یک زن بدبخت
آخرین رمان ریچارد براوتیگان، که برای اولین بار در ایالات متحده منتشر شد
ریچارد براوتیگان نویسندهای منحصر به فرد بود—درخشان و به طرز بیرحمانهای شوخطبع، کتابهای او با روح دهه 1960 همصدا شدند و او را به قهرمانی ضدفرهنگ در یک شب تبدیل کردند. هنگامی که به طور کامل به آثار او نگاه میکنیم، میتوانیم هنری را ببینیم که از مدهای زودگذر ادبی که به سرعت او را تحت تاثیر قرار دادند، فراتر میرود.
تاریک، شوخطبع و به طرز شگفتانگیزی تسخیرکننده، آخرین اثر او به بررسی دنیای شکننده و مرموز اطراف مرگ میپردازد. این رمان با شوخیهای کلاسیک براوتیگان، سبک شاعرانه و طعنههای تلخ روایت میشود و به شکل یک دفترچه سفر پر از تاملات پراکنده درمیآید که در آن، شخصیت اصلی سفرهای خود و تفکرات مبهمش را درباره خودکشی یک زن و مرگ دوستی نزدیک از بیماری سرطان ثبت میکند.
پس از خودکشی ریچارد براوتیگان، تنها فرزندش، ایانته براوتیگان، در میان وسایل پدرش دستنوشتهای از رمان یک زن بدبخت پیدا کرد. این رمان بیش از یک سال پیش به پایان رسیده بود، اما در زمان مرگ او هنوز منتشر نشده بود. برای ایانته مواجه شدن با حضور پدرش در هر صفحه آنقدر دردناک بود که تصمیم گرفت دستنوشته را کنار بگذارد.
سالها بعد، پس از نوشتن خاطراتی در مورد زندگی و مرگ پدرش، ایانته دوباره یک زن بدبخت را خواند و در نهایت با چشمانی روشن و شفاف دریافت که این اثر بهترین کار پدرش است و باید منتشر شود.