نمایش 9 24 36

باران عشق (گفت وگو با ناصر چشم آذر)

تومان
 حسین عصاران

اين كتاب ثمره يك عمر جوي گردي‌ست، جوي زلالي كه از ميان خانه كودكي من مي‌گذرد، جويي كه تصوير دست مهربان پدرم را كه در سالن انتظار سينما با پول از جيب بيرون مي‌آمد و با يك نوار به سوي من برمي‌گشت، از انتهاي خاك سرد با خود مي آورد و از برابر من مي‌گذراند و به آسمان مي‌برد. جويي كه صداي آن از زمزمه‌هاي مادرم از ترانه و ترانه شنيدن، جان مي‌گيرد و مرا تا خود كودكي مي‌برد...

واروژان

تومان

   حسین عصاران

فکر این کتاب نمی‌توانست همراه من نباشد. گذشته از علاقه و تعلقِ خاطر همیشگی و قدیمی به ترانه و ذاتِ پُر وقار آهنگ‌های واروژان، از زمان جدی شدنِ کار تحقیق و ثبت تاریخ ترانه در من، این علاقه‌ی شخصی به امری واجب و زمین‌مانده بدل شد. دانسته‌ها از او کم بود و در حد کلیاتی از مهربانی چهره و دانستگی علم، مَخلَص می‌شد که این نه آغاز بود و نه حق. هم‌چنان که چند ویژه‌نامه و یادداشت پراکنده هم بیشتر به کلیاتی از این دست محدود شده بود. در میانه‌ی گفت‌وگوهایم با ناصر چشم‌آذر و دیگر هنرمندان برای کتاب «باران عشق» فکر این کتاب در من راه گرفت. آن‌ها مدام از نقش واروژان و حق استادی‌اش بر خود می‌گفتند. ناصر چشم‌آذر عاشقانه و خالصانه او را استاد خطاب می‌کرد و محمد سریر که به‌صراحت از وظیفه‌ام در این‌باره گفت. پس بلافاصله بعد از انتشار آن‌یکی، کار این‌یکی را آغاز کردم: گفت‌وگو با نزدیک‌ترین یاران و همراهان واروژان آغاز شد. اسفندیار منفردزاده بزرگی و رفاقت کرد تا بابک افشار و شهیار قنبری مرا اول راه بنشاندند. از صحبت‌های آنان روند کتاب دقیق‌تر شد. هر گفت‌وگو آدرس نفر بعدی را مشخص می‌کرد. برخی از این صاحب‌نام‌ها که در این سال‌ها به گوشه‌ای خزیده بودند و دل به گفتن و از خود گفتن نداشتند، با نام واروژان به احترام از جای برخاستند و لطف کردند و گفتند آن‌چه را که پرسیدم. اطلاعات اولیه، رفته‌رفته گسترده‌تر شد. حلقه‌ها تا زنجیرواره‌ شدن، کنار هم قرار گرفتند که در انتها می‌شد عنوان «شرح و مرور» بر آن گذاشت. در این گذار و در گذر از روایتِ هنرمندانِ موجه این عرصه، که خود قسمتی از تاریخ ترانه‌اند، بسیاری از روایت‌ها با دیگر منابع هم وارسی مجدد شدند؛ اگر در میانه‌ی گفت‌وگویی سخنی از نفر سومی به میان آمد، تا حد امکان نظرات او هم گرفته شد؛ و همه‌ی این‌ها برای این بود که از ثبت روایت‌های نامعتبرِ سهم‌خواهانه که این روزها به سرِ تاریخ‌نگاری «ترانه» آوار شده، پرهیز شود.