قمار خدایان (پانزده سگ)
آندره الکسیس
نیلوفر رحمانیان
داستان کتاب قمار خدایان از آنجا آغاز میشود که آپولو و هرمس با یکدیگر بر سر اینکه اگر حیوانات دارای شعور بشر میشدند زندگی به مراتب افسردهتر و دردناکتری را (نسبت به انسانها) تجربه میکردند شرط بندی میکنند.
در ادامه آنها به یک گروه از سگها که در کلینیکی از آنها نگهداری میشد هوش و توانایی سخن گفتن اعطا میکنند. سگها بعد از این واقعه به راحتی از کلینیک میگریزند و در مکانی دست به تشکیل جامعه میزنند.
در ادامه داستان رفتهرفته در وجود هریک از سگها شخصیتهای خاص انسانی و اجتماعی شکلمیگیرد. به عنوان مثال یکی از آنها نقش رهبر را به عهده میگیرد و دو تن از آنها کارگر میشوند و یکی دیگر (پرنس) سعی میکند تا شاعر شود. و در طول داستان آنها موفق میشوند که زبان مخصوص خود را درست کنند و با کمک پرنس واژههای جدیدی را ابداع کرده و استفاده کنند.
در واقع آندره الکسیس در کتاب قمار خدایان قصد دارد که مزایا و معایب هوش انسان را بررسی کند و روایت داستان سگها و مشکلاتی که برای آنها پیشمیآید قصد دارد تا این مهم را به تصویر بکشد.