سال چاپ | ۱۳۸۷ |
نوبت چاپ | ۳ |
تعداد صفحات | ۱۷۶ |
سایز | رقعی |
ناشر | نیلوفر |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۰۰ |
آداب بی قراری
65,000 تومان
نويسنده:يعقوب يادعلی
شخصيت اصلي داستان، “مهندس كامران خسروي” است كه با همسرش “فريبا” اختلاف دارد، فريبا به خانهي پدرش در اصفهان رفته است و مهندس خسروي گاه به خاطرات گذشتهي خود و آشنايي با فريبا بازگشت ميكند و اكنون در انديشهي آن است كه در يك سانحهي رانندگي خودكشي كند او در اين ترديد به سر ميبرد و…..
وزن | 200 گرم |
---|
محصولات مرتبط
ببر سفید
نام نویسنده : آراویند آدیگا
نام مترجم : مژده دقیقی
نخستوزير چين به هند مسافرت كرده است تا دربارة كارآفرينان هندي تحقيق كند. يكي از اين كارآفرينان، نامهاي به نخستوزير مينويسد و در آن تجربيات خود و نحوة رسيدن به مقام كنونياش را به تفصيل ميگويد. او كه از فقيرترين طبقات هند بوده است با صداقت كامل، مسير رسيدن خود به ثروت و قدرت را بيان ميكند. اين كتاب به صورت مجموعهاي از نامههاست و نگارنده در طول آن، مخاطب را با مردم، دين، آيين و ساختار سياسي هند آشنا ميكند. اين كتاب برنده جايزه من بوكر 2008 ميباشد.
پروست چگونه می تواند زندگی شما را دگرگون کند
نويسنده:آلن دو باتن
مترجم:گلي امامي
دو باتن دوره دکتری فلسفه را در دانشگاه هاروارد آغاز کرد ولی برای نوشتن کتب فلسفی به زبان ساده، آن را نیمه کاره رها کرد. کتاب تسلی بخشی های فلسفه نام یکی از مشهورترین کتابهای آلن دو باتن است.
مارسل پروست، نويسنده يكي از مهمترين و طولانيترين رمانهاي قرن بيستم "در جستجوی زمان از دست رفته " است.
كتاب حاضر بررسي خيرهكنندهاي است كه به ما نشان ميدهد خواندن پروست چه تاثيري ميتواند در زندگي ما داشته باشد.
نويسنده علاوه بر خلق كاملترين خلاصه از رمانهاي پروست، با عرضه جزئياتي مستند و خيره كننده از زندگي اين نويسنده هوشمند و اغلب عجيب و غريب، همدلي خواننده را نيز بدست ميآورد.
تاریخ بیهقی به روایتی دیگر (خواجه ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی دبیر)
محمدرضا مرعشی پور
نویسنده در این کتاب به زندگی سلطان مسعود پرداخته که در حقیقت یک رمان تاریخی به شمار میآید و گزارشی واقعگرایانه از زندگی این پادشاه غزنوی است.
تاریخ بیهقی به لحاظ نثر همان جایگاهی را در ادبیات دارد که شاهنامه فردوسی در نظم و سالهاست که در دانشگاهها تدریس میشود و مورد پژوهش و بررسی قرار میگیرد. این اثر ارزشمند نهتنها تاریخی مستند درباره روزگار غزنویان به شمار میآید، بلکه شخصیتپردازیها و شیوه روایتگری هنرمندانه، زاویههای دید مناسب، فضاسازیها، تعلیقها و دیگر شگردهای ادبی، داستانوارهای تاریخی از آن ساخته است.
بیهقی به هر دلیلی روند وقایع را با توالی منظم زمان پیگیری نکرده است؛ گاهی به عقب میرود و گاهی اشارتی به آینده میکند و نیز در این میان داستانوارههایی از تاریخ میآورد تا نمونههایی مشابه از حوادث را در گذشته بنمایاند و برای اندرزگویی و عبرت از آنها بهرهبرداری کند؛ اما راوی این کتاب وقایع را پیدرپی آورده تا دنبالکردن و دریافت آنها برای خواننده آسانتر باشد. بدینسان زندگی مسعود از نوجوانی تا راهیشدن به سوی هند باقی میماند که راوی این بخش را از تاریخ گردیزی، مجمع التواریخ و القصص نجمالدین سیفآبادی و منابع دیگر گرفته و بر رمان نقطۀ پایان گذاشته است.
بهترین بخش تاریخ بیهقی همین بخش است؛ چون در جایگاهی قرار داشته که از نزدیک گواه بسیاری از رخدادها بوده و با شخصیتهای رمانش مثل مسعود و بونصر مشکان و احمد حسن میمندی و احمد عبدالصمد و بوسهل زوزنی و دیگران سروکار داشته و جنگهای مهم را دیده و شاهد برآمدن سلجوقیان و بسیاری حوادث دیگر بوده است.
بیهقی در هنر به شیوۀ واقعگرایی (رئالیسم) دل بسته است؛ شعری را میپسندد که از واقعیت سخن بگوید و پندی در آن جلوه کند و تاریخ نظر او باید بیان عید رخدادها باشد و از آن عبرتی حاصل آید و غیر از این را، هرچه که هست، بیهوده میانگارد؛ چنانکه به هزارویکشب اشاره میکند و افسانهاش میخواند و مورد نقدش قرار میدهد و از شاهنامۀ فردوسی حتی نامی نمیبرد و تاریخ خود را بر اساس همین اندیشه نوشته است، با نثری بسیار زیبا، نثری که دورۀ سامانیان به او رسیده و اکنون دارد به سوی نثر فنی و مصنوع و متکلف دورۀ بعد میرود؛ نه آن سادگی نثر تاریخ بلعمی را دارد و نه همچون کلیله و دمنه مغلق است و مصنوعی. واژههای عربی را به کار نمیگیرد مگر آنجا که رساتر و آسانتر از واژههای پارسی یا اصطلاحات اداری و مذهبی باشد. جملههایش بسانی که در نثر مرسل دیده میشود، همه ساده و کوتاه نیستند و به مناسبت آمدهاند که گاه موجز و کوبنده و گاه طولانیاند و گاهی هم از نثر عربی تأثیر پذیرفتهاند. همان شیوۀ نوشتنی که دارد آرامآرام در نثر زیبای سامانی رخنه میکند و از این به بعد با میل به فضل فروشی نویسندگانش پا میگیرد و هر چه از سدۀ چهارم دورتر میشویم، غلظت بیشتری پیدا میکند.
در نثر بینابینی بیهقی جملاتی وجود دارد که بوی ترجمه از زبان عربی را میدهند: «تاریخ دیدهام بسیار که بیش از من یاد کردهاند پادشاهان گذشته را خدمتکاران ایشان» و نیز در نثر وی به مناسبت روزگارش آیه و حدیث و روایت و شعر و ضربالمثلهای عربی هم کم نیست که همۀ آنها در این روایت یا فارسی شدهاند یا اگر حذفشان لطمهای به مطلب نمیزده است، حذف شدهاند.
نثر بیهقی لبریز از اصطلاحات زبان گفتاری آن روزگار است در قالب صور خیال. کنایه را بیشتر به کار برده است و بعد استعاره و سپس مجاز و کمتر از همه تشبیه که امروزه بسیاری از آنها را به کار نمیبریم: «از جای بشد» به معنی از کوره در رفت یا «به دست و پای بمرد» به معنی خشکش زد و کنایههای وصفی و تمثیلی بسیاری که با استفاده از آنها به بیانی پوشیده و هنری میپردازد: «خرما به بصره بردن» یا «سرد کردن» که به جای آنها اصطلاحات امروزی گذاشته شده است.
نثر تاریخ بیهقی اگرچه پیچیدگیهای نثر فنی سدههای پس از او را ندارد، اما به هر روی حدود هزار سال پیش نوشته شده است و خواندنش برای خوانندۀ امروزی مشکل مینماید؛ پس در بازنویسی آن در این کتاب کوشیده شده نثری پیش روی خواننده قرار گیرد که روان باشد و خوشخوان و با این حال زیبایی و آهنگش را حفظ کرده و چنان باشد که مزۀ قلم او را بدهد.
تونل
نويسنده:ارنستو ساباتو
مترجم:مصطفی مفیدی
داستان با این جمله آغاز می شود: کافی است بگویم که من خوآن پابلو کاستل هستم, نقاشی که ماریا ایریبارنه را کشت. تصور می کنم جریان دادرسی را همه به یاد می آورند و...
ماجراي كاستل و ماريا ايريبارنه درونمايه رمان حاضر است و رويه پليد و جنبه نفرتبار از سرشت انساني را به وضوح در اين كتاب مشاهده ميكنيم و مانند نويسنده كتاب قلب و جانمان مالامال از افسوس و دلسوزي به حال انسان ميشود. انساني كه باز هم بايد او را قرباني دانست و اسير سرنوشت يا شرايط اجتماعي كه او را از آنها گريزي نيست شمرد.
ساباتو اهل آرژانتین است . کتاب تونل او توجه زیادی را به خود جلب نمود و مثلا کامو درباره کتاب گفته : تلخی و تندی شور و حرارت آن را می ستایم و گراهام گرین نیز گفته که به خاطر تحلیل روان شناختی اش عمیقا آن را ستایش می کنم .فلسفه کتاب را نیز مبتنی بر فلسفه اگزيستانسياليسم می دانند.
دل تاریکی
نويسنده:جوزف كنراد
مترجم:صالح حسيني
دل تاريكي را بزرگترين رمان كوتاه قرن بيستم و واقعيت فرهنگي اروپا، محكوميتهاي روشهاي استعماري، سفر شبانه به دنياي ناخودآگاه، نمايش امپرياليسم مسيحي و... ناميدهاند. در دل تاريكي، كلمات بر گرد دايرهاي واحد ميچرخند، در كلمات ديگر مستحيل ميگردند و شبكهاي از تداعي معاني ايجاد ميكنند و بر اثر تداعيها همه تصاوير با هم مرتبط ميشوند. يگانه شدن تصاوير گوناگون، دنياي دل تاريكي را با دنياي اساطيري پيوند ميدهد. كنراد گفته است كه هدف او از نوشتن اين است كه خواننده را به شنيدن و حس كردن و خاصه ديدن وا دارد. البته در چنين شنيدن و ديدني لازم است كه گوش ببيند و چشم بشنود.
به نظر میرسد نویسنده در رمان دل تاریکی انسان را به چالش کشیده و این موضوع را بیان کردهاست که انسان بین خیر و شر حق انتخاب دارد. او میتواند با هیولای دربند درونی و بیرونی خود متحد شود و جامعهٔ انسانی را به تباهی بکشاند: «در آنجا آدم به چیزی نگاه میکرد که هیولاوار بود...» یا حتی میتواند بهخاطر دیگران از جان خویش بگذرد. آثار جوزف کنراد نشاندهندهٔ آگاهی عمیق و معنوی همراه با تکنیکهای ماهرانه داستاننویسیاند و دربرگیرندهٔ ابعاد مختلف جامعه انسانیاند. او همچون دانته که کمدی الهی را در قرون سیاه وسطی سروده رمان دل تاریکی را در اواخر قرن ۱۹۹ میلادی نوشت که دولتهای استعمارگر یا شرکتهایی نظیر شرکت جهانی آفریقا به بهانههایی چون ترویج تمدن، انتقال مدنیت و تزکیهٔ روح بومیان تحت عنوان زایر شروع به تاراج ثروت بومیان بهویژه در کنگو کردند. کتاب دل تاریکی در واقع سفرنامهای واقعی هم به اعماق ضمیر انسان و هم به مناطق جقرافیایی آفریقاست که در آن انسانها به گونهای ترحمآمیز یا بردهٔ جهالت خویشاند یا بردهٔ حرص و طمع. کنگویی که دارای منابع ارزان نیروی کار، معادن طلا، الماس،کولتان و... است متعلق به بومیانی بود که ویژگی اصلی فرهنگ آنها سادهانگاری و کجفهمی در زیباییشناسی است، آنچنانکه در آن دوره مهرهها و پارچههای رنگین را در مقابل جان حیوانات، عاج و مهمتر از همه آزادی خود و دیگران مبادله میکردند. متأسفانه در عصر کنونی نیز صدها آفریقایی هرساله براثر جنگ و قحطی جان خود را از دست میدهند که نزدیک به بیست و پنج درصد آنها زنان و کودکاناند. در این رمان برخی واژهها مانند رودخانه جایگاه ویژهای دارند. رودخانه دارای ویژگیهایی چون داشتن مبدأ، جاری بودن، رسیدن به مقصدی معین، حاصلخیزی اطرافش، پیچوخمهای مبهمش و گاه پیشبینیناپذیریاش است که همچنین نشانهای از چگونگی روح آدمی و دنیاست. دنیا گاه به روح به ما لبخند میزند و گاه دلمان را به درد میآورد. رودخانه زمانی همچون انسان آرامی است که از درون، روحش بیقرار است و آمادهٔ طغیان. رود گاهی سیلی ویرانگر میشود، همچون روح انسان دربند دیوهای طمع و قدرت. نکتهٔ اصلی اینجاست که پیجوخم رودخانه تابع طبیعت است، اما انسان داستان کنراد مانند مارلو که به نظر میرسد شخصیت اصلی داستان است بهدنبال داشتن روح کشف ناشناختهها از کودکی و خسته از ابتذالات روزمره و رسیدن به معرفت درونی، مسیر پرپیچوخم راه خود را برمیگزیند و با دانایی به ضمیر روشن میرسد. برخلاف او کسانی مانند کورتس بهعنوان شخصیت دوم داستان (البته بهظاهر، چراکه در واقع کورتس و مارلو هردو یکیاند) بهدنبال قدرت و ثروت با استفاده از توانمندیهایش با نژادپرستی در مغاک تیرهروزی خود دفع میگردد، نژادپرستی که مارلو مخالف آن است و یکی ار سیاهترین اعمال بشری محسوب میشود. اما همچون رود بیابان هم نقش ویژهای در این اثر دارد: «در آخر بود که وقوف یافت منتها بیابان از همان دم او را کشف کرده بود...»، «... بیابان هم آن را در میان گرفت...»، «... بیابان بر سر او دست کشیده بود...» و جایی که مارلو میگوید: «خیال میکنم بیابان چیزهایی را که خودش از آن خبر نداشت به گوشش خوانده بود...» در این داستان بیابان مظهر ابهام و تضاد است. گرمای روز و سرمای شب بیابان میتواند کشنده باشد، خصوصیات موجودات درونش مسحورکننده است و سرابش مانند بیخبری انسان طماع از ظلمت و جنایتهای اوست و شبهای پرستارهٔ کویر و مهربانی شبانگاهی ستارهها بازتابی از درخشش ستارههای ایثارگری انسان است.
طبل حلبی
نويسنده:گونتر گراس
مترجم:سروش حبيبي
براي درك درست و ارزشگزاري گونترگراس، نخست بايد شاهكارش طبل حلبي را خواند؛ بدون خواندن اين اثر هر نوع اظهار نظر قطعي پيشداوري صرف است. گرايش گونترگراس به نويسندگاني چون رابله و سروانتس و شيوه نوشتن داستاني آنها و به كار گرفتن اسطوره و افسانه و فابل و انتخاب آدمهاي گوژپشت و گورزاد و غمبادي و سگ و موش و گربه همه از اين رهگذر است. آدمهاي گراس اغلب مجنون و معيوب و عليلاند، اغلب دلقكاند، اما از نيرويي عجيب و شيطاني برخوردارند، از نيروي قهرمانسازي... طبل حلبي اثري است فلجكننده، خواننده را در چنگال خود ميگيرد، و آنگاه با سر در گنداب زندگي دهشتزا رهايش ميكند. شخصيت اصلي اين رمان پسري است که تصميم ميگيرد از سن سه سالگي بزرگتر نشود. بنابراين در همان قد و قواره کودکي باقي ميماند. اما از نظر فکري رشد ميکند. افراد دور و بر اين پسر او را کودک ميانگارند. در حالي که او همه چيز را مي بيند و درک ميکند و هر جا که بتواند از تواناييهاي خاص خودش براي تفريح يا تغيير شرايط استفاده ميکند. اين كتاب برنده جايزه ادبي نوبل سال 1999 ميباشد.
کارهای گونتر گراس جنبههای قوی سیاسی دارد و خود او نیز فعال سیاسی و درگذشته، عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان بودهاست. او سال ۱۹۸۲ رسمأ به عضویت این حزب درآمد. ده سال عضو آن بود و سرانجام از حزب استعفاء داد. او هنوز طرفدار این حزب است. گراس همچنین اعتراف کرده است در نوجوانی از اعضای بخش مسلح حزب نازی موسوم به اس اس بودهاست. او همچنین مانند هاینریش بل از قبول نشان صلیب خدمت از دست رئیس جمهور آلمانسرباز زده است. روز ۱۶ فروردین ۱۳۹۱(۴ آوریل ۲۰۱۲۲) در شرایط اوجگیری دوباره التهابات بر سر برنامه هستهٔ ایران و باز سایه انداختن جغد جنگ بر سر ایرانیان، شعر منثوری از گونتر گراس با عنوان «آنچه باید گفته شود» در روزنامه آلمانی زود دویچه تسایتونگ، نیویورک تایمز و روزنامه ایتالیایی لارپوبلیکا منتشر شد که جنجالهای فراوانی را در میان اصحاب رسانه و سیاست بر انگیخت.وی در این شعر با اشاره به بمبهای هستهای اعلامنشده تلآویو، آنها را تهدیدی برای صلح جهانی خوانده است. او همچنین با کنایهای طنزگونه به اینکه آلمان قرار است یک زیردریایی جدید به اسرائیل بدهد، نوشته است که این زیردریایی «باید همه کلاهکهای نابودکننده را به جایی هدایت کند که وجود یک بمب اتمی در آن ثابت نشده است.»
او در این شعر به صراحت از اسرائیل نام میبرد و با انتقاد از «حمله پیشگیرانه» میگوید که اسرائیل بهعنوان یک قدرت اتمی، صلح جهانی را که خود متزلزل است، به خطر انداخته است. گراس از این حق ناروا انتقاد میکند که ملتی (ایرانیها) قرار است بمباران شوند، تنها با این حدس و گمان که رهبران آن بهدنبال ساختن بمب اتمی هستند.
او این را همدستی در جنایتی میداند که غیرقابل بخشش است. و معتقد است ادامه این سیاست ریاکاری غرب است وی امیدوار است، عده بیشتری به وجدان خود گوش کنند و سکوت را بشکنند. او در شعر خود همچنین به این نکته اشاره کرده که هرگونه انتقادی از اسرائیل بهعنوان ضدسامیگری تلقی میشود که در آلمان برای آن مجازات قانونی تعیین شده است.
عصیانگر
آلبر كامو
مهستي بحريني
«عصیانگر» حاصل تاملات اندیشمندی است که بیگمان با همه نحلههای فکری و عقیدتی اروپای پس از جنگ، و دورانهای پیش از آن، آشنا بوده و در جامعهای میزیسته که به طور مستمر تحت تأثیر مکتبهای گوناگون قرار داشته است. کامو، در این کتاب کم و بیش در همه تجربههای ایمانی و عقیدتی اروپاییان، از مسیحیت گرفته تا نیست انگاری، از فاشیسم تا کمونیسم، به پژوهشی ژرف میپردازد و تصویری روشن از سیر تاریخی افکار و عقایدی که در طول زمان بر اروپا حاکم بوده است، ترسیم میکند. او نشان میدهد که چگونه کسانی که از عشق به انسان دم میزنند کشتارها را به این دستاویز توجیه میکنند، فلسفه را عذر خواه خود قرار میدهند و با استناد به آن، برای رسیدن به هر هدفی تا آنجا پیش میروند که سرانجام جانیان را مبدل به داوران میکنند. کامو میگوید که آدمی با افراط در نتیجهگیری از منطق عصیان، میخواهد زمین را به قلمرویی برای خدایی خود مبدل سازد و اینجاست که فرمانروایی تاریخ آغاز میشود و انسان با همذات شدن با تاریخ، و با وفادار نماندن به عصیان واقعی خویش، خود را وقف انقلابهای نیست انگارانه قرن بیستم میکند و …
کالیگولا
آلبر کامو
ابوالحسن نجفی
آلبر کامو (فرانسوی: Albert Camus; زادهٔ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ - درگذشتهٔ ۴ ژانویه ۱۹۶۰). نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار فرانسوی بود. او یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم و خالق کتاب مشهور بیگانه است.
کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر میپردازد» برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوانترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا است که این عنوان را کسب کردهاست. همچنین کامو در بین برندگان نوبل ادبیات، کمترین طول عمر را دارد و دو سال پس از بردن جایزهٔ نوبل در یک سانحهٔ تصادف درگذشت.
ویل دورانت مینویسد: کامو در وسیعترین معنای کلمه انسانگرا بود. کامو اندیشه خود را از آسمان به امور انسانی هدایت کرد. تلاش میکرد که میراث فرهنگی انسان را حفظ کند، و انسانتر از آن بود که ایدئولوژیهایی را بپذیرد که به انسان فرمان میدهد تا انسان را بکشد. شاید به همین دلیل بود که از تمام احزاب سیاسی کناره گرفت. در کتاب طاعون از زبان تارو میگوید: «من در دنیای امروز جایی ندارم. هنگامی که قاطعانه از کشتن سر باز زدم، خود را به انزوایی محکوم کردم که هرگز پایانی ندارد.»
این نمایش بر پایه زندگی کالیگولا، سومین امپراتور روم نوشته شده است که در ۲۱ سالگی بر تخت امپراتوری نشست و در سال ۴۱ میلادی کشته شد. البته آلبر کامو نیز برداشتی خاص از زندگی این امپراتور جوان داشته است. نمایش نشان میدهد که کالیگولا، امپراتور جوان رومی، با مرگ خواهرش، دروسیلا، که معشوقهاش نیز بود دچار پریشاناحوالی میشود. در بیان حوادث از دیدگاه کامو، کالیگولا نهایتاً بطور عمد زمینه قتل خود را فراهم میکند...
کلیله و دمنه
نام نویسنده : عبدالله بن مقفع(روزبه پسر دادویه)
نام مترجم : محمد رضا مرعشي پور
کَلیله و دِمنه کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شدهاست. نام آن از نام دو شغال با نامهای کلیله و دمنه گرفته شدهاست. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد. اصل داستانهای آن در هند و در حدود سالهای ۱۰۰ تا ۵۰۰۰ پیش از میلاد بهوقوع میپیوندند.
کلیله و دمنه را چند تن از بزرگان به نثر فارسی درآورده اند. نامدارترین شان کار ابوالمعالی نصرالله بن عبدالحمید (نصرالله منشی) است. این ترجمه در نیمه نخست سده شش ام هجری برای بهرام شاه غزنوی فراهم شد که ترجمه ای امین قلمداد نمی شود. خواندن اش برای فارسی زبانان امروز بسی دشوار می نماید و به عنوان یکی از متون فارسی در آن دوره شایسته بررسی است نه به عنوان ترجمه ای از کلیله و دمنه.
اما در برگردان پیش رو:
۱. ویراسته ی منفلوطی مرجع بوده که متنی روا در سرزمین های عربی و کتاب درسی دانشگاهی درین کشورها است، و با همکاری حسن طباره بر پایه نسخه سیلوستر دو ساسی و چاپهای مصر و بیروت فراهم آمده.
۲. مقدمه علی بن شاه فارسی را دارد که در ترجمه های ابوالمعالی و بخاری نیامده است.
۳. من به متن پهلوی بر زویه ی طبیب که به وسیله روزبه دادویه (ابن مقفع) به عربی برگردانده شده است، نه چیزی افزوده ام و نه چیزی از آن کاسته ام.
۴. کوشیده ام که جامه ی زیبای فارسی امروز را بر تن متن بپوشانم.
برگرفته از درآمد کتاب.
مائده های زمینی و مائده های تازه
نويسنده:آندره ژيد
مترجم:مهستي بحريني
مائدههای زمینی (به فرانسوی: Les nourritures terrestres) شاهکار آندره ژید نویسندهٔ بزرگ فرانسه است که نخستین بار در ۱۸۹۷ در پاریس منتشر شد.
مائدههای زمینی کتابی است در ستایش شادی، شوق به زندگی و غنیمت شمردن لحظات. آندره ژید در این کتاب خداوند را در همهٔ موجودات هستی متجلی میبیند و آزادانه و برخلاف قید و بندهای مذهب، عشق به هستی را مترادف عشق به خداوند میداند. او کتابش را «ستایشی از وارستگی» مینامد. با اینکه از آثار دورهٔ جوانی نویسنده است، وی تقریباً تمام آنچه میتوان فلسفهٔ وی نامید در آن گنجانده است و هرچه بعداً نوشته در تعقیب اندیشههایی است که در این کتاب بیان گردیده؛ یعنی امتناع از هر گونه علاقه و وابستگی و ستایش شور و عشق و نگاهی هر لحظه نو به تمام جلوههای هستی. ریشهٔ اندیشههای این کتاب را در کتاب مقدس و نوشتههاینیچه فیلسوف و شاعر شهیر آلمانی باید جست. نشانههایی از تأثیر ادبیات مشرق زمین نیز در آن دیده میشود. او در این کتاب چنین استدلال میکند که تمام امیال طبیعی، سودمند بوده، مایهٔ تندرستی است و بدون این امیال، زندگی لطف خود را از دست میدهد.وقتی از عملی لذت میبرم، برای من دلیل خوبی است که آن عمل را انجام بدهم... مادامی که لبانت برای بوسیدن هنوز شیرین است، سیراب کن. چنان زندگی کن که زندگیات بدون ترس از نتایج محرماتی که اخلاقیات رسمی بر تو تحمیل میکند، پذیرای هر رویدادی باشد.
هرچند ژید خطر افراط کاری را به خوانندهٔ کتاب خود هشدار میدهد و در آخر از او میخواهد که:کتاب مرا به دور بینداز، مگذار متقاعدت کند! گمان مبر که حقیقت تو را کس دیگری میتواند برایت پیدا کند... به خود بگو که این کتاب هم چیزی نیست، مگر یکی از هزاران شیوهٔ رویارویی با زندگی. تو راه خویش را بجوی!
این کتاب به مانند بسیاری از آثار ادبی بزرگ جهان در آغاز مورد استقبال واقع نشد، به طوری که در طول ۱۰ سال تنها ۵۰۰ نسخه از آن فروش رفت. این کتاب هنگام جنگ جهانی و پس از آن به فروش بسیار بالایی دست یافت و مردم از جنگ به ستوه آمده، با خواندن مائدههای زمینی بار دیگر خدا را در جلوههای هستی جستوجو میکردند و طعم شور و عشق را میچشیدند.
بخشهایی از کتاب
برایت از «القصر» چه بگویم؟ باغی که در زیبایی به عجایب ایران میماند؛ اکنون که با تو سخن میگویم، به گمانم میرسد که آن را از همهٔ باغهای دیگر بهتر میدانم. همچنانکه حافظ را باز میخوانم، به این باغ میاندیشم: بیار باده که رنگین کنیم جامهٔ زرق / که مست جام غروریم و نام هشیارست. ناتانائیل، ای کاش عظمت در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که بدان مینگری.مردگان زرخرید
نويسنده:نيكولاي گوگول
مترجم:فريدون مجلسي
سرفها يا رعاياي روسي در رژيم تزاري موقعيتي نزديك به بردگي داشتند، و همراه ملك يا جدا از آن خريد و فروش ميشدند. سرفها را همچون كالاهايي ارزشمند براي دريافت وام نزد بانك به رهن ميگذاشتند، و در فاصله سرشماريهاي 10 ساله اسناد هويت "رعاياي مرده" اعتبار خود را به عنوان وثيقه حفظ ميكرد و ماليات آنها به عهدهي مالك بود. چيچيكف با سودجويي از فرصت در صدد بر ميآيد شمار زيادي از اين "رعاياي مرده" را از مالكان بخرد و اسناد آنها را به عنوان وثيقه براي دريافت وام به بانك بسپارد... موضوع داستان صرفا بهانهاي به دست نويسنده ميدهد تا ضمن آن تصويرهايي روشن و هنرمندانه از اوضاع اجتماعي، فرهنگي و اداري روسيه در قرن نوزدهم ارائه دهد. تصويرهايي آشنا و ملموس با جزيياتي كه با زمانها و مكانهاي ديگر نيز قابل انطباق است. اين اثر جاويدان گوگول به راستي بيشتر يك مجموعه هنري و نقاشي انتقادي است تا صرفا يك رمان؛ مجموعهاي است كه در آن حتي روحيات افراد را با كمك واژهها به تصوير كشيده است.
واحهی غروب
ادبیات داستانی مصر از جایگاه ویژه ای در میان کشورهای عرب زبان برخوردار است. چهره شاخص ادبیات مصر نجیب محفوظ که جایزه نوبل را نیز به خود اختصاص داده، سالهاست در میان مخاطب فارسی زبان چهره ای شناخته شده محسوب می شود که عمده آثارش نیز به فارسی برگردانده شده است که با انتشار کتاب حاضر مخاطب فارسی زبان یکی دیگر از نویسندگان برجسته این کشور آشنا شده است.
«واحه ی غروب» اولین اثری است که از بها طاهر به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده است. این رمان به دلیل برنده شدن در نخستین دوره جایزه جهانی رمان عربی (بوکر عربی) در سال ۲۰۰۸ در جهان عرب و اروپا اثری کاملا شناخته شده است. این جایزه سبب شد رمانهای بها طاهر که پیشتر هم به زبانهای دیگری ترجمه شده بودند با اقبال جهانی بیشتری رو به رو شوند و رمان واحه غروب نیز به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، یونانی، نروژی، ایتالیایی و بوسنیایی ترجمه شود.
زمان وقوع داستان«واحه غروب»، دو دهه آخر قرن نوزدهم است. مصر در اشغال انگلستان است و دولتی ناتوان و دست نشانده در آن حکومت می کند. انقلاب احمد عرابی علیه اشغال انگلستان و دولت دست نشانده، امیدی در دل به تنگ آمدگان میافکند اما انقلاب به شکست میانجامد و به دنبال آن بازجوییها و محاکمهها شروع میشود.
آنچه این رمان را برای خواننده ایرانی خواندنیتر میکند، همانندیهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی ایران و مصر و نیز دیرینگی و دیرپایی این همانندیهاست. ایران و مصر هر دو میراثدار تمدنهایی کهن هستند و در طول تاریخ شرایط سیاسی و اجتماعی کم و بیش مشابهی را آزمودهاند. این دو کشور، اما در گذر زمان نقش با شکوه گذشته را واگذاشته و در دورههایی از تاریخ خود بحرانهایی دشوار را از سرگذراندهاند.
یکی از موضوعات این رمان پیش نهادن این پرسش است که آیا شکوه گذشته میتواند پلهای برای پیشرفت امروز باشد؟ یا برعکس سرمست شدن از افتخار به تاریخ پیشینیان، ما را در بامداد رحیلی پرشتاب به خوابی نوشین میفریبد و از پیمودن سبیل سربلندی باز میدارد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.