتابی به فارسی ترجمه نشده، اما کتابهای او به انگلیسی، فرانسوی و چینی ترجمه شده است.
غربت، نزدیکانمان را همچون جامهای از تنمان جدا میکند و کسانی دیگر را به جایشان مینشاند بدون پیوند خونی، بیآنکه زادهی یک مادر باشیم. غربت زبان مادریمان را شخم میزند تا بذر کلماتی تازه که با تکلف به زبان میآوریم، در آن بکارد. غربت گذشته را از ما میگیرد و در خمرههای فراموشی میچپاند؛ درست همانطور که خیار و هویج و موسیر را ترشی میاندازیم. سر بزنگاه بوهای تند را در اطراف میپراکند، ما نیز انگار تکهای از وجودمان را گم کرده باشیم، در پیرامون چشم میچرخانیم. غربت غبار دلهای ما را میتکاند، درست همانطور که اول بهار فراشهای قلچماق، فرشها را کف پیادهروها پهن و غبارگیری میکنند. دلهای ما هم لگدمال میشود. غربت ما را از غبار خاطرات و گرد دلبستگیها میرهاند و به گرمابه میبرد تا سبک کند، اما گرد و غبار در نم آب گل میشود و میماسد و کبره میبندد بیخ گلویمان. دل غربت، اما گاه برای ما میسوزد. میگذارد در سنگینی سکوت زورآزمایی دست به تقلب ببریم و به توشهای که با خود آوردهایم چنگ بزنیم، مشروط به اینکه در نظام غرق در خوشبختی خلل و خدشهای وارد نشود.
ابله
مترجم: سروش حبیبی
شاهکار «داستایوسکی» دربارهی «مویخکین»- آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته است- که پس از اقامتی طولانی در سوییس برای معالجهی بیماری، به میهن خود باز میگردد. او که نجیبزادهای خوشقیافه و تحصیلکرده است، به افسردگی و بیارادگی مبتلاست و نه آرمانی دارد و نه هدف و احساس خاصی. او شاید بیش از حد نیکوسیرت و خوشقلب است، آنگونه که همگان «ابله» میپندارندش و جدی نمیگیرند. چرا که دنیا دیگر جایی برای خوبی و بخشندگی ندارد.
اتحادیه ابلهان
مترجم: پیمان خاکسار
داستان انتشار اتحاديهي ابلهان نوشتهي جانکندي تول داستان غريبي است. جانکندي کتاب را در سيسالگي نوشت و بعد از اينکه هيچ ناشري زير بار چاپ آن نرفت به زندگي خود پايان داد. مادرش يازده سال تلاش کرد تا بالاخره دانشگاه لوييزيانا راضي به انتشار کتاب شد. کتاب به محض انتشار غوغا به پا کرد و همان سال ــ 1981 ــ جايزهي پوليتزر را ربود و پس از آن تبديل به يک کالت شد. شايد بتوان محبوبيت کتاب را با ناطور دشت سلينجر مقايسه کرد. ايگنيشس جي رايلي قهرمان کتاب يک دن کيشوت امروزي است که وادار ميشود از خلوت خود بيرون بيايد و با جامعهاي که از آن متنفر است روبهرو شود و به شيوهي ديوانهوار خود با آن بستيزد. بسياري از منتقدان، اتحاديهي ابلهان را بزرگترين رمان کمدي قرن ميدانند.
«تو اصلاً تو خيابون سن ژوزف چيکار داشتي؟ اونجا که فقط انباره و اسکله. اصلاً آدم از اونجا رد نميشه. اونجا اصلاً جزء مسيراي ما نيست.» «راستش اين رو نميدونستم. از سر ناتواني اونجا توقف کردم تا خستگي درکنم. گاهگداري هم رهگذري عبور ميکرد که متأسفانه ميلي به هاتداگ نداشت.» «پس اونجا بودي. واسه همينه که هيچي نميفروشي. شک ندارم که داشتي با اون گربهي لعنتي بازي ميکردي.» «حالا که اشاره کرديد ياد يک و يا شايد دو حيوان اهلي افتادم که اون حوالي پرسه ميزدن.» «پس داشتي با گربههه بازي ميکردي.» «نه. من با گربه بازي نميکردم. من فقط گربه رو برداشتم تا کمي نازونوازشش کنم. گربهي گلباقالي بسيار ملوسي بود. بهش يک هاتداگ تعارف کردم ولي از خوردنش امتناع کرد. حيواني بود باسليقه و نجيب.»
باد به دنبال خودش می گردد
بهزاد عبدي
باران
تقصیر لباس ها نبود اگر هر کجا رفتی مشتی دکمه جا گذاشتی
هنوز موهایت از دودکش نقاشی بالا می رود این شهر تا ابد آلوده است از هرچه خبر این همه کلاغ اشکی که به پای من ریختی امروز اقیانوس شده دور سرم می چرخد
می چرخیم غرق می شویم بی عصایی که بشکافد چشم هایت را
تقصیر درخت ها نیست اگر دهانت بوی علف می دهد همیشه به وقت خداحافظی از تنت به جای دست گل سرخ به من می روید
بوی برف رد پایی نداشت تو آن قدر دور رفتی که آهسته آهسته قسمتی از شب شدی
بعد از تو هرچه آفتاب خود را تکه تکه کند هیچ جای این زمین گرم نخواهد شد
قبرستان مست کرده زیر گریه می زند دریا می شود به پای ما می افتد
قبرستان با آخرین سنگ به آشپزخانه رسیده و ساق های خیس مادر به فکر زمین است که ما هر چه زیر پایش را کندیم بهشتی پیدا نشد
در نبود تو ناگهان آن قدر بزرگ شدیم که از کوهستان صخره به دوش برگردیم زیر لب بگوییم: باران همیشه فردای آخرین روز می بارد باران همیشه شبیه تو می آید
پانزده زندگی اول هری آگوست
نام نویسنده | کلر نورس |
نام مترجم | مهرآیین اخوت |
كلر نورس اولين رمانش را در سن چهارده سالگي نوشت و در ادامه چندين رمان مطرح ديگر در كارنامه خود ثبت كرد.
اين رمان در سال 2014 منتشر شده است و تحسين شده و نامزد جوايز زيادي بوده است.
در سال 2015 در ليست بهترين كتابهاي انتخابي واشينگتن پست بوده است.
بعضي داستانها قابل گفتن در طول تنها يك عمر زندگي نيستند...
داستان كتاب درباره زندگي هاي مكرر و تناسخ گونه قهرمان داستان هري آگوست است.
رماني جذاب و خواندني درباه سفر در زمان.
جزء از کل
استیو تولتز
مترجم: پیمان خاکسار
استیو تولتز، نویسندهی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش، جزء از کل، را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبهرو شد و به فهرست نامزدهای نهایی جایزهی بوکر راه پیدا کرد که کمتر برای نویسندهای که کار اولش را نوشته پیش میآید. او این کتاب را پنجساله نوشت. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشندگی تلفنی، نگهبانی، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و فیلمنامهنویسی داشت. خودش در مصاحبهای گفته: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه مینوشتم. در کودکی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه مینوشتم و رمانهایی را آغاز میکردم که بعد از دو و نیم فصل، دیگر دوست نداشتم تمامشان کنم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط میخواستم با شرکت در مسابقات داستاننویسی و فیلمنامهنویسی پولی دستوپا کنم تا بتوانم زندگیام را بگذرانم، که البته هیچ فایدهای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا، بهتر بگویم، از نردبان ترقیِ هر کدام از مشاغل پایین میرفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. رماننویسی تنها قدم منطقییی بود که میتوانستم بردارم. فکر میکردم یک سال طول میکشد، ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحتتأثیر کنوت هامسون، لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»
جنگ آخر زمان
نام نویسنده : ماریو بارگاس یوسا نام مترجم : عبدالله کوثری
جنگ آخرالزمان (به اسپانیایی: La guerra del fin del mundo) رمانی از ماریو بارگاس یوسارمان نویس برجسته پرویی است. این کتاب روایت داستانی شورش و جنگ کانودوس است که اواخر قرن نوزدهم در منطقه باهیا در شمال شرقی برزیل اتفاق افتاد.
این رمان اولین رمان یوسا است که رویدادهای آن در کشوری غیر از پرو، یعنی برزیل، و در زمانی غیر از دوره معاصر نویسنده، یعنی در قرن نوزدهم، روی میدهد.
خلاصه داستان
در کشور برزیل که تازه از نظام سلطنتی به نظام جمهوری گذار کردهاست، دستهای از مردم بسیار فقیر و زجرکشیده منطقه بیابانی باهیا که اعتقادات خشک مذهبی دارند تحت تاثیر یک واعظ بسیار مذهبی شورش میکنند و جمهوری را دشمن و عامل بدبختی خود میدانند. زمینهای ثروتمندان را تصاحب کرده و به اموال آنها شبیخون میزنند و در منطقهای به نام کانودوس ساکن شده و نام آنجا را بلومونته مینهند. در سوی دیگر جمهوریخواهان برزیل، سلطنت طلبان را عامل این شورش میدانند و همچنین سلطنت طلبان ثروتمند و زمینداران که خود مورد غارت شورشیان قرار میگیرند سعی در سرکوب شورشیان که آنها را ژاگونسو مینامند دارند.
رگیابی
اروين ولش
ترجمه: رضا اسكندري آذر
اروین ولش در ۲۷ سپتامبر سال ۱۹۵۸ در اسکاتلند به دنیا آمده و در ادینبورگ بزرگ شدهاست. مادرش خدمتکار بوده و پدرش نیز در فروشگاه فرش کار میکردهاست. وی در سال ۱۹۷۸ به لندن رفت و ابتدا به نوازندگی گیتار روی آورد. ولش سپس دوباره به ادینبورگ بازگشت و در رشتهٔ امبیای در دانشگاه هریوت وات تحصیل کرد. وی بهتدریج به نویسندگی روی آورد و همزمان کار موسیقی خود را نیز ادامه داد. این نویسنده سپس برای تحصیل در دوره نوشتن خلاقانه عازم آمریکا شد و در شیکاگو به این رشته پرداخت و رمان نویسی را نیز شروع کرد.
اولین رمانش را با عنوان رگیابی (به انگلیسی: Trainspotting) در سال ۱۹۹۳ نوشت و از آن پس تا به امروز هشت رمان منتشر کردهاست. وی جدای رمان به نمایشنامه و فیلمنامهنویسی نیز علاقه دارد.
رمان رگیابی ولش دربارهٔ اعتیاد به عنوان محبوبترین رمان اسکاتلند در ۵۰ سال اخیر به رأی مردم انتخاب شد.
«وقتي مواد ميزني، تنها چيزي كه نگرانشي مواد زدنه. وقتي مواد و ميذاري كنار، بايد نگران هزار تا چيز ديگهم باشي. پول نداشته باشي. نميتوني بري بار مشروب بخوري؛ پول داشته باشي، اونقده مي خوري تا جونت در بياد؛ با هيچ دختري آشنا نشي، سرت بيكلا ميمونه؛ با يكي آشنا بشي، زندگي تو جهنم ميكنه و اجازه نداري يه نفس راحت بكشي. يا بايد اونو انتخاب كني يا اين كه گند بزني تو رابطه و عذاب وجدان بگيري.»
سه داستان عاشقانه (مجموعه داستان)
ايوان تورگينف از مشهورترين و بهترين نويسندگان روسيه است. آثار او برنسلي از نويسندگان روسيه است. آثار او بر نسلي از نويسندگان غربي تاثير گذاشته است و خوانندگان فراواني از مطالعهي نوشتههاي او لذت بردهاند. كتاب «سه داستان عاشقانه» شامل داستانهاي آسيا؛ نخستين عشق و آبهاي بهاري است كه از زيباترين و به يادماندنيترين داستانهاي عاشقانهي ادبيات جهان هستند. ترجمهي دقيق و استادانهي عبدالحسين نوشين هم بر جذابيت اين داستانها افزوده است.
فراموشی (مجموعه داستان)
دیوید فاستر والاس (به انگلیسی: David Foster Wallace) (زاده ۲۱ فوریه ۱۹۶۲ - درگذشته ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۸) نویسندهٔ رمان و داستانهای کوتاه آمریکایی بود. او همچنین استاد دانشگاه پومونا در کلارمونت، کالیفرنیا و مقاله نویس بود. بیشترین شهرت والاس به خاطر رمان شوخی بیپایان (۱۹۹۶) بود که در سال ۲۰۰۶ توسط مجلهٔ تایم به عنوان یکی از«۱۰۰ رمان برتر انگلیسیزبان از سال ۱۹۲۳ تاکنون» معرفی شد. بسیاری او را جزو خلاقترین نویسندگان معاصر میدانستند. وی برنده و نامزد دریافت چندین جایزه از جمله پولیتزر (۲۰۱۲) شد.
داستانهاي اين كتاب آخرين آثار داستاني تكميل و چاپ شده پيش از مرگ والاس هستند. از پختهترين، تلخترين و دشوارترين داستانهاي اويند و به تعبيري خواندنشان كار «نازكنارنجيها» نيست. مانند تمام آثار بزرگ هنري منشوروارند، يعني ميتوان از آنها تفاسير چندگانه داشت و فروغ انديشه را براي هركس به رنگي بازتاب ميدهند. والاس در اين شش داستان با پرداختن به ملال زندگي ماشيني امروز، شگفتيهاي روان انسان، پيشامدهاي محتمل كه نميخواهيم فكرشان را هم بكنيم، فناوري، نخبگان و جايگاه آنها در جامعه، چيستي و چرايي مرگ و خودكشي، و آنچه در دوران انسان ميگذرد در برابر ظواهر امور، بار ديگر شناخت ژرف خود را از زندگي انسان به تصوير ميكشد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.