نویسنده: آونی اینسل
مترجم: ابراهیم جعفری
«ایزیدور» که زیر ساعت میدان ایستاده بود؟ سیگار میکشید و آسمان پوشیده از ابرهای سیاه را تماشا میکرد. دختر خانم گفته بود: «اگر باران ببارد نمیتوانم بیایم... ولی روز بعد میآیم؛ در همان وقت و همان محل منتظر من باشید.» ...