آخرین انار دنیا
نام نویسنده : بختیار علی
نام مترجم : آرش سنجابی
هرچه خواندنی توی دستتان است، بگذارید زمین و آخرین انار دنیا را بردارید. شاهکاری غیرمنتظره، ظریف، معصومانه، عمیق با تخیلی شگفت انگیز و باور نکردنی که بختیارعلی نویسنده کرد عراقی نوشته و تاکنون به زبان های آلمانی، روسی، عربی، انگلیسی و چندیدن زبان دیگر ترجمه شده است.
چطور ممکن است در همسایگی ما نویسنده ای چنین رمان عجیبی بنویسد و ما چطور باید درسمان را می آموختیم که در سیلان ذهنی آرام (که به نظر می رسد انگار هر تصویر رمان به راه جدایی می رود) همه چیز گرد چند محور اساسی جمع شود، به گونه ای که هم اهل ادب دوست اش بدارند و هم خواننده ی متعارف.
آخرین انار دنیا درباره جنگ است، درباره رهبران سیاسی، فقر، عشق، مرگ، معصومیت های پایمال شده! اما این موضوعات بهانه نمی شود که نویسنده به زاری مرسوم (از موضع برتر) به دفاع از مردم بپردازد.
بختیارعلی در این اثر همراه و هم قدم مردم و در دفاع از حقوق اساسی شان می نویسد اما نه علیه کسی شعار می دهد و نه از قداست توده ها می گوید. همه چیز در دستش جمع می شود تا به اثری انسانی، جاودانه و خلاقانه بدل شود.
آخرین انار دنیا رمانی عجیب است که در وضعیت عادی می توانست تیراژی یک میلیونی در جمعیتی 75 میلیونی داشته باشد. امکان خواندن این کتاب را ترجمه خوب آرش سنجابی و نشر افراز فراهم کرده اند.
شمس لنگرودی، روزنامه شرق، 6 آذر 1390
خدای را سپاس می گزارم که پیش از مرگم آخرین انار دنیا را خواندم
شیرکو بی کس
ارباب زمان
نام نویسنده : میچ آلبوم
نام مترجم : مهرداد وثوقی
زمان همواره جزو مهم ترین عوامل زندگی بوده و نقش تعیین کننده ای داشته است. عمر انسان ها را نیز می توان بر بردار زمان نشان داد. حال اگر توانایی متوقف کردن زمان و عمر جاودان داشته باشید، چه می کنید؟ حاضرید زنده بمانید و عزیزترین کسانتان را از دست بدهید؟ تا چه حدی از جاودانگی عمرتان استفاده می کنید؟ اصلا آثا عمر مبتنی بر زمان است؟ کیفیتش مهم است یا کمیتش؟ چرا برخی از عمرشان سیر می شوند و برخی در تکاپوی عمر بیشترند؟ حق با کدامشان است؟
میچ آلبوم این بار در قالب داستانی زیبا و دلنشین، این پرسش ها و چالش های حاصل از آن را بررسی می کند.
دلیل دارد که خداوند روزهای زندگی انسان را محدود آفریده است.
چرا؟
تا قدر هر روزش را بداند.
استنلی کوبریک (یک زندگی نامه)
استنلی کوبریک (به انگلیسی: Stanley Kubrick) (زادهٔ ۲۶ ژوئیهٔ ۱۹۲۸- درگذشته ۷ مارس ۱۹۹۹) کارگردان و تهیهکنندهٔ یهودیتبار آمریکایی بود. بیشتر فیلمهای کوبریک اقتباسات ادبی هستند. فیلمهای کوبریک معمولاً جنجالی و همینطور مورد ستایش منتقدان واقع شدهاند. کوبریک به دقیق بودن و به نمایش درآوردن همه جزئیات دقیق در فیلمهایش معروف بود. به همین علت روش او در فیلمسازی کند و طولانی بوده، تا آنجا که گاهی میان دو فیلم او سالها وقفه میافتادهاست. او در طول ۴۸ سال فعالیت در حیطه کارگردانی تنها ۱۳ فیلم بلند ساخت. سبکهای گوناگون فیلمهایش و انزوای او چه در روش فیلمسازی و چه در مورد شخصیت فردی وی، او را مشهور ساختهاست. استنلی کوبریک یکی از معدود کارگردانان کمالگرا در تاریخ سینما بهشمار میآید. کوبریک جزء معدود کارگردانهایی بود که همواره در انتخاب فیلمنامه ریسک میکرد. او فیلمهای خود را در ژانرهای گوناگونی میساخت.
انتقام بخشش
هميشه بهم گفتي كه هيتلر، هذيان نژادپرستي و ايدئولوژي فاشيستي اش رو تاييد نميكني. هميشه بهم گفتي كه از يهودستيزي تنفر داشتي، با كينه نسبت به كمونيستم مخالف بودي و خودت رو عضو نژاد برتر نميدونستي، هميشه بهم گفتي كه از سر اجبار نبرد كرده بودي نه به خاطر باورت، چون تو به ملتي كه در جنگ بود تعلق داشتي.
اندوهی ورای رویاها
باغ وحش شیشه ای
نام نویسنده : تنسی ویلیامز
نام مترجم : منوچهر خاکسار
باغ وحش شیشه ای (1945) اولین اثر موفق و بزرگ تئاتری تنسی ویلیامز بود. با گذشت زمان، او بسیار نوشت و بعضی از نوشته هایش از نظر کیفی، به راستی با ارزش بودند، ولی هیچ یک از آنها، بهتر از این نمایشنامه نبوده است. زیرا این نمایشنامه بود که او را مهم ترین نمایشنامه نویس دوران بعد از جنگ ساخت...
عظمت باغ وحش شیشه ای به عنوان یک قطعه ی هنری و یک بیانیه ی انسانی، نهایتا نهفته در بینش ویلیامز از افراد، جامعه و ابعاد تجربیات دینی ماست که آن را به طور ظریف و شاعرانه ای به توازن می رساند.
راجر بی. استاین
بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن!
مولف: کورت توخولسکی
مترجم: محمدحسین عضدانلو
کورت توخولسکی (به آلمانی: Kurt Tucholsky) (زاده ۹ ژانویه ۱۸۹۰ - درگذشته ۲۱ دسامبر ۱۹۳۵) نویسنده و شاعر و روزنامهنگار آلمانی.
توخولسکی در آغاز آخرین دههٔ قرن نوزدهم، در آلمان، به دنیا آمد. روزنامهنگار و طنزنویس بود و عضو حزب سوسیالیست مستقل آلمان (او اس پ د). پس از به قدرت رسیدن هیتلر و حزب نازی در آلمان، گشتاپو به چند دلیل یهودی، روزنامهنگار، سوسیالیست و طنزپرداز بودن (که البته یکی از آن دلایل برای مرگ یا تبعید کافی بود)، تابعیت آلمانی او را لغو و به سوئد تبعیدش کردند. توخولسکی قبل از آن که شاهد جنگ جهانی دوم باشد، در نیمهٔ دههٔ چهارم قرن بیستم، بر اثر خوردن مقداری زیادی داروی ورونال در بیمارستانی در سوئد مرد و برخی معتقد هستند که او خودکشی کرده است. به افتخارش انجمن قلم سوئد بورس تحصیلیای ایجاد کرده است که هر ساله به نویسندگان یا ناشرانی که برای نشر آثارشان مورد خشونت قرار گرفتهاند اهدا میشود تا کنون فرج سرکوهی و ناصر زرافشان از ایران این جایزه را دریافت کردهاند.
تا اونجایی که یادمه من روز نهم ژانویهی هزار و هشتصد و نود در سمت کارمندی هفتهنامهی «ولت بونه» تو برلین به دنیا اومدم. تو یکی از روزنامههای محلی نوشته بودن اجدادم بالای درختا میشستن و انگشت تو دماغشون میکردن. من که خودم آروم و آسوده تو پاریس زندگی میکنم، هر روز هم بعد از غذا یه نیم ساعتی با دو تا از رفقا چهاربرگ بازی میکنم که برام زیاد کاری نداره. تو زندگیم فقط یه آرزوی کوچولو دارم و اون اینه که یه بار چشامو وا کنم، ببینم زندونیای سیاسی آلمان و قاضیای اونا جاهاشون با هم عوض شده...
بل کانتو
نام نویسنده : آن پَچِت
نام مترجم : محمد عباس آبادی
آن پچت، در ۲ دسامبر ۱۹۶۳ در لس آنجلس دیده به جهان گشود. در کارنامه ادبی او ۶ رمان و دو اثر غیر داستانی وجود دارد. آن پچت نویسنده ۶ رمان است که «بل کانتو» در این میان جایزه ادبیات داستانی زنان و "جایزه فاکنر" را برای او به ارمغان آورد. او دو اثر غیرداستانی نیز نوشته و برای روزنامههایی چون نیویورک تایمز و مجله تایمز نیویورک مطلب مینویسد. در آوریل ۲۰۱۲ آن پچت به عنوان یکی از ۱۰۰ چهره تاثیرگذار دنیا از سوی مجله تایم انتخاب شد. «بدو»، «تافت»، «دستیار شعبده باز» و «کشور عجایب» از آثار اوست. «کشور عجایب» ششمین رمان آن پچت است.
جشن تولدی در خانه ی معاون رئیس جمهوری یکی از کشورهای آمریکای لاتین برپاست.مهمان ها از سراسر دنیا آمده اند و در میان آن ها یک خواننده ی سوپورانو و میلیاردی ژاپنی حضور دارند.همه چیز خوب پیش میرود تا این که گروهی تروریستی وارد خانه میشوند،هدف آن ها رئیس جمهوری است اما او در این جشن حضور ندارد.اکنون دیگر راه بازگشتی نیست؛نه برای مهمانان و نه برای تروریست ها.آنچه باقی می ماند کلنجار با موقعیتی مهیب،احساسات عاشقانه و روابطی انسانی است که سیاست و اپرا و عشق را به هم گره میزند.
بهار زندگی دوشیزه جین برودی
میوریل اسپارک یکی از نویسندگان مطرح اسکاتلندی است و برای آشنایی با این نویسنده زن بریتانیایی رمان «بهار زندگی دوشیزه جینبرودی» آغاز خوبی است. این نویسنده عنصر زنانگی را در آثارش از سایه سنگین نویسندگانی چون خواهران برونته بیرون آورد و رمانهای او نه زنان را از دور و به عنوان پرتره های کلاسیک می بیند و نه درون آنها را با یکسره انتزاعی برملا میکند. بلکه جسارت و خلاقیت او در برملا کردن معصومیتی هوشمندانه و زنانه در بی نظمی و هیاهوی زندگی در میان جنگ و فقر و جماعت های تازه به دوران رسیده و آداب های اجتماعی مستاصل است.
میوریل اسپارک جامعه ای در حال گذار را را با آشوبی که هم درون متن اوست و هم درون زمانه اش همراهی میکند.
رمان «بهار زندگی دوشیزه جینبروی» جز صد رمان برتر دنیا از ابتدای تاریخ محسوب میشود.
پل سنلوئیسرِی
تورنتون وایلدر
علیرضا دوراندیش
پل سنلوئیسری رمانی است که باعث تثبیت تورنتون وایلدر در ادبیات امریکا شده است. این کتابِ برندهی جایزهی پولیتزر 1928 شکل و سبک روایی بسیار خاصی دارد و بیشتر به ادبیات امریکای لاتین نزدیک است. از طرفی این کتاب با درونمایهی فلسفیعرفانیاش قرابت کمنظیری با ادبیات و فرهنگ فارسی و شرقی هم دارد، بهطوریکه ردپای بسیاری از باورهای فرهنگی و دینی مشرقزمین را میتوان در آن دید و این موضوع شاید چندان عجیب نباشد وقتی در زندگینامهی نویسنده میخوانیم که وی بخشی از زندگیاش را در مشرقزمین گذرانده است...
پیانو
ژان اشنوز
ترجمه: کیهان بهمنی
ژان اشنوز (به فرانسوی: Jean Echenoz) زاده ۲۶ دسامبر ۱۹۴۷ نویسنده معاصر فرانسوی است. وی در سال ۱۹۹۹ بابت کتاب من راهی میشوم برنده جایزه گنکور شد.
رمان «پیانو» رمانی است که با نثر روان و داستانی که درکمال سادگی و بیتکلفی است، روایت میشود. «پیانو» داستانِ نوازندۀ پیانویی است که خیلی اتفاقی در خیابان با ضربات چاقو به قتل میرسد و وارد دنیای پس از مرگ میشود.
خرده فرمایش های جناب پتر پانتر
کورت توخولسکی
علی عبداللهی
توخولسکی، روزنامه نگار، شاعر و نویسنده آلمانی، یکی از روزنامه نگاران هجو نویس و از مخالفان حزب نازی آلمان در قرن بیستم بود. هنگامی که این حزب در آلمان به قدرت رسید، توخولسکی به سوئد تبعید و تمام آثار او به دستور این حزب به آتش کشیده شد. آثار وی هماکنون از آثار مطرح ادبیات آلمان محسوب میشوند و جایزهای به نام او هر ساله در آلمان به نویسندگان برگزیده اهدا میشود.
«خرده فرمایشهای جناب پتر پانتر» دومین ترجمه فارسی از داستانهای توخولسکی و نخستين ترجمه از سرودههای این شاعر و نویسنده آلمانی است که به صورت کتاب به چاپ میرسد.
خیابان بوتیک های خاموش
نام نویسنده : پاتریک مودیانو
نام مترجم : ساسان تبسمی
خیابان بوتیکهای خاموش (به فرانسوی: Rue des Boutiques obscures)، رمانی است ازپاتریک مودیانو نویسنده و فیلمنامهنویس فرانسوی که در ۵ سپتامبر ۱۹۷۸ توسط انتشارات گلیمر منتشر شد. این کتاب که ششمین رمان نویسنده است، در همان سال برنده جایزه گنکور شده و در ۱۹۸۰ نیز در انگلستان، توسط بنگاه نشر «Jonathan Cape» با عنوانشخص گم شده و توسط دانیل وایزبورت به انگلیسی برگردانده و چاپ شد.
«پاتریک مودیانو یکی از بهترین و خلاق ترین نویسندگان زنده فرانسه است که بی شک تاثیر بسزایی بر نویسندگان جوان گذاشته است»ج ام جی لوکلزیو، برنده نوبل ادبی 2008
داستانی از جست و جوی حقیقت و گذشته کارآگاهی حافظه باخته که همانند همه شخصیت های ضد قهرمان داستانهای مودیانو، سهمی از گذشته دارد که به بویی از امروز آغشته است.
دختران مهتاب
در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: «جوخه الحارثی» را باید یک آغاز دانست. این نویسنده و استاد دانشگاهِ متولد ۱۹۷۸ در عمان، نخستین نویسنده زن عرب است که برنده جایزه ادبی معتبر «منبوکر» شده است. الحارثی که دکترای خود در رشته ادبیات عرب را از دانشگاه ادینبورگ دریافت کرده است و در حال حاضر در کشور خودش ادبیات عرب تدریس میکند، نخستین نویسنده عمانی است که آثارش به انگلیسی ترجمه میشوند. داستانهای او به آلمانی، ایتالیایی، کرهای و صربی نیز ترجمه شدهاند. الحارثی جایزه منبوکر را به خاطر رمان خارقالعاده خود به نام «دختران مهتاب» (سیدات القمر) به خود اختصاص داد. این رمان روایتی از زندگی سه خواهر به نامهای میا، اسما و خوله در روستای العوافیِ عمان است که در دوره استعمار در جامعه عمان زندگی میکنند. این سه خواهر شاهد تحولات اجتماعی عمان با پیچیدگیهای خاص خود در دوران پسااستعماری هستند؛ کشوری سنتی که داشتن برده تا ۵۰ سال پیش در آن رایج بود، ناگهان به کشوری امروزین، تغییر مییابد. اما این سه خواهر و جامعهشان در پارادوکسی از جنس سنت و مدرنسیم قرار میگیرند.
در این رمان گذشته و حال و آینده مدام در حال جابهجا شدن هستند. شخصیتپردازیها و تعدد اصوات، این امکان را برای خواننده به وجود میآورد که هر حادثه را از چندین زاویه مختلف ببیند و هر بار به چیز تازهای دست پیدا کند. مسائلی که در این رمان مورد چالش قرار میگیرند از آن دست دغدغههایی هستند که هر زن و مردی در خاورمیانه آنها را لمس کرده و حتی با آنها درگیر شدهاند. این رمان این امکان را فراهم میکند که خودمان و مسائل فرهنگی و اجتماعیمان را در شخصیتهای رمان پیدا کنیم و از فضایی بیرونی به خودمان و درونمان بنگریم.
در برشی از «دختران مهتاب» نیز میخوانیم: ... «من نجیه هستم. قمر . و تو را میخواهم.» هنوز و بعد از گذشت سالها صدا و کلماتش در سر عزان طنینانداز است. «من نجیه هستم. قمر. و تو را می خواهم.» عزان زنان زیادی را در زندگیاش نمیشناخت و قطعا زنی به آن شجاعی را هرگز نمیشناخت. قمر؟ او باید لقبی فراتر از ماه داشته باشد. او از هرچه که در زندگی دیده و هر چه که خواهد دید زیباتر بود. در شبی مهتابی او را دید گویی حورالعینی بود که خداوند به بندگان باایمانش بشارت داده است. از او دور شد کفشهایش را زیر بغل زد و فرار کرد. به هیچ چیز نمیتوانست فکر کند و با تمام قدرت به سوی العوافی میدوید...
زمانی که یک اثر هنری بودم
اریک امانوئل اشمیت
فرامرز ویسی و آسیه حیدری
کسی هرگز تصور کرده است که به یک شئ تبدیل شود؟ یا حتی شیئی ستایشبرانگیز؟ این قراردادی است که هنرمندی غریب با جوانی که بر لبهی ناامیدی گام میزند، می بندد.
اریک-امانوئل اشمیت، نویسنده و فیلسوف فرانسوی داستان را با صحنه ای شروع میکند که بهترین زمینه برای پذیرش وقایع بعدی را به خواننده می دهد، نویسنده به خوبی میداند که می خواهد مسیر فکری مخاطبش را به چه سمتی سوق بدهد :
همیشه در خودکشی هایم ناموفق بوده ام؛ همیشه، در همه چیز ناموفق بوده ام.بهتر بگویم، زندگی ام عین خودکشی هایم بوده است. آنچه درباره من وحشتناک و غمانگیز است، اشراف کامل من به موفق نبودنم است ...
آدام شخصیت ناشناس و بی نام و نشان کتاب، بعد از سه بار خودکشی ناموفق، خود را برفراز دره ای مییابد که تصمیم دارد یک بار برای همیشه خود را در قعر آن مدفون کند؛ اما در همین لحظه هنرمندی که خود را زئوس پترلاما معرفی میکند به او پیشنهاد میدهد که به جای مردن، یک شبانه روز به او بپیوندد و به پیشنهاد او بیاندیشد. زئوس پیشنهاد میکند که او را تبدیل به یک اثر هنری کند. انسان ناامیدی که به خاطر بی توجهی اطرافیان، و نیافتن هیچگونه جذابیت ظاهری و شخصیتی در خود، تصمیم به خودکشی گرفته است، از تبدیل شدن به یک اثر هنری استقبال می کند
زئوس گفت : دوست جوان من ! هرکدام از ما سه موجود هستیم، یک وجود شئی داریم که همان جسم ماست، یک وجود روحی که همان آگاهی ماست، و یک وجود کلامی یعنی همان چیزی که دیگران دربارهی ما می گویند. وجود اول یعنی جسم خارج از اختیار ماست، این ما نیستیم که انتخاب می کنیم قد کوتاه باشیم یا گوژپشت. بزرگ شویم یا نه، پیر شویم یا نشویم. مرگ و زندگی ما در دست خود ما نیست. وجود دوم که آگاهی ماست خیلی فریبنده و گولزننده است: یعنی ما فقط از آنچه که میدانیم وجود دارد آگاهیم. از آنچه که هستیم. می توان گفت که آگاهی قلمموی چسبناک سربهراهی نیست که بر واقعیت کشیده شود. تنها وجود سوم ماست که به ما اجازه می دهد در سرنوشتمان دخالت کنیم، به ما یک تئاتر، یک صحنه و طرفدارانی می دهد. ما دریافت ها و ادراکات دیگران را بر می انگیزیم. آن ها را انکار می کنیم و اراده می کنیم، حتی اگر شایستگی های اندکی داشته باشیم. آنچه دیگران می گویند، به وجود ما بستگی دارد. اگر ما نباشیم، آن ها چیزی ندارند که بگویند.
در ادامه داستان آدام، خرید و فروش شده و در نهایت سر از موزه ملی در می آورد. آنجاست که نویسنده تلاش می کند جایگاه انسان در هستی را بررسی کند. انسانی که در طول زمان هر روز بیشتر تبدیل به یه کالای نمایشی می شود، و به جای آنکه مانند هر موجود زنده ای، در برهه ای از زمان بیاید و برود و از زندگی اش لذت ببرد، در موزه تاریخ به نمایش گذاشته شده است. هنر انسان به جای آنکه در خدمت تعالی انسان باشد، او را به بردگی کشانده است.