گریزها
گريزها رماني است درباره سفر در قرن بيست و يكم كالبد آدمي، رماني كه از زندگي، مرگ، حركت و سلوك حرف ميزند. گريزها حكايت سفر به آفاق و انفس است، از جاي جاي جهان تا درون بدن انسان. از فيليپ ورهين، كالبدشناس هلندي قرن هجدهم كه پاي خود را تشريح و اجزاي آن را نقاشي كرد تا بردهاي آفريقايي كه در قرن هجدهم در دربار ارتش به مقام مهمي رسيد و پس از مرگ جسدش را پر كردند و به نمايش گذاشتند. در قرن نوزدهم، قلب شوپن در سفر مخفيانهاي از پاريس به ورشو رفت و بالاخره در دوران معاصر، همسر و كودك مرد جواني در سفري تفريحي به جزيرهاي در كرواسي به نحو اسرارآميزي ناپديد ميشوند. اولگا توكارچوك، با نگاه عميق و ظرافتي كه خاص اوست، ما را از لايه سطحي مدرنيته فراتر ميبرد و متوجه كنه طبيعت بشر ميكند. «زمين گرد است، پس بياييد بيش از حد خودمان را به جهت مقيد نكنيم. براي كسي كه اهل ناكجاست، هر حركتي بازگشتي است، چرا كه هيچچيز مثل خالي بودن ما را به سوي خود نميكشد.»