هنر و ادراک بصری
اگرچه هنر و ادراک بصری: روانشناسی چشم خلاق پانزده ماه طول کشید تا تکمیل شود، او احساس کرد که اساساً آن را در یک جلسه طولانی نوشته است. این کتاب که در سال 1974 بازبینی شد، به چهارده زبان ترجمه شده است و یکی از تأثیرگذارترین کتابهای هنری قرن است. در هنر و ادراک بصری، او تلاش میکند از علم برای درک بهتر هنر استفاده کند، و همچنان جنبههای مهم تعصب، شهود و بیان شخصی را در نظر دارد. تفکر بصری (1969) تفاوت های بین تفکر در مقابل ادراک و عقل در مقابل شهود را به چالش می کشد. آرنهایم در آن این فرض را که زبان بر ادراک پیشی میگیرد و کلمات پلههای تفکر هستند، نقد میکند. دانش حسی امکان زبان را فراهم می کند، زیرا تنها دسترسی ما به واقعیت از طریق حواس است. ادراک بصری چیزی است که به ما امکان می دهد درک واقعی از تجربه داشته باشیم. آرنهایم همچنین استدلال می کند که ادراک به شدت با تفکر یکسان است و بیان هنری راه دیگری برای استدلال است. در «قدرت مرکز: مطالعه ترکیب در هنرهای تجسمی» (1982)، آرنهایم به تعامل هنر و معماری بر روی الگوهای فضایی متحدالمرکز و شبکهای میپردازد. او استدلال می کند که فرم و محتوا غیرقابل تقسیم هستند و الگوهای خلق شده توسط هنرمندان ماهیت تجربه انسانی را آشکار می کند.