همسر گمشده
آلیسون ریچمن
ترجمه: سودابه قیصری
در پراگ قبل از جنگ، روياي دو عاشق جوان با حمله ارتش نازي در هم شكسته شد. سپس، دههها بعد، هزاران كيلومتر دورتر، در نيويورك، نگاهي گريزناپذير از آشنايي، بين دو غريبه رد و بدل شد... سرنوشت، به لنكا و يوزف شانس دوبارهاي ميدهد. همسر گمشده، آسايش مسحوركننده زندگي در پراگ قبل از اشغال، وحشت اروپاي نازي، انعطافپذيري روح انسان و نيروي خاطره را كاوش ميكند. - لمساش كن، تنفساش كن. هرگز رهايت نخواهد كرد. اگر نور آفتاب را كف دستانت قرار دهي، به سايه تبديل ميشود. اگر كرم شبتاب را در شيشهاي بگذاري، ميميرد. اما اگر با بالهاي باز عشق بورزي، هميشه نشاط معلق ماندن در پرواز را احساس خواهي كرد.