در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 9 24 36

خاطرات کلاغ لنگ

تومان

نویسنده: آونی اینسل

مترجم: ابراهیم جعفری

«ایزیدور» که زیر ساعت میدان ایستاده بود؟ سیگار می‌کشید و آسمان پوشیده از ابرهای سیاه را تماشا می‌کرد. دختر خانم گفته بود: «اگر باران ببارد نمی‌توانم بیایم... ولی روز بعد می‌آیم؛ در همان وقت و همان محل منتظر من باشید.» ...