آرام باش لعنتی (چگونه کنترل کنید چیزهایی را که می توانید و بپذیرید آنچه را نمی توانید تا به درماندگی تان پایان دهید و بر زندگی تان مسلط شوید)
در اين كتاب ما با واقعيتها سر و كار داريم، نه با چيزهاي صرفا دلپذير. اين كتابي درباره اضطراب است - از پرسشهاي كم آزار «چه ميشود اگر...؟» ها گرفته، تا ترسهاي شديد ناشي از بحرانهايي كه تمام زندگي را دربرميگيرند. شما با خواندن اين كتاب به من حق خواهيد داد كه چرا در انتخاب عنوان احمقترين فرد رفتار كردهام. از مشكلها نيز صحبت خواهيم كرد - همه ما مشكلهايي داريم - و خواهيد ديد كه براي برطرف كردن آنها، «آرام بودن» دقيقا آن چيزي است كه شما نياز داريد. اين تنها راه چاره است. لذا اگر با دستهايتان خفهام نميكنيد، توصيه من به شما «آرام باش لعنتي» است.
آرام بگیرید و زندگی را از نو شروع کنید
دست از تبعيت از ديگران برداريد: شما باهوشيد! دست از آرام بودن برداريد: اول بايد با خودتان صلح كنيد! دست از تلاش براي كامل بودن برداريد: اول بايد نقصهايتان را رفع كنيد! دست از منطقي بودن برداريد: زندگي را آسان بگيريد! دست از تلاش براي همراهي با ديگران برداريد: بايد خودتان باشيد! دست از شرمندگي نسبت به خودتان برداريد: هر كسي آسيبپذير است! دست از آزار خودتان برداريد: بايد بهترين دوست خود باشيد! دست از تلاش براي دوست داشتن ديگران برداريد: اجازه دهيد آنها شما را دوست بدارند! كتابي بينظير براي رهايي از احساس گناه.
آوای فرشته
پدیدآورندگان | گيوم موسو |
مترجم | آريا نوري |
یک تلفنهمراه؟
شايد از آن دسته افرادي باشید که در ابتدا، تلفنهمراه هرگز برايشان مهم نيست و از آن استفادۀ ويژهاي نميكنند. شما برای خود مدلي خیلی ساده با امکاناتي کاملاً ابتدایی خریدهايد و به آن بسنده کردهاید. اوایل، از اینکه بسيار آسان میتوانید در رستوران، قطار یا سر میز یک کافیشاپ و در پیادهرو با هرکس که میخواهید گفتوگو کنید، خوشحالايد و همین که هر گاه ميخواهید به دوستان و خانوادهتان دسترسی داريد، احساس آرامش میكنيد. رفتهرفته، همانند همه، به ارسال تند و پشتسرهم پیام کوتاه خو ميگيريد؛ تقویم خودكار گوشی را جایگزین تقویم قدیمی خود میکنید. پس از چندي شمارۀ تمام دوستان، آشنایان و اعضای خانوادۀ خود را، به ترتیب نام، در دفتر تلفنهمراه خود ثبتشده دارید؛ حتی شايد شمارۀ نامزد سابق یا رمز کارتاعتباری خود را، که هرازگاهی فراموشش میکنید، هم در آن پنهان کرده باشید.
از شغل آزاد تا آزادی
اين كتاب در مورد پول، سهام يا سرمايهگذاري نيست. هيچ جدول و فرمول و نموداري هم ندارد. حتي نميخواهد سعي كند كه شما پول بيشتري دربياوريد. اين كتاب درباره آزاديست. درباره خلق زمان. درباره زندگي كردن بدون شغلي كه از آن متنفريد. درباره خلق يك زندگي كه به جاي انجام كارهاي روزمزه و پول درآوردن براي پرداخت چيزهايي كه قبلا خريدهايد، كاري را انجام بدهيد كه از آن لذت ميبريد. درباره رد اين ديدگاه معروف است كه ميگويد: «كار عادي خودت را انجام بده. اين كار علاوه بر جايگاهي كه هم اكنون داري تو را به همهجا ميرساند.»
بامداد خمار
فتانه حاج سید جوادی
بامداد خمار رمانی است نوشتهٔ فتانه حاج سیدجوادی در سال ۱۳۷۴. این کتاب در ۱۰ سال ۳۰۰ هزار نسخه فروش داشته و برخی از نوبتهای چاپ آن با شمارگان ۱۰ تا ۱۸ هزار نسخه در خور توجه است. این کتاب، داستان سوزناک عشق نافرجام دختری از اعیان دوره قدیم تهران به جوانی نجار از طبقه پایین جامعه است.
بامداد خمار یکی از پرفروشترین رمانهای معاصر ایران است و به همین دلیل از ادبیات عامهپسند میباشد. این رمان با بحثهای داغ و نقدهای بسیار روبهرو شد. موافقان، آن را برای مقولهٔ روابط میان زنان و مردان جوان مفید دانسته و یا درس عبرتی دانستند برای جوانان بیتجربه. مخالفان، آن را دفاع از اصالت و شرافت طبقات بالادست جامعه و تحقیر فرودستان دانستند.
ترجمه آلمانی بامداد خمار توسط سوزان باغستانی نیز در آلمان با میانگین ۱۰ هزار نسخه بارها به چاپ رسیدهاست.
پس از انتشار این کتاب ، که به یکی از پرفروش ترین کتابهای سال انتشار تبدیل شد، کتابی منتشر شد به نام «شب سراب» نوشته ناهید ا. پژواک از نشر البرز. این کتاب در واقع همان داستان بامداد خمار است با این تفاوت که داستان از زبان رحیم (شخصیت منفی داستان) نقل شده که می گوید محبوبه یک طرفه به قاضی رفته و اشتباه می کند. این کتاب هم به یکی از کتابهای پرفروش تبدیل شد. شکایت نویسنده کتاب بامداد خمار از نویسنده شب سراب به دلیل سرقت ادبی نیز در پرفروش شدن آن بیتاثیر نبود.
به خودت اعتماد کن
اين كتاب، داستان زندگي من است، ولي با زندگينامههايي كه تا به حال ديدهايد فرق دارد. اين كتاب مجموعهای از داستانهاست. اين داستانها، داستانهايي مسحوركننده كه در آنها من به عنوان فردي موفق به تصوير كشده شده باشم نيست. اصلا اين طور نيست. در واقع بسياري از اين داستانها موجب خجالت من هستند و مرور آنها خيلي برايم دردناك بوده، ولي در بازگو كردن تك تك آنها هدفي نهفته است. هر داستان حاوي درسيست كه من آموختهام - درسي كه به من كمك كرده تا به عنوان يك انسان، و به عنوان يك زن، رشد كنم.
پاک سازی بدن در ۱۰ روز با معجون سبز
سم زدایی بدن در ١٠ روز با نوشیدنی سبز ، اصول بسیار مفیدی است که پس از سال ها ، زیبایى، شادی ، سلامتى و تناسب اندام زیبا را به شما باز مى گرداند. با خواندن این کتاب زندگى تان از این رو به آن رو می شود ، اگر به آن وابسته شوید! معجون هاى سبز سالم ، مفید ، خوشمزه هستند و طرز تهیه آن ها بسیار ساده و سریع است . پس از ١٠ روز علاوه بر اینکه ٨ کیلوگرم از وزن تان کاسته مى شود ،
پایان دروغها
نام من بکی است.وقتی به خانه رسیدم دیدم که همسرم کریس با چاقو به قتل رسیده و خانه ما را به طور کامل بهم ریخته اند.اینگونه که به نظر می رسد کریس چیزی داشته که متعلق به آنان بوده است و من برای اینکه زنده بمانم باید آن را پیدا کنم و به ایشان بازگردانم.آنان به من هفت روز فرصت داده اند.هیچ جایی برای پنهان شدن ندارم و نمی دانم باید کجا رو جست و جو کنم.بنابراین با اینکه به پایان مهلت نزدیک می شوم تصمیم گرفته ام که مقاومت کنم.اکنون همه آنچه دارم ذهنی پر از دروغ و یک نقشه بد است.
پرونده هری کبر
ژوئل دیکر
مترجم: آریا نوری
اواخر اوت سال ۱۹۷۵ میلادی، نولا کلرگان، دختر نوجوان ۱۵ ساله، به طرزی اسرارآمیز در شهر اورورای نیوهمپشاير ناپدید میشود... دبورا کوپر، زنی میانسال، پسازآنکه با پلیس تماس گرفت و گفت مردی را، در حالی که دختركی را در جنگل دنبال میکرد، ديده است کشته میشود... پس از چندی، پرونده به دليل نبود مدارک کافی بسته میشود.
سالها بعد، 2008،جنازه نولا کلرگان به همراه نسخه خطی کتاب ریشههای پليدی در حیاط خانه هری كبر، نويسنده مشهور ريشههای پليدی، پيدا شد.
اكنون مارکوس گولدمن، که بر بیگناهی استاد خود ايمان دارد، به اورورا میرود تا پرده از راز دو جنايتی، که ۳۳ سال پيش اتفاق افتاده بود، بردارد...
پرونده هری كبر نتيجه كنجكاوی و همكاری گولدمن با پليس اورورا، برای پردهبرداری از راز اين جنايت، است.
ژوئل دیکر از همان صفحههای آغازين كتاب تا صفحه آخر، با آدرنالینی که به خونتان تزریق میکند، شما را مجذوب رمان خواهد کرد ...
امكان ندارد بتوانید چیزی را حدس بزنید!
اين اثر تا كنون به 40 زبان زنده دنيا ترجمه شده است.
پرفروشترين كتاب نيويورك تايمز
برنده جايزه بهترين رمان فرهنگستان فرانسه
نامزد دريافت سه جايزه ادبی
برنده جايزه ادبی گنكور دبيرستانیها
در اهميت اين كتاب همين بس كه هريسون فورد بازی در نقش هری كبر را پذيرفته است...
پلیس سیاسی؛ عصر بیست ساله (۲جلدی)
پلیس سیاسی هم در شرق و هم در غرب، پیشینهای کهن دارد. پلیس سیاسی گرچه گهگاه پایگاهی قدرتمند و با نفوذتر از خود حکومت است، اما در واقع دنباله و شاخهای از دولت به حساب میآید.
اگر دولت عدالتگستر و خدمتگزار باشد، پلیس مخفی جاسوسان و مزدوران بیگانه را به دادگاه تسلیم میکند تا به کیفر خیانت و جنایت خود برسند و اگر حکومت مستبد باشد و یا در خودکامگی فرو رفته باشد که زور و وحشت را تنها عامل تداوم خود انگارد، دستگاه پلیس سیاسی به اژدهایی بدل خواهد شد که گنهکار و بیگناه را در شعلههای خود میسوزاند.
هرچند حضور پلیس سیاسی در ایران، پس از سقوط سلسله ساسانیان رخ داد، اما سرلشگر «محمدحسین خانآیرم» را در دوره پهلوی میتوان بنیانگذار پلیس سیاسی ایران به صورت سازمانداده شده و با هدف تجسس، خبرچینی و پاپوشدوزی برای مردم به شمار آورد.
واژه پلیس برای توصیف گروهی از افراد به کار می رود که برای برقراری نظم مدنی و امنیت عمومی، اجرای قانون و بررسی موارد نقض قانون شکل یافته اند.همه جوامع به ابزاری این چنین برای برقراری نظم نیاز دارند.
حتی در کوچک ترین جوامع عقب مانده آسیا و آفریقا و جزایر اقیانوسیه که فاقد مقررات مکتوب بوده اند، عادات و رسوم و تحریم های غیررسمی، کج روی و انحراف از عرف جامعه را نهی می کند.
در ساده ترین اشکال حکومت، مقررات غیررسمی توسط عاملان حاکم که تصمیمات وی را اجرا می کنند، وضع گردیده که تخطی از آن مجازات به همراه دارد.
پیشگیری و درمان طبیعی بیماری قلبی
نویسنده: کالدول اسلستین مترجم: نگار مختاری
روش اثبات شده علمی بر پایه درمان تغذیه ای به همراه بیش از ۱۵۰ دستور غذایی
بیست سال پیش بیمارانی با وضعیت قلبی بسیار وخیم نا امیدانه به دکتر اسلستین مراجعه می کردند. چون پزشکان گفته بودند آنان باید منتظر مرگ باشند. اما این بیماران با استفاده از برنامه دکتر اسلستین تا کنون پس از بیست سال هنوز زنده و سر حال هستند.
اگر دچار بیماری قلبی هستید خواندن این کتاب برایتان ضروری است.
هاوترد لیمن: “راه حل دکتر اسلستین در پیشگیری و درمان بیماری های قلبی به اهمیت کشف قانون جاذبه نیوتن است. نیمی از مردم امریکا که جانشان را از دست می دهند می توانند با پیروی از این برنامه عمرشان را طولانی تر کنند.”
تکاپوی جهانی
کتاب روایتی است از سیاست بازان دنیا در سالهای آغازین دهه ۱۹۸۰
... قذافی جوان ، افسری از ارتش پادشاهی لیبی بود که برای گذراندن دوره ای آموزشی به لندن فرستاده می شود سروان قدافی ۲۶ ساله شبی را در لندن مرخصی می گیرد تا در شهر گشتی بزند و بر اساس کنجکاوی از قمار خانه ای دیدار می کند و کنار یکی از میزها توجهش بر روی قماربازی جهنمی جلب می شود که ظرف مدت کوتاهی ده ها هزار دلار را می بازد بی آنکه خم به ابرو بیاورد.قمارباز عرب است و آشنا به نظر می رسد .
معمر قذافی جوان آنقدر می ایستد و بر چهره قمار باز عرب چشم می دوزد تا او را به جا می آورد . او مشاور ادریس پادشاه لیبی است که براحتی نیم میلیون دلار در یک شب بر سر قمار می بازد و با خنده از میز بر می خیزد.خشمی مقدس وجود قذافی جوان را فرا می گیرد .
ملت او به فقر و تنگدستی در بیابان ها روزگار می گذرانند تا مشاور پادشاه چنین گشاده دستانه با چند فرنگی قمار ببازدقذافی جوان در بیابان به دنیا آمده و در قبیله بزرگ شده است او سه مراد و مرشد دارد که به آنها عشق می ورزد یکی حضرت رسول الله است که او ایمانی راسخ و محبتی عمیق به ایشان دارد و دیگری جمال عبدالناصر رهبر فقید مصر است که مرام سیاسی و دیدگاه های ناسیونالیستی و عرب محوری او را می پسندد و تحسین می کند و سومین مرشد او ژنرال بریتانیایی زمان جنگ جهانی دوم در شمال آفریقا مارشال لرد مونتگمری است که آلمان ها را با تدبیر و قدرت و فرماندهی درخشان در شمال آفریقا شکست داد.
جادهای باریک در دل شمال
پدیدآورندگان | ريچارد فلناگن |
مترجم | فرانک سالاری |
عنوان اين كتاب از كتابي به قلم يك شاعر هايكو به نام «باشو» به عاريه گرفته شده است. داستاني عاشقانه كه در زمان احداث خط آهن بين تايلند و برمه در جنگ جهاني دوم، كه به خط آهن مرگ معروف شده بود، اتفاق ميافتد...
نويسنده در توصيف اين كتاب مينويسد: «دو درون مايه اصلي اين رمان، عشق و جنگ است. نثر فوقالعاده ظريف و قوي اثر شرق را به غرب و گذشته را به حال پيوند ميزند. داستاني از گناه و قهرماني...»
جنایت در تاریکی
جنگ ناشناخته (روایت آلمانی از جنگ جهانی دوم)
سال 1945 با تسلیم بدون قید و شرط آلمان و ژاپن، جنگ جهانی دوم پس از شش سال کشت و کشتار بیرحمانه پایان یافت. این هولناکترین جنگی بود که تاریخ بشر به یاد دارد، چون بیش از پنجاه میلیون نفر تلفات بر جای گذاشت و صدها میلیون نفر را به دنبال تحولات سیاسی پس از جنگ از خانه و کاشانۀ خود آواره ساخت. مهمترین پیامد جنگ جهانی دوم خرد شدن قدرت نظامی و صنعتی آلمان و ژاپن و پیدایش امپراتوری عظیم کمونیستی از برلین و اروپای شرقی تا پکن، پیونگ یانگ و سایگون بود که طی نزدیک به نیم قرن لرزه بر اندام هر فرد آزادیخواه در چهار گوشۀ جهان می انداخت. در طول دهه های گذشته کتابهای بیشماری در بارۀ جنگ جهانی دوم نوشته شده که بیشترشان از منابع غربی (انگلیسی، آمریکایی، فرانسوی، ایتالیایی) و تعداد کمتری از منابع روسی بوده است. "جنگ ناشناخته" نخستین اثری در این زمینه است که نظریات آلمانیها را بیان می کند و روایت جدیدی از این جنگ عالمسوز به دست می دهد که به کلی با روایتهای غربی و شرقی آن تفاوت دارد. اتو اسکورزنی افسری اتریشی بود که با عملیات شگفت انگیز خود در دوران جنگ، شهرت به سزایی یافت و با عملیاتی مانند نجات موسولینی، ربودن پسر دریاسالار هورتی و رخنه کردن در صفوف سربازان متفقین در جبهۀ بلژیک، "خطرناکترین مرد اروپا" لقب یافت. او در این کتاب حقایق ناگفته ای را فاش می سازد و نشان می دهد که بسیاری از ادعاهای متفقین در زمان جنگ، عاری از حقیقت بوده و جنبۀ شعار داشته و به منظور بی آبرو ساختن رایش آلمان ساخته و پرداخته شده بوده است که قهرمانانه تا استالینگراد و العلمین پیشروی کرد ولی سر انجام در برابر نیروهایی ده برابر بیشتر و نیرومندتر شکست خورد.
جنگل سایه ها
درون هر انسانی، هیولایی وجود دارد! زمستان ۲۰۰۶، در قلبِ یک جنگل سیاه… برف، سرما و تنهایی… شرایطی کاملاً ایدهآل برای نوشتن دربارهٔ قاتلی سریالی که یک قرن پیش به دار آویخته شده است. قاتلی به نام جلاد شمارۀ ۱۲۵… آرتور دوفر، مردی ثروتمند و فلج، قصد دارد این قاتل سریالی را به زندگی برگرداند. بنابراین نویسندهای به نام داوید میلر را استخدام میکند و یک ماه به وی فرصت میدهد تا داستانی دربارهٔ قاتل بنویسد. داوید میلر، بههمراه خانوادۀ خود، دوفر و همسر جوانش راهی کلبهای کوهستانی میشود تا کارش را به بهترین شکل ممکن انجام دهد. اما خیلی زود به اشتباه خود پی میبرد. اکنون دیگر هیچ راهی ندارد جز آنکه با ترسهای خود دستوپنجه نرم کند، عزمش را جزم کند و به نبردی مهلک با شیطان برود. جنگل سایهها ما را وارد دنیایی از جنون و دیوانگی میکند.
در قسمتی از کتاب میخوانید :
همه چیز دور سرش شروع به چرخیدن کرد. کتی فقط توانست خودش را به دستشویی برساند تا بالا بیاورد. داوید که در آزمایشگاه مانده بود، با نگاهش دوفررا تیرباران می کرد. با عصبانیت گفت: «خدای من! این چه بازی مسخره ای است که راه انداخته اید؟ شما مریضید…؟ » دوفر پاسخ داد: «علم، علم. این خود طبیعت است که صحنه های عجیب وغریب را خلق می کند، نه انسان…» بیرون، در آخرین پرتوهای روشنایی روز، لاشه شش خوک در دومتری سطح زمین، از ته آویزان بود و درجات مختلف تجزیه جسد را نشان می داد. بعضی از لاشه ها تازه شروع به گندیدن کرده بودند. بقیه هم تکه پاره، تکیده و به وسیله خود استخوانها سوراخ سوراخ شده بودند. همگی پوشیده از شفیره های سفید کرم و لارو بود. گورستانی پر از لاشه های آویزان .
چگونه مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم؟ (هفت قدم تا نبوغ)
مایکل جی.گلب
مهدی قراچه داغی
این کتاب به معرفی بااستعدادترین انسان تاریخ یعنی لئوناردو داوینچی میپردازد. داوینچی در زمینههایی همچون کالبدشناسی (آناتومی)، معماری، گیاهشناسی، طراحی، مهندسی، سوارکاری، اختراع، جغرافی، زیستشناسی، ریاضیات، موسیقی، علم در مسائل نظامی، فلسفه، نقاشی، پزشکی و… دارای مهارت بسیار بالایی بود، در واقع او انسانی همهفنحریف بود و از این لحاظ در تاریخ بیهمتاست. این کتاب به بحث دربارهی اصول هفتگانهی داوینچی اختصاص دارد. هفت اصل داوینچی عبارتاند از: کنجکاوی، تجربهاندوزی، تقویت حواس، توجه به ناشناختهها، نگرش مجموعهای، توجه به جسم و تفکر مرتبط.
در توضیح پشت جلد کتاب میخوانیم: «جوجه اردکها با تقلید از مادرشان به زندگی ادامه میدهند. فراگیری از طریق تقلید برای بسیاری از موجودات و از جمله آنها انسانها، امری ضروری است. وقتی به سن بلوغ میرسیم، از امتیاز منحصربهفردی برخوردار میشویم: میتوانیم انتخاب کنیم از چه کسی، چه چیزی را تقلید کنیم. در ضمن میتوانیم آگاهانه الگوهای جدیدی انتخاب کنیم و آنها را به جای الگوهای قبلی قرار دهیم. و اگر میخواهید زن یا مردی تجدیدحیاتیافته باشید، سرگذشت لئون باتیستا آلبرتی، توماس جفرسون، هیلدگارد فون بینگن و از همه بهتر لئوناردو داوینچی را بخوانید.»
خاطرات
خانم رئیس
سوفیا آموروسو
آموروسو راهش از دبیرستان دور بود و مجبور شد در خانه دبیرستان را به پایان برساند. سپس تبدیل به یک ترک تحصیلی دانشگاه علوم اجتماعی شد.
اما در سال 2006، آموروسو با فروش لباس زنانه مدل دار، یک فروشگاه ایبی (eBay) راه اندازی نمود. هم اکنون فروشگاه مد نستی گال یک تجارت چندین میلیون دلاری می باشد. او شرح پیشرفتش را در کتاب خود(GIRLBOSS) بیان کرده است.
خانم رئیس کتابی که هر بانویی باید آن را بخواند...
خانم رئیس بیانیهای پر انرژی برای زنان جوان قوی و جویای نام است. نویسنده در این کتاب به ما کارآفرینی و نوآوری را میآموزد تا بتوانیم نقاط قوت خود را بیابیم و از اشتباهاتمان درس بگیریم و بدانیم چه هنگام باید قوانین سنتی و دستوپاگیر را زیر پا بگذاریم.
خانم رئیس ثابت می کند که موفقیت تنها با رفتن به دانشگاه به دست نمی آید ... باید به هوش و ذکاوت خود اعتماد کنید، جرئت داشته باشید و بدانید که از چه قوانینی باید پیروی کنید و چه قوانینی را باید زیر پا بگذارید. خانم رئیس به شما الهام می دهد ؛ اعتماد به نفس می دهد ؛و هر آنچه را برای رسیدن به موفقیت نیاز دارید در اختیارتان قرار می دهد...
خانم رئیس کتابی براِی همه زنان هزاره اول سراسر جهان...
داستان جاوید
اسماعیل فصیح
برخلاف سایر آثار نگارنده (اسماعیل فصیح) « کتاب داستان جاوید » روایت زندگی واقعی یک پسرک از آیین کهن زرتشتی است که در دهه اول قرن و اوج فساد قاجار به وقوع میپیوندد.
مصیبت و مظلمه ای که بر یک انسان با ایمان وارد گردید، بافت اصلی روایت را تشکیل میدهد. انعکاسهای روحی او، و نیروی ایمان او به سنتهای دیرینه نیاکانش نیز در روایت حفظ گردیده است.
آشنایی نگارنده با قهرمان اصلی کتاب، در سالهای آخر زندگی او در دانشگاهی در خارج از کشور صورت گرفت و الهام بخش خلق این کتاب گردید. دستنویس اولیه این روایت در اوایل دهه ۵۰ پس از سالها پژوهش و پیگیری جداگانه آماده گردید، ولی شروع چاپ اول کتاب تا اواسط نیمه دوم این دهه به تأخیر افتاد.
نگارنده در خلق کتاب داستان جاوید بصورت نصه، همچنین کوشش نموده بود که احساسها، دردها، دلشکستگیها، نومیدیها، و خشمهای پسرک ایرانی را ساده و خام، همانطور که خود دریافت نموده و تحت تأثیر قرار گرفته بود، در زمان و مکان خاص خود، بازآفرینی کند.
در قسمتی از کتاب میخوانیم :
گفت: “به مردم اینجا نگفتى که… ما کى هستیم، جاوید جان؟” پسرک گفت: “نه، کسى چیزى نپرسید. من هم چیزى نگفتم. اما من از کسى ترس و واهمه ندارم که کى هستم.” پیرمرد سرش را رو به آسمان برگرداند.باز مدت درازى ساکت ماند. بعد گفت: “مردم اینجاها بیشترشان با زرتشتیها روى خوش ندارند. “ پسرک گفت: “باک نداشته باش.” پیرمرد گفت: “مردم این دیار، اصل و گوهر خودشان را فراموش کرده اند. “با ناتوانى چشم هایش را بست.” پسرک به موهاى پیرمرد دست کشید. “آسوده باش عموجان. همه چیز درست مى شود.” “به یارى پروردگار…”
دختر که گذشته ای نداشت
کاترین کرافت
فرانک سالاری
رمانی روانشناختی برای طرفداران «دختری در قطار» و «دختر گمشده» است.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «همیشه رفتن به واتفورد برایم سخت بود. سوار قطار شدم و کنار پنجره لم دادم. به خودم میگفتم به خاطر مادرم باید این راه را بروم. همچون شعاری همواره آن را در ذهنم مرور میکردم. امیدوار بودم با این کار خوب، ایمیلهای بدی که دریافت میکنم تمام شود. اما میدانستم که بیخودی امیدوارم، هیچ کار خوبی کار وحشتناک گذشتهام را جبران نمیکند. قطار صبح را سوار شدم؛ چون صبح زود نبود، فکر کردم که قطار باید خلوت باشد. خوشبختانه خلوت بود؛ فقط دو نفر آن سوتر روی صندلی نشسته بودند؛ دو مرد کتوشلوارپوش که هر دو سرگرم خواندن روزنامه بودند. من هم غرق در افکارم شدم.»