پترزبورگ
رمان پترزبورگ اوج موفقیت آندری بیهلی است. او که از پیشگامان نسل دوم سمبولیسم روسیه به شمار میرود، در به کارگیری استعارهها و نثر چنان نوآورانه ظاهر میشود که در ردة بزرگان جنبش فوتوریسم جای میگیرد.
بیهلی در پترزبورگ کلافگی بیمارگونهاش از دنیایی چنان ساختارگرایانه را که دیگر به یک هزارتو شباهت دارد به تصویر میکشد.
ناباکوف با قرار دادن رمان پترزبورگ در کنار اولیس جویس، مسخ کافکا و در جستجوی زمان ازدسترفتة پروست، آن را «یکی از چهار شاهکار بزرگ نثر قرن بیستم» میداند.
«پترزبورگ» آینه ای است از سن پترزبورگ اواخر قرن نوزدهم در هجمۀ اختناق و بوروکراسی کشندۀ تزاری ، سنت های ارتجاعی و ضدعقلانی و دست و پا زدن بیهوده برای گذر به سوی توسعه.
بیه لی این همه را چنان کلاف سردرگمی می یابد که دچار جنونش می کند و در رمان خود آن را با تمام وجوهش باز می نماید، آن طور که به قول مارشال برمن، این رمان را می توان به مثابه نوعی نقشۀ چهار بعدی سن پترزبورگ دانست؛ با حضور همۀ اشباحی که بر فراز آن پرسه می زنند؛ از پطر کبیر و جانشینانش تا پوشکین ، گوگول ، آناکارنینا و راسکولنیکف، همه و همه نه تنها ذهن شخصیت های بیه لی را تسخیر می کنند، بلکه عملاً در خیابان های شهر او به صورت مادی تجسم می یابند .
پترزبورگ اثر آندره بیه لی، به ترجمۀ افتخار نبوی نژاد، همراه با پژوهشی ارزنده در یکصد و پنجاه صفحه به قلم ژ. نیوا - مورخ و متخصص ادبیات روس - منتشر شد.
پطرزبورگ
آندری بیهلی، متولد 1880، به همراه الکساندر بلوک، از پیشگامان نسل دوم سمبولیسم در روسیه بهشمار میآید. هنر او اما در بهکارگیری استعارهها، بهویژه نگارشی نوآورانه، او را در صف بزرگان جنبش فوتوریسم و نسل نویسندگان سالهای بیست اتحاد جماهیر شوروی که در نثر گیرا و بدیع سرآمد بودند، قرار میدهد. بیهلی در ۱۹۰۲، با انتشار یک سمفونی دراماتیک غیرمتعارف خشم و نفرت مردم را برمیانگیزد. او نیز مانند همعصر خود، بلوک، در سرودههایش نفی «دنیای مخوف» و هراس از «مجازات» را تحریر میکند. شکست نخستین انقلاب روسیه، الهامبخش اشعار ساده و کوبنده مجموعه خاکستر بود. اما بیهلیِ همهفن حریف، با آن استعدادهای چشمگیر گونهگون و وجدانی که بیوقفه در عذاب بود فقط به شاعری نپرداخت. رمان کبوتر نقرهای (1910) او، حکایت وردگونهای الهامگرفته از «روح تاریک» روسیه و فرقههای مخفی و سبعانه وطن اوست. رمان پترزبورگ اوج قله موفقیت آثار رومانس بیهلی است. او در این رمان کلافگی بیمارگونهاش از آشوبِ زیستن در هزارتوی ساختارگرای روسیه را نشان میدهد. اوسیپ ماندلشتایم، شاعر بزرگ روس، پس از درگذشت او در 1934 اشعاری درخشان در وصفش سرود و به این نابغه نگران و منزوی، که با ایجاد تحول در زبان روس، با «جویس» در غرب قیاس میشود، پیشکش کرد. ناباکوف رمان پترزبورگ را همتراز اولیس جویس، مسخ کافکا، و در جستجوی زمان از دسترفته پروست میداند.