ریاضیات از کجا میآید (چگونه ذهن جسمانی ریاضیات را خلق میکند)
جورج ليكاف - رافائل اي نونيس
جهانشاه ميرزابيگي
ممکن است کسي فکر کند ماهيتِ ايدههاي رياضي ساده و آشکار است، ايدههايي که رياضيدانان آنها را آگاهانه اختيار ميکنند. از اين ديدگاه، نمادهاي عادي و صوري در توصيفِ ماهيت و ساختارِ ايدههاي رياضي چيزي کم ندارند. اگر اين گفته درست باشد، حجت بر همگان تمام است. اما آنهايي از ما که ماهيتِ مفاهيم را از ديدگاه علوم شناختي مطالعه ميکنيم، از پژوهش در آن رشته ميدانيم که مطالعه ايدههاي انسان کارِ چندان سادهاي نيست. ايدههاي انسان، تا حدِ خيلي زيادي، ريشه در تجربه حسي ـ حرکتي ما دارند. ايدههاي انتزاعي انسان از سازوکارهاي شناختي دقيقاً فرمولبنديپذير، مانندِ استعارههاي مفهومي که شيوههاي استدلال را از تجربه حسي ـ حرکتي وارد ميکنند، استفاده ميكند. اين همواره يک پرسشِ تجربي بوده است که ايدههاي انسان، اعم از رياضي يا غير، دقيقاً چهگونهاند. پرسشِ مرکزي ما اين است: علوم شناختي چهگونه ميتواند دقتِ نظاممند علمي را، که خارج از دقتِ خود رياضيات است، واردِ قلمرو ايدههاي رياضي انسان بکند؟ وظيفه ما اين است که به دقيقسازي آنچه خودِ رياضيات نميتواند کمک کنيم ــ يعني، ماهيتِ ايدههاي رياضي
ریاضیات زیبا
نام نویسنده : تام سیگفرید
مترجم : مهدی صادقی
میلیونها نفر در سراسر جهان فیلم ذهن زیبا را دیدهاند اما عدهی کمی ریاضیاتی را درک کردهاند که ذهن زیبای جان نش خلق کرده است. امروزه ریاضیات زیبای نش به زبانی جهانی برای تحقیق در علوم اجتماعی تبدیل شده است و در دیگر رشتههای علمی نظیر زیستشناسی تکاملی، علوم اعصاب و حتی فیزیک کوانتومی نیز نفوذ کرده است. جان نش برای تحقیقات برجستهاش در دههی ۱۹۵۰ در زمینهی بازیها برندهی جایزهی نوبل سال ۱۹۹۴ شد. زیستشناسان تکاملی این نظریه را در دههی ۱۹۷۰ به کار بردند و اقتصاددانان در دههی ۱۹۸۰ آن را پذیرفتند. امروزه دانشمندان علوم اعصاب با استفاده از نظریهی بازیها مغز را بررسی میکنند و انسانشناسها به کمک آن خود را به مطالعهی مردم فرهنگهای مختلف مشغول میکنند. زیستشناسان آن را برای تبیین تکامل به کار میگیرند، و ریاضیدانان از آن برای درک بهتر شبکههای اجتماعی بهره میبرند. تام سیگفرید در این کتاب شرح میدهد که نظریهی بازیها چگونه علوم زیستی، علوم اجتماعی، و علوم طبیعی را به طریقی به یکدیگر پیوند میدهد که رؤیای آسیموف را دربارهی روانتاریخ یا رمز طبیعت به واقعیت نزدیکتر میکند.
جان فوربز نَش جونیور (به انگلیسی: John Forbes Nash, Jr.) (زاده ۱۳ ژوئن ۱۹۲۸ - درگذشت ۲۳ مه ۲۰۱۵) ریاضیدان نابغه و برجستهٔ آمریکایی برنده جایزه نوبل اقتصاد بود. وی به مدت بیش از ۳ دهه به بیماری روانگسیختگی (اسکیزوفرنی) از نوع پارانوئید مبتلا بود.
جان فوربز نَش | |
---|---|
ریشه ها
الکس هیلی
علیرضا فرهمند
ريشهها، اثر الکس هيلي، نويسنده معاصر امريکايي است. او در اين داستان، زندگي خانواده و نياکانش را به تصوير ميکشد. پيام محوري اين داستان، وضعيت نابسامان امريكاييان افريقاييتبار و بيان رنجها و کاستيهاي زندگي آنها در دوران بردهداري و پس از آن است. در نگاهي دقيقتر، نويسنده به شناساندن مفاهيم تبعيضنژادي، بردگي، بيگاري و زير تملک ديگران بودن ميپردازد و آن را محکوم ميکند.
این نیمه مستند که به شکل رمان نوشته شده و بیانی واقعگرایانه دارد، با زایش قهرمان اصلی داستان کونتا کینته در دهکدهای مسلمان و در باختر قاره آفریقا آغاز میشود. او با فرهنگ سنتی رشد میکند و زندگی آرام و بیدغدغهای را به همراه خانواده و قبیلهاش میگذراند. اما تراژدی از جایی آغاز میشود که بازرگانان برده، او را غافلگیر کرده و میربایند. او به همراه عدهای دیگر در بدترین وضع با کشتیهای تجارت برده به آمریکا برده میشود و به فروش میرسد. کونتا کینته در آمریکا متحمل رنجهای بسیاری میشود. او که تا پیش از این آزاد و شرافتمندانه زندگی کرده است، باید صبح تا شام عرق بریزد و کار کند و ناظر تصاحب دسترنجش به دست دیگران باشد. او در آغاز زبان انگلیسی نمیداند و به سایر بردگان سیاه، با نظر تحقیر روبرو میشود و از اینرو همه از او کناره میگیرند. او که مسلمانی باورمند و مقید است، عقیده دارد که این بردگان از اصل و ریشه خویش فاصله گرفته و سرسپرده سفیدپوستان شدهاند، اما به تدریج زبان انگلیسی را میآموزد و درمییابد که اینان هرگز در آفریقا نبودهاند و برده زاده شدهاند. همچنین میفهمد که این بردگان هرگز از وضع خود راضی نیستند و گاهگاهی هم به فرار یا حتی به شورش فکر میکنند، بدین ترتیب با آنان احساس همدردی میکند. اما هرگز از اعتقادات خود برنمیگردد و پیوسته تلاش میکند آفریقاییتباران را با میراث خویش آشنا سازد. او سرانجام ازدواج میکند، صاحب فرزندی میشود و داستان همینگونه ادامه مییابد تا به خود نویسنده میرسد. این داستان از دیدگاه تاریخی، بیانگر رویداد جنگهای استقلال و تأسیس ایالات متحده آمریکا، شورشهای بردگان، جنگ داخلی و لغو بردهداری است.
آلکس هیلی در بخشهای پایانی کتاب، به شرح حال مختصری از خویشتن میپردازد، از چگونگی دستیابیاش به شرح حال قهرمانان داستان سخن میگوید و از انگیزههایش برای نوشتن زندگینامه خانواده و نیاکانش پرده برمیدارد.
ریاض السیاحه
نویسنده: زین العابدین شیروانی
مصحح: اصغر حامد (ربانی)
حاج زینالعابدین شیروانی ملقّب به مست علیشاه (1193 – 1253 قمری) قطب سلسله نعمت اللهی بود که راه سیر و سیاحت در پیش گرفت و در ایران، مصر، شام، عثمانی، هند، یمن، حجاز، افغانستان، فرارود و ترکستان سال ها سفر کرد. پس از آن به وطن بازگشت و حاصل دیده ها و شنیده های خود را در قالب سه کتاب بستان السیاحه، حدائق السیاحه و ریاض السیاحه گنجاند. این مسافرت ها در کسوت درویشی و برای شناسایی صوفیان و اشخاص برجسته و محققان صورت پذیرفت که اطلاعات مهمی را در این خصوص گردآوری نمود. در کتاب ریاض السیاحه که اطلاعات آن بر اساس نام بلاد ترتیب یافته است، صورت سلسله های مشایخ صوفیه و تاریخ ملوک هر سلسله ایرانی و حدود 3000 بیت شعر آورده شده است.
ریچارد سورژ (جاسوس ویژه استالین)
اوون متیوس
ترجمه: زهره قلی پور
ریشارت زورگه (به آلمانی: Richard Sorge) (۴ اکتبر ۱۸۹۵ – ۷ نوامبر ۱۹۴۴) روزنامهنگار و افسر اطلاعاتی نظامی شوروی اهل آلمان بود که پیش از و در جریان جنگ جهانی دوم فعالیت داشت.
زورگه که با نام مخفی «رمزای» شناخته شده بود به صورت مخفیانه در آلمان و امپراتوری ژاپن برای شوروی جاسوسی میکرد. از زورگه بهعنوان یکی موفقترین جاسوسان اطلاعاتی تاریخ یاد میشود.
ریچارد سوم
ترجمه: عبدالله کوثری
تو جهانی به خون آلودی و انجامت نیز چنین خواهد بود زندگیات به رسوایی گذشت و مرگت نیز قرین رسوایی خواهد بود
نمایشنامهی ریچارد سوم که در سال ۳-۱۵۹۲ نوشته شده، از همان آغاز با استقبال فراوان خوانندگان و تماشاگران روبرو شد، چندان که آن را در کنار هملت و رومئو و ژولیت در شمار محبوبترین آثار شکسپیر جای دادهاند. این نمایشنامه داستان برآمدن و فروافتادن شاهی منفور را بازمیگوید. اما شکسپیر سیمای این مرد زشتصورت و زشتسیرت را چنان تصویر کرده که حضورش بر صحنه، همهی شخصیتهای دیگر را به محاق میبرد. این هیولای بیشفقت که در راه رسیدن به تاج و تخت انگلیستان از هیچ دروغ و خدعه و جنایتی رویگردان نیست، با هوشی اهریمنی و نگاهی ژرفکاو تا اعماق وجود قربانیانش نفوذ میکند و آز و شهوت این یک یا عقل سستپای دیگری را آماج خود میگیرد. از این روست که جملگی را بهآسانی میفریبد و سرانجام به نابودی میکشاند. اما فزونخواهی و غرور بیحدش سرانجام او را نیز قرین رسوایی و تباهی میکند.
ریحانه الادب (۸جلدی)
کتاب "ریحانةالادب فی تراجم المعروفین بالکنیة و اللقب"، کتابی فارسی در ترجمه احوال و زندگانی و آثار دانشمندان، عارفان، فیلسوفان، ادیبان، شاعران و پزشکانی است که در جهان اسلام نامور بوده یا ذکری از آنان در منابع پیشین آمده است. علاوه آنکه گاه احوال کسانی درج شده که در منابع دیگر به طور مستقل اثری از آنها نیست. در ریحانهالادب شرح حال حدود ۵۰۰۰ نفر ذکر شده است.
در این کتاب، گذشته از احوال دانشمندان گاه عنوانهایی در خصوص فرقههای مذهبی چون اثنی عشریه، اسماعیلیه و اشاعثه (منسوب به اشعث) وجود دارد و افزون بر آن، اصطلاحاتی همچون اصحاب اجماع، اصحاب صحاح ستّه، اصحاب صحاح سبعه، اصحاب کتب اربعه، اصحاب معلّقات سبعه و اصحاب معلّقات عشره به تفصیل معرفی شده است و مؤلف در توجیه آن میگوید که چون دانستن برخی عقاید مذهبی که غالباً در ضمن تراجم احوال مذکور میگردد محلّ توجه است، به معرفی آنها میپردازد.
ریحانه الادب (۹جلدی در ۵مجلد)
ریحانهالادب در شرح احوال و آثار علما - عرفا - فقها - فلاسفه - شعرا و خطاطین بزرگ اسلامی از آغاز تا عصر حاضر این کتاب نفیس که حاوی شرح حال فقها و علما و عرفا و حکما و ادبا و اطبا و فضلا و شعرای برگ اسلامی و از جمله مؤلفات گرانبها و ارج دار می باشد و یک قسمت از امتیازات و مزایای آن نسبت به سایر کتب تراجم و رجال و کنی و القاب در مقدمه کتاب مندرج است، درواقع از کتبی است که به جهت فارسی بودن و سادگی و سلاست عبارات و جملات و چاپ شدن عکس و خط یک قسمت از صاحبان تراجم و رعایت نظم و ترتیب کامل در اسامی مؤلفین و مؤلفات و تعیین مدارک هر ترجمه حالی جداگانه و قید اسامی صاحبان ترجمه به عناوین مختلف و محسنات دیگر فیض آن شامل خاص و عام و مورد توجه طبقات مختلف بوده و خواهد بود.
ریشه ها
ریشهها، اثر الکس هیلی، نویسنده معاصر امریکایی است. او در این داستان، زندگی خانواده و نیاکانش را به تصویر میکشد. پیام محوری این داستان، وضعیت نابسامان امریکاییان افریقاییتبار و بیان رنجها و کاستیهای زندگی آنها در دوران بردهداری و پس از آن است. در نگاهی دقیقتر، نویسنده به شناساندن مفاهیم تبعیضنژادی، بردگی، بیگاری و زیر تملک دیگران بودن میپردازد و آن را محکوم میکند. این نیمهمستند که به شکل رمان نوشته شده و بیانی واقعگرایانه دارد، با زایش قهرمان اصلی داستان «کونتا کینته» در دهکدهای مسلمان و در باختر قاره افریقا آغاز میشود. او با فرهنگ سنتی رشد میکند و زندگی آرام و بیدغدغهای را به همراه خانواده و قبیلهاش میگذراند. اما تراژدی از جایی آغاز میشود که بازرگانان برده، او را غافلگیر کرده و میربایند. او به همراه عدهای دیگر در بدترین وضع با کشتیهای تجارت برده به امریکا برده میشود.
ریشه های آسمان
نام نویسنده : رومن گاری
نام مترجم : سیلویا بجانیان
رمان مذکور در محیط آفریقا جریان دارد . مورل مرد زیبا و غمگینی است که مدتی در اردوگاه های کار اجباری آلمان ها سختی زیادی کشیده است او تنهاست بسیار تنها و اکنون در آفریقا به سر می برد . هدف او حمایت از فیل هاست و دست به قیام می زند و به یک یاغی مشهور در جهان تبدیل می شود . عده ای می گویند او بیزار از انسانهاست ، عده ای می گویند او به دنبال استقلا افریقاست ..... اما مورل می گوید برای من تنها نجات فیل ها مطرح می باشد . در این میان افراد زیادی به او می پیوندند انسان های بی کس و تنها ، تبهکاران فراری ، طرفداران طبیعت ، آنارشیست ها ........ هر کس با ایده خاص خود به دور او جمع می شود و ما از طریق این جمع با جبهه گیری های مختلف اروپاییان و مسلمانان و اعراب و ..... در آفریقا اشنا می شویم .
رومن گاری در سال ۱۹۵۶ به خاطر این رمان جایزه گنکور را برد . یک نکته جالبی هم وجود داره که دونستنش خالی از لطف نیست :جایزه ادبی گنکور، قدیمیترین و معروفترین جایزه ادبی فرانسه است و به اثری اهدا میشود که در آن اصالت ادبی و تلاشهای نوجویانه در شکل و محتوا دیده شود.این جایزه به دنبال وصیت «ادموند دو گنکور» (1896 - 1822) نویسنده و مورخ فرانسوی برای یادبود برادرش "ژول" بنا نه نهاده شد. یکی از مهمترین ویژگی های این جایزه، این است که هر کس فقط یک بار در طول فعالیت ادبی خود امکان دریافت آن را دارد. در این میان «رومن گری» یک استثناست. چرا که یک بار این جایزه را به خاطر کتاب «ریشه های آسمان» در سال 1956 و یک بار هم با نام مستعار امیل آژار به خاطر کتاب «زندگی در مقابل خود» در سال 1975 دریافت کرد.
ریشه های اجتماعی دموکراسی و دیکتاتوری
ریشه های الهیاتی مدرنیته
مایکل آلن گیلسپی
ترجمه: زانیار ابراهیمی
کتاب «ریشههای الهیاتی مدرنیته» نوشته مایکل آلنگیلسپی که زانیار ابراهیمی آن را به فارسی برگردانده، یکی از واپسین مسامحتهای فکری در مجادله بر سر مشروعیت دوران مدرن در جهان انگلیسیزبان است، مجادلهای که اساسا در آلمان پس از جنگ، در دهه ۱۹۵۰ شروع شد. در این مجادله، مخالفانی که با توسل به مبانی الهیاتی، خودآیینی مدرنیته را مردود میشمردند، به تعبیر هانس بلومنبرگ از دو سلاح استفاده میکنند: تز سکولاریزاسیون و تز مدرنیته گنوسی.
مهمترین نمایندگان تز سکولاریزاسیون، کارل لوویت و کارل اشمیت هستند و شاخصترین اصحاب تز مدرنیته گنوسی عبارتند از اریک فوگلین، هانس یوناس و اریک تابس. وجه مشترک این دو تز، بدعتآمیز خواندن مدرنیته است؛ اصحاب تز اول اظهار میکنند که مدرنیته ساختارهای فکری خودش را از قلمرو روحانی به ارث برده است و نمیتواند بر پای خود بایستد. در مقابل سخن قائلان به تز دوم این است که آنچه در دوران مدرن سر بر میآورد، خطرناکترین و قدیمیترین بدعت مسیحی، یعنی گنوسیسم است؛ بنابراین دوران مدرن از مسیحیت بر میگذرد و بدعت فروخفته گنوسی را از نو بیدار میکند که به زعم آنان داغ ننگ سنگینتری بر پیشانی مدرنیته است.
مترجم در مقدمهای که برای ترجمه فارسی کتاب نوشته تاکید میکند که اثر آلنگیلسپی را در دو سطح تحلیلی میتوان در هر دو طیف از مخالفان مدرنیته قرار داد: در سطح اول، همانطور که او خود به صراحت اظهار میکند، مخالفت او با مدرنیته بر تز سکولاریزاسیون مبتنی است، با این تفاوت که گیلسپی به سکولار شدن ساختار فکری فرجامشناسانه مسیحی توجه نمیکند، بلکه خودآیینی مدرنیته را در هیئت انتقال صفات خدای نامتناهی به انسان متناهی یا سکولارشدن صفات الهی مردود میشمرد.
به عبارت دیگر آلنگیلسپی در این کتاب ریشههای مدرنیته را با توجه آثار جدیدی از هانس بلومنبرگ و آموس فانکنشتاین بررسی کند و میکوشد اهمیت فهم این ریشهها را در فهم مسائلی که اکنون در دنیای در حال جهانیشدن با آنها مواجهیم نشان بدهد. یعنی دغدغه اصلی نویسنده اثبات نقش اصلی دین و الهیات در شکلگیری ایده مدرنیته است. البته تاکید دارد که این نظرگاه معمولا جایی در روایت مدرن ندارد.
در نگاه آلنگیلسپی از دوره روشنگری به اینسو، مدرنیته خود را در قالب تلاش برای سرکوب خرافه و اقتدار دینی فهمیده، فهمی که در جمله امری مشهور ولتر درباره کلیسای کاتولیک یعنی «این بنای نفرتانگیز را نابود کنید» تجسم یافته است. این جمله در اروپا به معنای کاهش مستمر اهمیت دین بوده است؛ دینی که نخست به تعبیر کانت آن را «در محدوده عقل تنها» محصور کردند و سپس برای اینکه جانش را بگیرند و خلاصش کنند، اعلام کردند که خدا مرده است و نتیجه چیزی نبود حز کاهش بیسابقه اعتقاد و عمل به تکالیف دینی در نیمه دوم قرن نوزدهم.
با این حال نویسنده معتقد است که مخالفت با دین در عصر مدرن را نباید شاهدی بر این مدعا گرفت که ضدیت با دین، اصل و اساس مدرنیته است. در درستی این مطلب شکی نیست که مدرنیته مستمرا با اشکال خاصی از آموزهها و شعایر دینی مثل جماعت قدیسان، غایتشناسی، تعالیم مدرسی درباره قانون طبیعی، دیدگاه زمین مرکزی راجع به جهانطبیعی و اعتقاد به مخلوق بودن زمین مبارزه کرده است، اما نویسنده میخواهد نشان بدهد که از این مطلب نمیتوان مخالفت مدرنیته با دین را در معنای دقیق کلمه نتیجه گرفت.
یعنی آلنگیلسپی اینگونه استدلال میکند که این تصور اشتباه است که مدرنیته ریشه و هسته خداناباورانه، دینستیزانه یا حتی لاادریگرایانه دارد. برعکس نشان میدهد که مدرنیته از همان آغاز نهتنها در پی حذف دین نبود، بلکه میخواست دیدگاهی تازه را درباره دین و جایگاه آن در زندگی انسان بپرورد و از آن حمایت کند و این کار را نه از سر دشمنی با دین برای بلکه حفظ برخی اعتقادات دینی انجام داد.