آخرین نسل برتر
عباس معروفی
عباس معروفی زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ در تهران نویسنده، نمایشنامه نویس، ناشر و روزنامه نگار معاصر ایرانی مقیم آلمان است. او فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری آغاز کرد و در دهه شصت با چاپ رمان سمفونی مردگان در عرصه ادبیات ایران به شهرت رسید. از او رمان های سال بلوا (۱۳۷۱)، پیکر فرهاد، فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)، ذوب شده (۱۳۸۸)، تماماً مخصوص (۱۳۸۹) و 5 مجموعه داستان و آخرین نسل برتر هم منتشر شده است. "این سو و آن سوی متن"، درس ها و تجربه های داستان و رمان از زبان معروفی است. وی در رادیو زمانه یک کارگاه داستان نویسی برگزار کرد که مورد استقبال خوبی قرار گرفت. این کتاب بخش های 1 تا 53 این کارگاه را شامل می شود.
جوانان بی خدا
ادون فون هوروات
برگردان به فارسی: عباس معروفی - حمید حائریان
تصور کنید که در زمان نازی ها معلم مدرسه ای باشید و به کودکانی که توسط تبلیغات ماشین نازی فریفته شده اند، تحت طلسم ایدئولوژی شیطانی آن آموزش دهید.
و حالا یکی از بچه ها مرتکب قتل شده است ....
این رمان از اودون فون هوروات در سال 1938 پس از پنج سال قدرت گرفتن نازی ها در آلمان منتشر شد. هم یک داستان کارآگاهی است و هم داستان مردی که در تلاش است راهی برای زنده ماندن در دنیای اطرافش پیدا کند. این کتاب به رشد غیرانسانی این دوره و تأثیر آن بر کودکان می پردازد: کودکانی که چهره هایشان افکار تاریک و اعمال شیطانی را پنهان می کند.
بلافاصله پس از انتشار اولین بار، کتاب «جوانان بی خدا» اثر اودون فون هوروات به چندین زبان ترجمه شد و هوروات در سطح بین المللی شناخته شد. در همان سال توماس مان آن را توصیه کرد و هرمان هسه در مورد داستان نوشت: "داستان بسیار باشکوه است و وضعیت اخلاقی جهان امروز را در بر می گیرد."
«جوانان بی خدا» رمانی ضد جنگ نوشته ادون فون هوروات نویسنده و یکی از آثار کلاسیک ادبیات جهان است. شخصیت اصلی یک معلم تاریخ جوان است که زندگی روزمره خود را در رایش سوم توصیف می کند. با اینکه مخالف ناسیونال سوسیالیسم است، اما از ترس، همسو با نظام رفتار می کند. تنها زمانی که قتلی در کلاسش اتفاق می افتد، وجدانش او را مجبور به موضع گیری می کند. در تولد 34 سالگی او، یک معلم تاریخ انشاهای دانش آموز را تصحیح می کند. او نظرات نژادپرستانه شاگردانش در مورد مستعمرات را با وحشت می خواند، اما حتی بدترین قسمت ها را بدون نظر می گذارد. از آنجایی که او از والدین خود حمایت مالی می کند، نمی خواهد وضعیت کارمندی خود را به خطر بیندازد. او هنگام بازگرداندن آثار به خود اجازه داد که بگوید سیاه پوستان هم مردم هستند. سپس دانش آموزان معلم دیگری را طلب می کنند. مدیر در کنار معلم است و پسرها را سر جای خود می نشاند. دانش آموزان اکنون از معلم خود متنفرند. او نیز شروع به دیدن دشمنان در آنها می کند. او که در درون از وحشیگری آنها ناامید شده است، جرات نمی کند آشکارا از آنها سرپیچی کند. در عوض او به میخانه ها با یک فیلولوژیست کلاسیک معلق پناه می برد و به ماجراجویی های عاشقانه با یک غریبه می پردازد. کتاب جوانان بی خدا شخصیت، بی فکری و بی عشقی جوانان رایش سوم را بیان می کند و بدین ترتیب بینشی از زندگی و مشکلات دوران ناسیونال سوسیالیسم به دست می دهد.
سال بلوا
عباس معروفی
« گفتم آب و ساعت لنگریمان گفت :دنگ دنگ دنگ .»
فاصله ها از میان برداشته شده اند و حال و گذشته در هم آمیخته اند : حسینای مسحور شده با زلفی آشفته ایستاده است ، اما نه بر پله های شهرداری که در ذهن نوشافرین می کوبد؛ سرهنگ در پی پیمودن پله های ترقی از شیراز به سنگسر می افتد ؛ ملکوم آلمانی در کار ساختن یک پل بزرگ از کوه پیغمبران به کافر قلعه است؛ و سروان خسروی در پی آن است که همه ی کوچه های شهر به خیابان خسروی ختم شوند. اما همه یک داغ به پیشانی دارند؛ همان که سال بلوا را آغاز می کند . همان که همه ناچار به انتخابش بوده اند و مقصر کیست وقتی بازی و بازیگر یگانه نیست ؟
سمفونی مردگان
نام نویسنده : عباس معروفی
چکیده آدمها فقط یک نیمه از عمرشان را زندگی میکنند، من مال نیمة اول بودم و او نیمة دوم. آنکه نیمه اول عمرش را زندگی کرده است، برادری است که تلاش میکند تا پا جای پای پدر بگذارد؛ پدری مستبد و تمامیتخواه. و آنکه نیمة دوم را زیسته است، برادری است شاعر و روشنفکر، جوانی که نماد نسل روشنفکران معاصر ایران است. برادر روشنفکر در برابر ابتذال خانه و جامعه عصیان میکند، دل به عشق میسپارد و تلاش میکند اگر نه در جامعه لااقل در گوشة انزوایش دنیایی عاری از پستی و بدخواهی بسازد. برادر دیگر پیش میرود و به پدری دیگر بدل میشود. تضاد میان برادران ادامه مییابد و سرانجام یکی قربانی دیگری است. اما سرنوشت این هابیل و قابیل معاصر متأثر از هزاران رویداد تاریخی معاصر است؛ رویدادهایی که نه هابیل را چون گذشته باقی گذاردهاند و نه قابیل را. عباس معروفی، روزنامهنگار و نویسندة مشهور ایرانی، 46 سال دارد، جوایز داخلی و بینالمللی بسیاری را از آن خود کرده و مدتی است ایران را به ناچار ترک گفته است. معروفی اکنون ساکن آلمان است، همچنان مینویسد و تسلطش بر شیوههای مدرن داستاننویسی و شناختش از تاریخ و اسطوره او را در زمرة پرمخاطبترین نویسندگان ایرانی قرار داده است. (برنده جایزه بنیاد سورکامپ- 2001)