آن فرانک (خاطرات یک دختر جوان)
آن فرانک
شهلا طهماسبی
آن فرانک پانزده ساله، مظهر تعقیب و آزار یهودیان از سوی نازیها به شمار میآید و خاطرات او را در ردیف خاطرات تاریخی مانند خاطرات کاترین منسفیلد، آنایس نین و لیف تالستوی دانستهاند.
آنه و خانوادهاش در سال ۱۹۳۳ پس از به قدرت رسیدن حزب نازی در آلمان به آمستردام نقل مکان کردند و با آغاز اشغال هلند در سال ۱۹۴۰ توسط نیروهای نازی، در آن کشور گرفتار شدند.در ماه ژوئیهٔ سال ۱۹۴۲، زمانی که میزان آزار و خشونت علیه یهودیان به نهایت میزان خود رسیده بود، خانوادهٔ فِرانک به همراه چندی دیگر از دوستان یهودیشان، اقدام به پنهان شدن در اتاقهای مخفی ساختمان اداری اُتو فِرانک (پدرِ آنه) کردند. پس از ۲۵ ماه زندگی در اتاقهای مخفی، بر اثر خیانت، در ۴ اوت سال ۱۹۴۴ نهانگاهشان در خانهٔ شماره ۲۶۳ خیابان پرینسخراخت فاش شد و هشت یهودی از جمله آنه فِرانک دستگیر و سپس به اردوگاه آشویتس فرستاده شدند.بررسیهای تازه نشان داده که ممکن است دلیل لو رفتن مخفیگاه آن فرانک خیانت نبوده و نازیها به طور اتفاقی مخفیگاه او و خانوادهاش را پیدا کردند.
آنه فرانک چندین روز پس از مرگ خواهرش مارگوت فرانک و هفت ماه پس از دستگیریشان، در سن ۱۵ سالگی بر اثر بیماری حصبه در اردوگاه مرگ برگن بلزن درگذشت.
میپ گیس و الیزابت «بِپ» واسکوئیجل دوتن از پنج نفری بودند که در طول این مدت به گروه پنهانشده در مخفیگاه کمک میکردند. آنها پس از دستگیری و بازداشت گروه، نوشتههای آنه را پراکنده بر روی زمین در اتاقهای مخفی یافتند و میپ گیس بدون اینکه آنها را بخواند، تا پایان جنگ آنها را حفظ نمود.
تنها بازماندهٔ گروه اُتو فرانک بود که پس از جنگ به آمستردام بازگشت و دفترچهٔ خاطرات را دستنخورده دریافت کرد و به یاد خانوادهاش تصمیم به انتشار آن گرفت که تلاشهای وی در نهایت منجر به چاپ آن در سال ۱۹۴۷ شد. این اثر از زبان اصلیش، یعنی هلندی ترجمه و برای اولینبار در سال۱۹۵۲ با عنوان خاطرات یک دختر جوان به زبان انگلیسی چاپ شد. آن دفترچهٔ خاطرات که در سالروز تولد ۱۳ سالگیاش به آنه هدیه شد، دربرگیرندهٔ خاطرات زندگی وی از تاریخ ۱۲ ژوئن سال ۱۹۴۲ تا یکم اوت ۱۹۴۴ میباشد. این اثر که به زبانهای بسیاری ترجمه شده، یکی از پرخوانندهترین کتابهای جهان به شمار میآید و چندین نمایشنامه و فیلم بر اساس آن ساخته شدهاست. در حقیقت این دفترچهٔ خاطرات روزانه،آنه فرانک را به یکی از مطرحترین قربانیان نسلکشی یهودیان (هولوکاست) تبدیل کردهاست.
ساختمانی که خانوادهٔ فرانک و چهار تن دیگر در حدود دو سال در اتاقهای مخفی آن زندگی میکردند در ماه مه ۱۹۶۰ به موزه تبدیل شد و یکی از پربازدید کنندهترین موزههای آمستردام بهشمار میآید.
از کاپ تا کیپ: سفر به آخر دنیا
رضا پاکروان زندگی راحت و آسودهٔ لندن را رها میکند و با دوستش استیو از نورکاپ در شمالیترین نقطۀ اروپا به راه میافتد تا ۱۷۷۰۰ کیلومتر را به کیپتاون در آن سوی کرۀ زمین رکاب بزند. سفر بیپشتیبان آن دو برای طی مسافت و دستیابی به رکورد جهانی صدروزه به مسابقه با زمان تبدیل میشود. این سفر مهیج و زورآزمایی طاقتسوز با زمین و جادههای ناهموار، آبوهوای خشن و مالاریا، مسمومیت غذایی و گرمازدگی، آنها را با برخی از مسحورکنندهترین، بهیادماندنیترین و متغیرترین مناطق جهان روبهرو میسازد. این داستانی عمیقاً فردی از رسالت مردی است برای خلق یک زندگی بهتر و معنیدارتر، و روایتی جالب و گیرا از سفری حماسی که او برای دستیابی به هدف در پیش گرفت.
استانبول خاطرات و شهر
نویسنده: اورحان پاموک
مترجم: شهلا طهماسبی
اورهان پاموک به عنوان یکی از مطرحترین رماننویسان ترکیه، خالق آثاری چون «زندگی نو»، «موزه معصومیت»، «برف»، «کتاب سیاه»، «نام من سرخ» و اثر زندگینامهای «استانبول» است. پاموک اولین رمانش «جودت بیک و پسرانش» را در سال 1982 به چاپ رساند و یک سال پس از آن «خانه خاموش» را منتشر کرد. او نوبل ادبیات را در سال 2006 به خود اختصاص داد. پاموک در سال 2003 جایزه «ایمپک دوبلین» را برای «نام من سرخ» دریافت کرد. آثار این نویسنده تاکنون بیش از 11 میلیون جلد در سرتاسر جهان فروش داشته است.
پاموک برنده نوبل ادبیات در این کتاب خاطراتش از شهر استانبول را بازگو میکند و در وصف آن مینویسد: «...مردم با آثار تاریخی طوری تا میکنند که گویی بناهای امروزیاند؛ سنگهای باروهای شهر را میکنند و قاطی بتون میکنند و با آنها ساختمانهای جدید میسازند یا در مرمت بناهای تاریخی از بتون استفاده میکنند. ویران کردن بناهای کهن و نشاندن مجتمعهای آپارتمانی غربی به جای آنها نیز راه دیگری برای از یاد بردن حزن است. اما همین بیاعتنایی و تخریب، نهتنها حزن را از یادها نمیبرد، بلکه سرانجام، احساس بیهودگی و فلاکت را نیز بر آن میافزاید و چنین حزنی که فقر و شکست و احساس باخت به آن دامن میزند، مردم استانبول را برای شکستها و انواع فقرهای جدید آماده میسازد...»
اورهان پاموک تنها از خاطرات خود نمی گوید بلکه خاطرات شهر را نیز بازگو می کند. اندوه از دست رفتن کودکی خود و شکوه زادگاهش را در هم آمیخته و متنی ساخته است. حاصل کتابی است که سرگذشت یک شهر و یک انسان را در فضایی آکنده از احساس و وابستگی بیان می کند. روایت کتاب با تعداد زیادی عکس همراه شده است. عکس های خانوادگی در کنار عکس های شهر چنان قرابتی با متن دارند که مفهوم ذهنی نویسنده را برای خواننده عینی و ملموس می سازند.
«استانبول، خاطرات و شهر» در سال 2006 جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. تعلق گرفتن نوبل به اورهان پاموک واکنشهای مختلفی درپی داشت. پاموک در سال 2005 طی مصاحبهای با هفتهنامه سوئیسی Das Magazin اظهار کرده بود «در این سرزمین 30 هزار کرد و یک میلیون ارمنی کشته شدند و کسی جز من جرأت بحث درباره آن را ندارد.»
استپ بی انتها
استر هوتزیگ
شهلا طهماسبی
درسال 1941، استر رودمین ده سال داشت كه روس ها او و خانواده اش را دستگیر و از شهر ويلنا در لهستان به سیبری تبعيد كردند. آنها سرمايه دار هستند و دشمن مردم. این داستان واقعی پنج سال از زندگی آن هاست ، كه در تبعید گذشت. داستان این كه چگونه روحیه شان را حفظ كردند و شجاعت به خرج دادند با این كه پا برهنه و گرسنه بودند.
این كتاب سند زنده ای است از خصوصیت ترمیم پذیری روح انسان و به منزله « سند انسانی برجسته و اثری بزرگ و تاثیر برانگیز كه مدت ها در خاطره هر خواننده ای باقی می ماند» تحسین بر انگیز است.
پاریس زیرزمینی (خاطرات یک زن امریکایی از پاریس در دوره اشغال در جنگ جهانی دوم ۱۹۴۳)
جنگ جهانی دوم از خاکسترهای جنگ جهانی اول شعلهور شد، برای جبران ناکامیهای متحدان آن جنگ، ایتالیا، ژاپن، و تکمیل تقسیم جهان، و ویرانگرترین، خونبارترین و ددمنشانهترین جنگی که بشر تا به امروز برافروخته در گرفت. دهها کشور از جمله لهستان، فنلاند، فیلیپین، کره، سنگاپور، هند شرقی هلند (اندونزی کنونی)، ایران، هلند، یونان، دانمارک، آلبانی، چکسلواکی، اتریش و... اشغال شدند و فرانسه. بر اثر این جنگ حدود ۵۵میلیون نفر جان باختند، صدهاهزار نفر زخمی، معلول، مفقود، اسیر و آواره شدند... مرزها تغیییر کردند، کشورهایی از بین رفتند و کشورهایی تقسیم شدند... در همهی این کشورها سازمانهایی برای مقابله و مبارزه با متجاوزان تشکیل شدند. این، داستانِ بخش کوچکی از این عملیات در فرانسه است.
روزنامۀ خاطرات یک آدم ناقابل
جورج و ویدون گروسمیت
شهلا طهماسبی
آقای پوتر آدم «ناقابل» حساسی است که میکوشد اصالتش با مراودههای بیحاصل با امثال نقاشهای ساختمان و شاگرد مغازهها، مستخدمها و دکاندارها و خلاصه آدمهایی که همهچیز را به دل میگیرند، خدشهدار نشود. همۀ فکر و ذکرش هم این است که جوکهای خوب تعریف کند. و چون به هر قیمت و هر بدبختی دلش میخواهد تحویلش بگیرند، به این نتیجه رسیده است که «تنها چیزی که مرد را میسازد، نوشتن یادداشت روزانه یا روزنامۀ خاطرات است.»
شخصیت آقای پوتر در عهدی شکل میگیرد که کارمندها با قلمپَر مینوشتند و روی چهارپایۀ بلند مینشستند و سلسلهمراتب اجتماعی بهشدت رعایت میشد. اما تغییرات اجتماعی در شرف وقوع است...
قسطنطنیه
فلیپ منسل
ترجمه: شهلا طهماسبی
قسطنطنیه داستان یک شهر و یک دودمان است و با این اعتقاد نوشته شده که سلسلهها در شکل دادن به شهرها بهاندازهٔ ملیت، آبوهوا و وضعیت جغرافیایی نقش داشتهاند. قسطنطنیه داستان مکانی است که زمانی طولانی بزرگترین شهر سلسلهایِ عالم بود. زیرا آنچه موجب ایجاد تنها پایتختی در جهان شده بود که در همهٔ سطوح سیاسی، نظامی، دریایی، مذهبی (مسلمان و مسیحی هردو)، اقتصادی، فرهنگی و تغذیهای نقش داشت تأثیر متقابل سلسلهٔ عثمانی و قسطنطنیه بود. «چشمانداز» بزرگترین مایهٔ لذت قسطنطنیه بود. ترکیب آب و معماریاش آنقدر خیرهکننده بود که بوسفور را شاعران «مرواریدی در میان دو زمرد» و «جواهری بینظیر در حلقهٔ امپراتوری جهانی» نام گذاشته بودند. عشق به چشمانداز بر نقشهٔ خانههای شهر تأثیر گذاشته بود.
در این شهرِ چشماندازها، منظره مانندِ گفتار یا نوشتار، نوعی ارتباط مدام بود. سلطان اغلب مواقع از ایوان قصر توپکاپی با تلسکوپ غَلَطِه را تماشا میکرد و اهالی غَلَطِه در هر فرصتی با تلسکوپ قصر را تماشا میکردند…
این کتاب چشمانداز تمامنمای تاریخ قسطنطنیه است.
من و مرشدم
اگر تا موقع تمام كردن اين كتاب، فاتحهتان خوانده نشده باشد، آنوقت خواهيد فهميد كه من چهطور از دوران نوجواني جان سالم به در بردم و راز اين مسئله بر شما آشكار خواهد شد. به نظر رئيس بهداري، اين كتاب ضرري براي سلامتي شما ندارد، اما شايد دليل اين حرف، آن باشد كه طرف هنوز كتاب را نخوانده است... زندگي واقعي چنان در اين داستان بيان ميشود كه مشكل ميتوان باور كرد همه آن واقعيت دارد و داستاني تخيلي نيست. اين روايت با آهنگ سريع و حوادث پرشور خود، طرفداران دو آتشه پل زيندل و خوانندگان ديگر را به يك اندازه مجذوب ميكند.