با هم بودن
نام نویسنده : آنا گاوالدا
نام مترجم :خجسته کیهان
«کاميل» دختری جوان که به کارهای نظافت و خدمتکاری اشتغال دارد، به دنبال همخانه نیست ولی از سر تصادف همخانهای پیدا میکند و به تدریج سروکلة آدمهایی دیگر نیز در زندگیاش پیدا میشود.
در بحبوحة زندگیهای بههمریخته، نوری در تاریکی میدرخشد و آنها به هم نزدیکتر میشوند. «با هم بودن» رمانی دربارة زندگی شخصی، تجربة تنهایی و جستجوی خوشبختی است؛ داستان آدمهایی که برای عشقورزی و با هم بودن تلاش میکنند.
این کتاب در سال 2004 در فرانسه منتشر شده و فیلمی نیز به همین نام در سال 2007 براساس کتاب ساخته شده است. از آنا گاوالدا داستانهایی با عناوین گریز دلپذیر، دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد و دوستش داشتم در ایران منتشر شده است.
با هم، همین و بس
بازی دوستانه
بیلی
شهرزاد ضیایی
کتاب بیلی پرفروشترین رمان سال 2015 در فرانسه بوده و تاکنون به 25 زبان دنیا ترجمه شده است. این اثر یكی از محبوبترین كتابهای چاپ شده در سالهای اخیر است.
داستان رمان جدید آنا گاوالدا ، روایت دو جوان به نام های فرانک و بیلی است كه در گردنهای در رشته کوههای «ساون» گرفتار شده اند؛ رمان تلنگری است استادانه از قرن حاضر پاریس و داستانهای غیرمنتظره روابط دوستانه. با تاریک شدن هوا، بیلی داستانهایی درباره زندگی شان تعریف میكند تا خودش و فرانک را آرام كند و این روایت ها بصورت متناوب ادامه پیدا می کند.
قسمتی از کتاب بیلی :
با کینه به هم نگاه می کردیم. او ، حتما” به خاطر این که همه چیز تقصیر من بود و من ، به خاطر این که هیچ دلیلی نمی دیدم که این طور نگاهم می کند. کارهای احمقانه. از وقتی که آشنا شده بودیم بارها تمام آن کارها را انجام داده بودم و او همیشه از آن ها لذت می برد و به لطف این کارهای من کلی می خندید. او نباید فقط به این دلیل که این بار قرار بود همه چیز بد تمام شود، مرا سرزنش می کرد.
لعنتی ، از کجا بادی می دانستم؟
گریه می کردم.
چشمانش را بست و زیر لب غرولند کرد:
حالا په شده؟ احساس گناه می کنی؟ نه ، من چقدر احمق هستم…. تو ، گناه …. ؟
خسته تر از آن بود که از دستم عصبانی شود. انرژی نداشت. بعلاوه ، کار بیهوده ای بود. در ین زمینه همیشه با هم هم نظر بودیم:
گناه … حتی نمی دانم چطور نوشته می شود.
ته شکافی گیر کرده بودیم که از لحاظ جغرافیایی بسیار ناهموار بود. یک نوع سرازیری صخره ای در پارک ملی ساون ، جایی که نه موبایل آنتن می داد، نه حتی گله گوسفند از آنجا عبور می کرد، چه برسد به آن چوپان؛ و یچ کس هیچ گاه ما را پیدا نمی کرد. بازویم حسابی ضرب دیده بود اما هنوز می توانستم دستم را تکان بدهم در حالی که کاملا مشخص بود که تمام بدن او آسیب دیده است.
دلم میخواهد گاهی در زندگی اشتباه کنم
دوستش داشتم
نام نویسنده : آنا گاوالدا
نام مترجم : ناهید فروغان
دست در دست هم پاریس را زیر پا گذاشتیم.
از تروکادرو تا جزیره سیته در امتداد رود سن رفتیم.
عصر فوق العاده ای بود.هوا گرم بود و نور ملایم.
خورشید خیال غروب کردن نداشت.
مثل دو توریست بودیم:بی خیال،شگفت زده.
کت ها روی شانه و انگشت ها گره خورده در یکدیگر.
شهرم را دوباره کشف می کردم.همه چیز رنگی از خیال داشت.
نه این زندگی زندگی واقعی بود و نه آن جا پاریس واقعی.تازه فهمیده بودم خوشبخت که باشی زندگی چه حال و هوایی دارد...
زندگی بهتر
نام نویسنده : آنا گاوالدا
نام مترجم : شهرزاد سلحشور
کتب زندگی بهتر آخرین اثر نویسنده ی فرانسوی آنا گاوالدا است این کتاب شامل دو داستان بلند است که راوی شان دختر و پسر جوانی از نسل امروز هستند آن ها با زبان امروزی شان افکارشان را بیان میکنند و به توصیف خودشان می پردازند کلمات شان هرچند عادی و روزمره اما در همان حال کمیاب است بیش تر از آنکه بخوانیم شان آن ها را میشنویم
در این کتاب گاوالدا ما را درگیر دو جوانی میکند که خوشبخت نیستند و تصمیم میگیرند همه چیز را تغییر دهند ماتیلد و یان ترجیح میدهند اشتباه کنند تا این که هرگز زندگی نکنند
در طی داستان شخصیت ها تردید میکنند می ایستد و دوباره آغاز میکنند و دریابند که زندگی همین است و اگر روزی زندگی طعمش را از دست داد میتوان دست را در جیب کرد کیفی روی دوش انداخت و رهسپار ساختن راهی جدید شد انتظار کشیدن و گفتن فردا روز دیگری است را فراموش کنید نفس عمیقی بکشید و در را محکم پشت سرتان ببندیدو...
زیر پوست زندگی
آنا گاوالدا
شبنم سنگاري
آنا گاوالدا (به فرانسوی: Anna Gavalda) رماننویس قرن بیستم میلادی اهل فرانسه است. از او تا کنون چندین رمان کوتاه به فارسی برگردانده شده است.
گاوالدا در اين داستانها با استعدادي خارقالعاده، شادي و درد را به هم درميآميزد تا همزمان هم اشك در چشمان خواننده پديدار شود و هم سر شوق آيد. اين كتاب، روايتي است از فراز و نشيبهاي زندگي، از كاميابيها و ناكاميها، از شكستها و پيروزيها، و از اينكه بايد به خود آمد تا ادامه زندگي ميسر شود.
کاش کسی جایی منتظرم باشد
نام نویسنده : آنا گاوالدا
نام مترجم : ناهید فروغان
سردم است.مثل بچه ها گریه می کنم.
دلم می خواهد هر جایی جز این جا باشم.از خودم می پرسم با چه حالی برگردم خانه.
رو به آسمان می کنم حتی یک ستاره هم در آسمان نیست.
گریه ام بیش تر و بیش تر می شود.
امیدم از همه جا ناامید شده.
کاش کسی جایی منتظرم باشد...
این آرزوی زیادی است؟
لاک تنهایی ام را می شکافم
آنا گاوالدا
سعیده بوغیری
آنا گاوالدا از معروفترین چهرههای امروز رماننویسی در فرانسه است. او در یک خانواده از طبقه بالا و در حومهی پاریس متولد شده است. در مدتی که به عنوان معلم دبیرستان مشغول به کار بود اولین مجموعه داستان کوتاه خود را به چاپ رساند که با استقبال منتقدان روبرو شد و همچنین یک موفقیت تجاری به شمار میرود. این مجموعه داستان با عنوان دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد، پس از فروش چشمگیر در فرانسه، به زبانهای زیادی ترجمه شد و شهرت جهانی را برای این نویسنده جوان به ارمغان آورد.
موفقیت آنا گاوالدا در زمینهی رماننویسی سیر صعودی متناوبی داشته است و مخاطب اصلی او عموماً بانوان از طبقههای مختلف اجتماعی هستند. طرفداران گاوالدا معتقدند شخصیتهای کتابهای او بسیار به انسانهای واقعی در زندگی نزدیک هستند و درگیر موضوعاتی مشابه با دغدغههای روزانه، احساسی و اجتماعی خودشان هستند. این موضوع باعث انتقال حس همذات پنداری قوی به مخاطب میشود.