العبر – تاریخ ابن خلدون (۷جلدی)
تالیف: ابوزید عبدالرحمان بن محمد (ابن خلدون)
مترجم: عبدالمحمد آیتی
ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی معروف به ابن خلدون تاریخنگار و جامعهشناس مشهور عرب بود که در سال ۷۳۲ هجری قمری/ ۱۳۳۲ میلادی در تونس به دنیا آمد. خانوادهٔ او از اعراب جنوبی عربستان بودند که پس از پیروزی مسلمانان بر مردم اسپانیا وارد این شهر شدند و تا زمانی که بین آنها و مسیحیان اختلافی پیش آمد در این شهر بودند و پس از آن به سمت تونس حرکت کردند و در آنجا ساکن شدند. در دوران کودکی ابن خلدون، بزرگان دینی که از اسپانیا به تونس سفر میکردند در خانهٔ آنها توقف میکردند و همین امر باعث شد ابن خلدون از کودکی و به وسیلهٔ این افراد قرآن، فقه، تصوف، اخلاق، کلام، مردمشناسی، جامعهشناسی، نجوم، اقتصاد، تاریخ، هندسه، جبر، حساب، لغت، فلاحت، طلسمات، شعر، آداب و تعلیم، منطق، ریاضی، فلسفه، سیاست، منشیگری و کارهای مربوط به حکومت را بیاموزد. از او به عنوان یکی از بنیانگذاران علم جامعهشناسی یاد میگردد
ابن خلدون کتاب «العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر» را نوشت. این کتاب مقدمهای بسیار معروف دارد و در آن به خوبی میتوان دانش و چند بعدی بودن ابن خلدون را مشاهده کرد. او به رویکرد انتقادی و تحلیلی بسیار اهمیت میداد، نکتهای که مورخان پیش از وی در نظر نمیگرفتند. او در مقدمهٔ خود گفتههایش را به طرق مختلف اثبات کرده و گاهی منابعی که استفاده کرده را نیز مورد انتقاد قرار دادهاست. او علم عمران را بنیان نهاد. علمی که ما امروزه به آن جامعهشناسی میگوییم و برای شناخت و بررسی اخبار تاریخی مورد استفاده قرار میگیرد و در واقع علم اصول تاریخ است. ابن خلدون در سال ۸۰۸ هجری قمری/ ۱۴۰۶ میلادی در سن ۷۳ سالگی در قاهره فوت کرد.
تاریخ ادبیات زبان عربی؛ از عصر جاهلی تا قرن معاصر
از دیرباز، شاعران ما، اشعار اعراب جاهلی را میخواندند، و آنان که دیوان شعر تازیان را از بر داشتهاند، بر کسانی که حتی قصیدۀ عمروبن کلثوم را خواندن نمیتوانستهاند، مفاخرت میکردهاند و تا بگویند که دهانشان پر از عربی است، امرؤالقیس و لبید و اخطل و اعشای قیس را در بیتی میآوردند، یا در توان سخنوری، خود را به شحبان وائل و حسان بن ثابت تشبیه میکردند، و شاگردان آرزو میکردند که کاش فرزدق و زهیر و رؤبه و کمیت و اخطل و بشار و ابن رومی ابن معتز و ابن هانی و دعبل و امروالقیس و طرفه و نابغه…. در زمان آنان میبودند و شعر استادانشان را میشنیدند.
…از اینسو نیز چنین بود. آن بزرگان که در آغاز از آنان یاد کردیم حاملان فرهنگ کرامند و پربار قوم ایرانی به درون زندگی اجتماعی و ادبی اعراب بودند. ابونواس اهوازی و بشار طخارستانی، در شعر عرب، سبکی نو آوردند و آن سنت قدیم را در آغاز قصائد که باید شاعران خود و یارانشان به خرابههای منزل معشوق بایستند و اشک بریزند و ویرانهها را ندا دهند، عیب گرفتند و خود نیز آن را فرو گذاشتند. عبدالحمید شیوهای نو در کتابت آورد که برخی آن را به شیوۀ ایرانی میخوانند. یعنی در برابر آن نثر موجز که از عصر جاهلی به ارث رسیده بود، راه تفصیل را پیش پای نویسندگان نهاد. از اینرو او را آغازگر نثر عربی میدانند.
این رابطۀ دیر ساله، میان ادبیات ما و ادبیات زبان عربی، ایجاب مینمود که در میان این همه آثار ارزندهای که به قلم اهل تحقیق در زمینۀ تاریخ ادبیات ایران و ملتهای دیگر نشر یافته، جای کتابی در تاریخ ادبیات زبان عربی نیز خالی نماند. آنهم کتابی که نه به صورت تذکرۀ شاعران، بلکه به شیوۀ امروز، آمیخته با نقد و تحلیل. و بنده را همواره چنین اندیشه و آرزوئی بود. و چون از تألیف عاجز آمد به ترجمه پرداخت و کار تألیف را بر عهدۀ اهل تحقیق نهاد.
با این تفاصیل، مترجم برای خوانندگان هموطن که میخواهند از تاریخ ادبیات این زبان از عصر جاهلی تا قرن معاصر آگاهی نسبتاً گستردهای داشته باشند، کتابحناالفاخوری را برگزید و پس از مشورت با برخی از ارباب بصیرت این نظر توقیع تأیید یافت.
شمار شاعران و نویسندگان که در این کتاب به تفصیل آمده از آنچه دیگران آوردهاند کمتر است و نویسندۀ محقق آن برای شناساندن آن گروه که بر این صحنه نقش مؤثری داشتهاند و منشأ اثر و خالق آثاری درخور بودهاند، بیشمار مایه گذاشتند و به تحقیق و تفحص پرداخته و کوشیده است تا زوایای ذهن آنان را بکاود و در اعماق فکرتشان خوض کند. بنابراین آن دستۀ دیگر را که در تحول و تطور و تکامل این فن نقشی مؤثر نداشتهاند، اگر به فراموشی نسپرده باشد به اختصار برگزار کرده است. بهراستی با وجود خورشیدهای تابندهای چون امرؤالقیس و بشار و ابونواس و بحتری و ابوتمام و متنبی و شوقی چه جای این یا آن نظمباف مقلد است؟ که در پیش شمع افق چراغدان ثریا به خاموشی گراید.
مؤلف در این کتاب، پس از ذکر مقدماتی، سراسر تاریخ ادب عربی را به شش دوره تقسیم کرده است: عصر جاهلی، عصر خلفای راشدین و اموی، عصر عباسی در شرق، عصر عباسی درغرب، عصر مغول و ترک و عصر نهضت.
تاریخ دولت اسلامی در اندلس (جلدهای ۱ تا ۴)
اندلس (عربی: الأندلس) نامی عربی است که به بخشهایی از شبه جزیره ایبری و سپتیمانیا که توسط مسلمانان عرب و اهل شمال آفریقا در زمانهای متعددی در دوره زمانی بین ۷۱۱و ۱۴۹۲ میلادی داده شدهاست.
اندلس پس از فتح شدن، به پنج ناحیه حکومتی متناظر بااندلوسیا، گالیسیا و پرتغال، کاستیل و لئون، آراگون وکاتالونیا و سپتیمانیا تقسیم شدهبود. اندلس به عنوان یک حوزه یا حوزههای حکومتی، با موفقیت استانی از خلافت اموی را که توسط خلیفه ولید یکم آغاز شدهبود، تشکیل داد. پایان حکومت مسلمانان بر اندلس همراه با تشکیل دادگاههای تفتیش عقاید به منظور مسیحی کردن مسلمانان و اخراج مسلمانان اندلس به شمال آفریقا بود که با مقاومت ناکام مسلمانان همراه بود.