ریشههای شر (حقیقت ماجرای هری کیوبرت)
نویسنده : ژوئل دیکر
ترجمه : ناهید فروغان
برنده جايزه بزرگ آکادمی فرانسه برنده جايزه ادبی ذوق نویسندگی برنده جايزه گنکورِ دبیرستانی ها
پرونده هری کبر عنوان اولین کتابی است که ژوئل دیکر سوئیسی نوشته است و همین یک رمان کافی بود تا این نویسنده جوان در سراسر اروپا و سپس در سایر نقاط جهان شناخته شود. نسخه اصلی کتاب به زبان فرانسوی و در سال ۲۰۱۲ منتشر شد و در پی آن سه جایزه ادبی فرانسوی را از آن خود کرد و فروش آن در سال ۲۰۱۳ حتی از کتاب دوزخ دن براون هم پیشی گرفت. در سال ۲۰۱۴ انتشارات پنگوئن نسخه انگلیسی پرونده هری کبر را به چاپ رساند که فروش چشمگیر آن یکی از بزرگترین موفقیتهای تاریخ این انتشارات دانسته شده است.
ژوئل دیکر رمان را با درایت و هوشمندی خاصی نوشته است به طوری که خوانندگان کتاب اغلب اتفاق نظر دارند که از خواندن این رمان هفتصد صفحهای نه تنها خسته نشدهاند، بلکه با شور و اشتیاق به خواندن ادامه ماجرا پرداختهاند. قهرمان داستان دیکر مانند خودش نویسندهای جوان و مشتاق است. او مارکوس گلدمن نام دارد و شهرت و ثروتی که از فروش اولین کتاب موفقش کسب کرده است را تجربه میکند. اما گلدمن برای نوشتن کتاب دوم دچار مشکل شده است، احساس میکند چشمه الهاماتش خشکیده است و از طرفی با ضربالعجلهایی روبروست که او را وادار میکند هر چه سریعتر کتاب را بنویسد. بنابراین او برای دیدار مربی و استاد قدیمی خود هری کبر به شهری کوچک در نیوهمپشایر میرود تا شاید او بتواند چارهای برای حل مشکل بیابد.
در ادامه جسد نولا کلرگان پس از سی و سه سال در املاک هری کبر پیدا میشود. جسد این دختر ۱۵ ساله در حالی پیدا میشود که به همراه نسخه دست نویس کتاب ریشههای پلیدی، اثر موفق و مشهور هری کبر دفن شده است. بعدتر هری کبر اعتراف میکند که با نولا کلرگان رابطهای عاشقانه و پنهانی داشته است و کتابریشههای پلیدی را با الهام از او و این رابطه نوشته است. به هر حال هری کبر اکنون تنها مظنون این پرونده شناخته میشود. اما مارکوس که به معلم خود ایمان دارد تلاش میکند تا نام او را از این اتهام پاک کند و از طرفی ناشرش به او وعده پیشپرداختی میلیاردی میدهد اگر او کتابی با محوریت مرگ نولا و این پرونده تیره و تار بنویسد.
شخصیتهای محدود در این شهر کوچک به مارکوس این امکان را میدهند که هر یک حتی شده برای صفحات کمی، متهم شناخته شود و مورد بررسی قرار بگیرد. او در پی یافتن حقیقت این ماجرا خود را یک محقق و بازرس میبیند تا یک نویسنده. کتاب به شیوهای داستان در داستان پیش میرود و معماهای نهفته در آن به هیچ عنوان قابل حدس نیست. داستان جذاب و حیرتانگیز است ودیکر با استادی مدام سرنخهایی را رو میکند تا خواننده از درگیری در داستان رهایی نداشته باشد. برخی از منتقدان فرانسوی سرسختانه معتقدند که سوژه و طرح داستان پرونده هری کبر به طور قطع وامگرفته از کتاب زنگار بشر (ننگ بشری) فیلیپ راث است و آن را یک سرقت ادبی میدانند.
ریگ روان
استیو تولتز
مترجم: پیمان خاکسار
کتاب حاضر دومین رمان این نویسنده ی استرالیایی است که به تازگی منتشر شده است. این کتاب که «ریگ روان» نام گرفته جدیدترین اثر استیو تولتز پس از رمان تحسینشدهی «جزء از کل» است. تولتز در مصاحبهای گفته جزء از کل را دربارهی ترس از مرگ نوشته و ریگ روان را دربارهی ترس از زندگی.
کتاب حاضر که همچون رمان قبلی نویسنده درو نمایه ی فلسفی دارد، روایت زندگی دو دوست است که از دوران مدرسه با هم هستند، راوی داستان یک پلیس است که میخواسته نویسنده شود اما نتوانسته و پلیس شده، او دوستی دارد به نام «آردو» که یک کارآفرین شکست خورده است که هرکار میکند، به بن بست میخورد وی بسیار بدشانس و فیلسوف مآب است و روای داستان می خواهد رمانی درباره ی زندگی او بنویسد.
در قسمتی از کتاب «ریگ روان» می خوانیم:
«ای خدا، چرا نقش من در این دنیا صرفاً دلقک سقوط کرده نیست؟ چرا باید دلقک سقوطکردهای باشم که بقیهی دلقکهای سقوطکرده رویش سقوط میکنند؟ به عبارت دیگر چرا روی پیشانیام نوشته هر پیرزنی که در سوپرمارکت لیز میخورد باید بازوی من را بگیرد....»
ریگودون
ــ دکتر، سریع دستبهکار شوید!… مطمئنم که حدس زدید جریان از چه قرار است… این ایستگاه تلهای بیش نیست… تمام آدمهای این قطارها باید سربهنیست شوند… آنها زیادیاند… شما هم زیادی هستید… من هم همینطور…
ــ از کجا میدانید؟ــ دکتر، بعداً براتان شرح خواهم داد… من باید شما را هوشیار میکردم… بجنبید!… آنها امشب دستبهکار خواهند شد…
ــ چرا؟ــ چون در اردوگاهها دیگر جایی ندارند… خورد و خوراک هم ایضاً… آدمهایی که در خارج هستند این را میدانند…
ریگی در آسمان
جوزف شوارتز، خياط بازنشستهايست که در سال 1949 در خيابانهاي شيکاگو قدم ميزند که ناگهان خودش را در دنيايي غريبه مييابد. در تلاش براي يافتن کسي که از او کمک بخواهد، خانهاي مييابد و پس از مراجعه به آن متوجه ميشود که مالکان خانه به زباني حرف ميزنند که او آن را درک نميکند.
آربين و لوا مارن که به طور غير قانوني پدر پير و فلج لوا را در خانه نگه داشتهاند، مشغول بازي هستند که ناگهان در خانه به صدا در ميآيد. وقتي که در را باز ميکنند، جوزف شوارتز را ميبينند که به زباني غير قابل درک حرف ميزند. از روي انسان دوستي او را به منزلشان راه ميدهند. صبح روز بعد، گرو، پدر لوا به گمان اين که تازه وارد سلامت عقلاني ندارد، به آربين پيشنهاد ميدهد که شوارتز را به شهر شيکا ببرد تا در آنجا با دستگاهي که جديداً اختراع شده و وظيف? آن بالابردن ظرفيت يادگيري مغز است عمل شود، به اميد اين که بتوانند از او براي کار در مزرعه استفاده کنند.
بل آرواردن تاريخ شناس اهل بخش سيريوس کهکشان براي پژوهش در مورد خاستگاه انسان به زمين آمده است. در اينجاست که متوجه ميشويم امپراتوري انسانها در کهکشان گسترده است. همچنين متوجه ميشويم که سطح زمين آلوده به مواد راديواکتيو شده و تنها اينجا و آنجا، تکه زمينهايي براي زندگي وجود دارند. آرواردن با فرماندار زمين در مورد پروژهاش بحث ميکند و تصادفاً نام دکتر شکت به ميان ميآيد که مخترع دستگاه سيناپس ساز است. دستگاهي که براي افزايش ظرفيت يادگيري مغز اختراع شده است. فرماندار به ديدار دکتر شکت ميرود و با او در مورد اختراعش صحبت ميکند ولي دکتر شکت به او اطمينان ميدهد که دستگاه در مرحل? آزمايش شکست خورده است.
در اين هنگام آربين، شوارتز را به عنوان داوطلب عمل با آن دستگاه معرفي ميکند.
شوارتز با دستگاه سيناپس ساز عمل ميشود و جان سالم به در ميبرد. صبح روز بعد از عمل، دستيار دکتر شکت به اين عمل مشکوک ميشود و موضوع را با حاکمان زمين در ميان ميگذارد
زائر افسون شده
ایوان سیوِریانیچ فلیاگین، رعیت سادهدل و جنگجویی سالک، داستان نیمقرن زندگی خود را به گونهای عارفانه بازگو میکند: رام کردن اسبان وحشی، پیروزی بر قهرمان استپها، چیرگی بر وسوسهی افسون زن، قربانیقراردادن خود برای نجات نزدیکان، حماسهآفرینی در جنگ و عذاب اسارت، تعمید کودکان، ستیز با ابلیس و پیشگویی سرنوشت کشور. مادرش نذر میکند تا او را به خدمت خدا بسپارد و پسر سعی دارد سوگند او را نقض کند و راه دنیا را برمیگزیند. با این حال شیفتگیهای معنوی در ضمن اینکه او را از هلاکت میرهاند، از پس مرگی محتوم به صومعه میرساند، گرچه در آخر عیان میشود که علت اصلی آن گرسنگی و بیخانمانی است. ماکسیم گورکی در چند جا لسکوف را استاد زبان روسی خود دانسته و در جایی هم گفته است که لسکوف، خود آن زائر افسونشده و شوریدهی زندگی و سخن است.
زائر خوشبخت
اثر ماریو پوزو نویسنده کتاب پدرخوانده ترجمه سودابه فضائلی طرح جلد از آیدین آغداشلو
در یکی از روزهای سال 1620، از کشتی بادبانی کوچکی به نام "می فلاور" عده ای پدر روحانی زائر پیاده شدند و اولین مستعمره ی انگلستان را در قاره آمریکا را بنیان گذاردند. مردان و زنان ماجراجویی که برای کشف ثروت های خفته در میان خاک به این سرزمین هجوم آورده بودند، به زودی به محورهای سیاسی و اقتصادی این تمدن جدید مبدل شدند و افقی برای محرومان دیگر نقاط جهان گشودند. در طول چند قرن سیل مهاجران به آمریکا سرازیر بود و در طول این سالها مردان و زنانی با ملیت های گوناگون و از کشورهای مختلف از جمله ایتالیا به آنجا راه گشودند. اقتصاد کشورهای اروپا در سال های پیش از جنگ جهانی اول و مصائب ناشی از وقوع جنگ دوم جهانی، انبوه دیگری از جنگ زدگان و روستائیان محروم اروپایی را روانه آمریکا کرد. برای این محرومان آمریکا چون ارض موعود و سرزمین مقدس، نقطه امیدی بود که با دستهای خالی برای برآورده شدن نیازشان به سویش می شتافتند. اینان زائران بودند که ...
زاده در خون (رازهای گمشده فراماسونری)
كتاب زاده در خون / رازهاي گم شده فراماسونري : هدف اصلي پژوهش اين كتاب در آغاز فاش كردن يا روشن كردن چيزي درباره فراماسونري يا شهسواران مدافع معبد اورشليم نبود، بلكه فقط مي خواستم كنجكاوي خود را درباره برخي جنبه هاي روشن نشده شورش دهقانان در انگلستان سال 1381 ارضا كنم، خيزش وحشيانه اي كه بالغ بر يكصد هزار مرد انگليسي را به سوی لندن به حركت درآورده بود.
زایش تراژدی و چند نوشته ی دیگر
نیچه در این اثر، مخالفِ نفیِ بوداییِ شوپنهاور از اراده است. او استدلال میکند که زندگی ارزش زندگی کردن با وجودِ سختیهای بسیارش را دارد. نیچه جهان زیست را جهانی هراسآور و وحشتزا می بیند، اما برخلاف شوپنهاور که در نهایت تسلیمشدگی را واکنش انسان در برابر چنین هجومی تشخیص میدهد، نیچه با پی افکندن نیروی اراده و در واقع تسلیمناشدگی فلسفهای دیگر در قبال این جهانِ تراژیک ترسیم میکند: «رازی در جهان هست که زندگی را هراسآور و تراژیک میسازد»؛ اما «به یاری هنر می توان از این هراس و سویۀ تراژیک زندگی عبور کرد.» سنت فلسفی آلمانی از آنجایی که همواره به جامعۀ یونان باستان همچون تجلی جامعهای آرمانی و انسانی و آزاد مینگرد، نیچه نیز در بیان نمونهای عالی و حقیقی از کار هنری به دوران یونان و نیروهای آفرینندۀ آنها نظر دارد. نیچه معتقد است که «یونانیان به خوبی از راز آن دنیای پنهان باخبر بودند. بزرگی و عظمت روحشان در آن بود که تسلیم آن جهان نمیشدند، بلکه با آن میجنگیدند و همین برای آنان به معنای آری گفتن به جهان بود.» نمود این به مبارزهطلبی، جسارت و قدرت، دیونیسوس است. خدایی که اوج حرکت است و دشمن خمودگی، تسلیم و تحقیر: خدای رقص. «دیونیزوس بیپایان است: میرقصد، چون رقصی بیپایان، جسم را در فضا نمایان میکند. مکان را ردّ میکند و او ذات موسیقی است.» حالت موسیقایی، حالتی قالبی است که بر جان هنرمند در هنگامِ آفرینش هنری سایه میافکند. هنرمند با روحی دیونیسوسی، جرأت نه گفتن به شرایط موجود و امّا آری گفتن برای جنگ با زندگی خشن را دارد. در اینجاست که میتوان هنرمند را معادلی برای جانِ آزاده دانست.