پترزبورگ
رمان پترزبورگ اوج موفقیت آندری بیهلی است. او که از پیشگامان نسل دوم سمبولیسم روسیه به شمار میرود، در به کارگیری استعارهها و نثر چنان نوآورانه ظاهر میشود که در ردة بزرگان جنبش فوتوریسم جای میگیرد.
بیهلی در پترزبورگ کلافگی بیمارگونهاش از دنیایی چنان ساختارگرایانه را که دیگر به یک هزارتو شباهت دارد به تصویر میکشد.
ناباکوف با قرار دادن رمان پترزبورگ در کنار اولیس جویس، مسخ کافکا و در جستجوی زمان ازدسترفتة پروست، آن را «یکی از چهار شاهکار بزرگ نثر قرن بیستم» میداند.
«پترزبورگ» آینه ای است از سن پترزبورگ اواخر قرن نوزدهم در هجمۀ اختناق و بوروکراسی کشندۀ تزاری ، سنت های ارتجاعی و ضدعقلانی و دست و پا زدن بیهوده برای گذر به سوی توسعه.
بیه لی این همه را چنان کلاف سردرگمی می یابد که دچار جنونش می کند و در رمان خود آن را با تمام وجوهش باز می نماید، آن طور که به قول مارشال برمن، این رمان را می توان به مثابه نوعی نقشۀ چهار بعدی سن پترزبورگ دانست؛ با حضور همۀ اشباحی که بر فراز آن پرسه می زنند؛ از پطر کبیر و جانشینانش تا پوشکین ، گوگول ، آناکارنینا و راسکولنیکف، همه و همه نه تنها ذهن شخصیت های بیه لی را تسخیر می کنند، بلکه عملاً در خیابان های شهر او به صورت مادی تجسم می یابند .
پترزبورگ اثر آندره بیه لی، به ترجمۀ افتخار نبوی نژاد، همراه با پژوهشی ارزنده در یکصد و پنجاه صفحه به قلم ژ. نیوا - مورخ و متخصص ادبیات روس - منتشر شد.
راهبه
دیدرو احتمالاً، اما نه مطمئناً، یک آتئیست بود. او از این رمان برای حمله به آنچه که به نظر او فساد نهادهای کلیسای کاتولیک است، استفاده کرد، برعلیه کسانی که دینامیک قدرت سلسله مراتبی را بین مادر مافوق و دخترانی که مجبور به انجام عهد خود می شوند، تقویت می کنند. دیدرو زندگی در صومعه را غیرقابل تحمل، غیرانسانی و سرکوبگر جنسی به تصویر می کشد. رمان در زمانی در فرانسه اتفاق می افتد که پیمان های مذهبی توسط دولت اجرا می شد.
رمان راهبه چندین بار برای سینما اقتباس شده است، به ویژه در سال 1966 به عنوان راهبه توسط ژاک ریوت، با بازی آنا کارینا و لیزلوت پولور، و در سال 2013 به عنوان راهبه با بازی پائولین اتین. این رمان همچنین برای صومعه گناهکاران (1986) اثر جو داماتو اقتباس شده است.
ریگودون
ــ دکتر، سریع دستبهکار شوید!… مطمئنم که حدس زدید جریان از چه قرار است… این ایستگاه تلهای بیش نیست… تمام آدمهای این قطارها باید سربهنیست شوند… آنها زیادیاند… شما هم زیادی هستید… من هم همینطور…
ــ از کجا میدانید؟ــ دکتر، بعداً براتان شرح خواهم داد… من باید شما را هوشیار میکردم… بجنبید!… آنها امشب دستبهکار خواهند شد…
ــ چرا؟ــ چون در اردوگاهها دیگر جایی ندارند… خورد و خوراک هم ایضاً… آدمهایی که در خارج هستند این را میدانند…