در حال نمایش 2 نتیجه

نمایش 9 24 36

ثریا (رویایی که به کابوس مبدل شد)

190,000 تومان

الکساندر شولر

ترجمه: امیرحسین اکبری شالچی

«ثریا (رویایی که به کابوس مبدل شد)» نوشته الکساندر شولر و با همکاری مونیکا کوپفر و ترجمه امیر حسین اکبری شالچی (-۱۳۴۵) است که داستانی را بر اساس زندگی ثریا اسفندیاری (همسر دوم محمدرضا پهلوی) روایت می‌کند.

بخشی از این کتاب را می‌خوانید:

خودرو سیاهی روبروی چایخانۀ گراند هتل آزادی در شمیران ایستاد. دو جان‌بان از آن بیرون پریدند و در را برای بانویی بلندبالا و خوش‌پوش باز نمودند و به وی یاری نمودند پیاده شود. بانو، عینک دودی بزرگی زده بود و روسری کرم‌رنگ ابریشمی بر سر انداخته بود، چنان که رخسارش هیچ بازشناخته نمی‌شد.

زود چند آدم کنجکاو پیش روی در هتل گرد آمدند. زنی که از آن خودرو شاهانه پیاده شده بود، که بود و در هتل چه کاری داشت؟ یکی از زیرکان وی را بازشناخت. احمد، پیشکار جوان کاخ، از گروه جدا شد و زود از آنجا رفت. داشت برای سفارت انگلیس، دومین صاحب‌کارش که البته صاحب‌کار غیررسمی‌اش بود، خبر بزرگی را می‌برد.

دو جان‌بان شهبانو را در هتل به اتاقی ویژه رهنمون شدند. تا ثریا به آن اتاق کوچک گام نهاد، پیرمردی ظریف و گیرا، ناگهان از روی صندلی برخاست. دکتر محمد مصدق با آن سن‌وسالش به شهبانو کرنشی ژرف کرد و دستش را پَچی داد. نمی‌توانست آفرین دلش به آن بانوی زیبا و جوان را پنهان نگه دارد. جان‌بان‌ها برگشتند، در را از پشت بستند و مانند دیوار گوشتی جلوی آن ایستادند.

زمانی که دکتر مصدق داشت صندلی را برای ثریا جلو می‌کشید، وی گفت: «بسیار سپاسگزارم که فراخوان مرا پذیرفتید، دکتر مصدق!» چون شهبانو درست روی صندلی جایگیر شد، مصدق روبرویش نشست.

سپس گفت: «نه. من باید از شما سپاسگزاری کنم. چون این دیداری رازآمیز و شخصی میان شهبانو و آشوبگری مانند من است... خدای همه‌توان آرزوی بزرگ مرا برآورده کرده است

عروس بیستم (زندگی پرماجرای مهرالنساء ملکه ایرانی هندوستان)

180,000 تومان
ایندو ساندارسان ترجمه: امیرحسین اکبری شالچی

کتاب عروس بیستم (زندگی پرماجرای مهرالنساء ملکه ایرانی هندوستان)، اثر ایندو ساندارسان، داستانی است که بر پایه‌هایی راستین استوار است. داستانی پندوار از زندگی‌ زناشویی‌ مهرالنسای سی‌‌و‌چهار ساله با جهانگیر، که البته ریشه در تاریخ دارد.

مهرالنسا سی‌‌و‌چهار ساله بود که با جهانگیر، پادشاه هندوستان زناشویی کرد. وی پانزده سال پس از آن، به نام جهانگیر همه‌ی کشور را می‌گرداند. رهسپاران اروپایی سده‌ی هفدهم که به دربار پادشاه هند گام نهاده‌اند، در گزارش‌هایشان نگرش بسیاری به مهرالنسا کرده‌اند، چون او در همان هنگام در اوج دستگاه و توان بوده است. هیچ‌کدام از آن مردها نتوانسته براستی چهره‌ی او را ببیند.