خاطرات عبدالله بهرامی از آخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار
نویسنده: عبدالله بهرامی
درباره: ناصرالدین شاه قاجار، مظفرالدین شاه
نویسنده این کتاب دولتمردی ایرانی است که دوره مشروطیت را به صورت کامل درک کرده است. آنچه از فحوای نوشتاری بهرامی بر میآید، این است که وی حاکمان و صاحبان قدرت را مسبب اصلی نابسامانیها و ضعف و انحطاط میداند که در رأس همه آنها شخص شاه و دربار قاجار و درباریان تراز اول قرار دارد: «این شاه (مظفرالدین شاه) استعداد تحصیل و مطالعه نداشت و [حتی] یک کلمه زبان خارجی [هم] نیاموخته بود. فارسی او هم ناقص و قدرت نوشتن یک کاغذ معمولی را فاقد بود... هنگامی که او به سلطنت رسید، ایران در یک سکوت مطلقی که نتیجه حکومت استبدادی و جابرانه پنجاه ساله بود، فرو رفته بود... در مرکز، میرزاعلی اصغرخان اتابک که از نوکرهای قدیمی ناصرالدین شاه بود و تقریباً تنها شخص مقتدر محسوب میگشت، به کلیه امور تسلط داشت.» جالب این است که بهرامی از امنیت جاری در ولایات به «خواب عمیق» تعبیر میکند و یادآور میشود: طبقه اعیان که تنها روشنفکران مملکت بودند، قویترین عمال استبداد محسوب میگشتند. به گمان نویسنده: این دسته به دلیل محروم شدن از خدمات درباری، از روی منفعت شخصی در زمره آزادیخواهان در آمدند. این مسئله به اضافه مسائلی دیگر و از جمله وارد شدن جرایدی که در خارج از ایران چاپ میشد: «سبب گردید که در خود مملکت یک فکر جدید و یک نهضت آزادیخواهانه جدیدی پیدا شود». توضیحاتی که در این بخش به خامه آمده، با جزء و کل خود، به مسئله پیدایش مشروطیت و استقرار آن مربوط میشود.
خاطرات عبدالله بهرامی از آخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار
نویسنده: عبدالله بهرامی
درباره: ناصرالدین شاه قاجار، مظفرالدین شاه
نویسنده این کتاب دولتمردی ایرانی است که دوره مشروطیت را به صورت کامل درک کرده است. آنچه از فحوای نوشتاری بهرامی بر میآید، این است که وی حاکمان و صاحبان قدرت را مسبب اصلی نابسامانیها و ضعف و انحطاط میداند که در رأس همه آنها شخص شاه و دربار قاجار و درباریان تراز اول قرار دارد: «این شاه (مظفرالدین شاه) استعداد تحصیل و مطالعه نداشت و [حتی] یک کلمه زبان خارجی [هم] نیاموخته بود. فارسی او هم ناقص و قدرت نوشتن یک کاغذ معمولی را فاقد بود... هنگامی که او به سلطنت رسید، ایران در یک سکوت مطلقی که نتیجه حکومت استبدادی و جابرانه پنجاه ساله بود، فرو رفته بود... در مرکز، میرزاعلی اصغرخان اتابک که از نوکرهای قدیمی ناصرالدین شاه بود و تقریباً تنها شخص مقتدر محسوب میگشت، به کلیه امور تسلط داشت.» جالب این است که بهرامی از امنیت جاری در ولایات به «خواب عمیق» تعبیر میکند و یادآور میشود: طبقه اعیان که تنها روشنفکران مملکت بودند، قویترین عمال استبداد محسوب میگشتند. به گمان نویسنده: این دسته به دلیل محروم شدن از خدمات درباری، از روی منفعت شخصی در زمره آزادیخواهان در آمدند. این مسئله به اضافه مسائلی دیگر و از جمله وارد شدن جرایدی که در خارج از ایران چاپ میشد: «سبب گردید که در خود مملکت یک فکر جدید و یک نهضت آزادیخواهانه جدیدی پیدا شود». توضیحاتی که در این بخش به خامه آمده، با جزء و کل خود، به مسئله پیدایش مشروطیت و استقرار آن مربوط میشود.