آنتونی و کلئوپاتر
تلاش بیهوده عشق
نویسنده: ویلیام شکسپیر مترجم: علاء الدین پازارگادی
نمایشنامه «تلاش بیهوده عشق» احتمالا در سال ۱۵۹۷ نوشته شده است، اما در بین محققان در این مورد اختلاف نظری وجود دارد، ولی سبک داستان نشان میدهد که مشابه نمایشنامههای اولیه شکسپر از قبیل رومیو و جولیت است و نوع لطیفهها و مطالب واضح میسازد که برای عده معینی نوشته شده است و بهطور خصوصی روی صحنه آمده است.
طرح داستان از خود شکسپیر است و منبعی که شکسپیر از آن الهام گرفته است؛ به جز وقایع تاریخی دوره معاصر، نمیتوان برای آن منبعی یافت. اگرچه نوع اسامی که برای بعضی از شخصیتهای نمایشنامه برگزیده نشان میدهد که باید ارتباطی با نوع کمدی متداول فرانسه، وجود داشته باشد.
شکسپیر قطعات منظومی سرود که باعث کسب شهرت او شد . در سال 1594 شکسپیر در نمایشنامه ای کمدی در حضور ملکه الیزابت اول در قصر گرینیچ بازی کرد و در سال 1597 اولین کمدی خود را به نام « تلاش بیهوده عشق » در حضور ملکه نمایش داد .از آن پس نمایشنامه های او مرتبا تحت حمایت ملکه نمایش داده می شد .
...فردیناند پادشاه ناواره ناگهان اراده کردهاست که به جای تفریحات معمولی و همیشگی درباری، کاخ خود را به صورت آکادمی برای کسب علم و دانش درآورد. در مجلس عیشی که در کاخ برگزار میشود سرانجام میعاد بسته میشود که در مدت سه سال مردان دربار جز مطالعه و روزه گرفتن و فقط سه ساعت خواب در شبانه روز کار دیگری انجام ندهند؛ و از همه مهم تر با هیچ زنی حرف نزنند...
رومیو و جولیت
نویسنده: ویلیام شکسپیر مترجم: علاء الدین پازارگادی
رومئو و ژولیت یکی از نمایشنامههای درام عاشقانه ویلیام شکسپیر (۱۶۱۶-۱۵۶۴) است. رومئو و ژولیت معضل عشق است و نخستین نمایشنامه تراژیک شکسپیر است.رومئو و ژولیت دختر و پسر جوانیاند که خانوادههای آنان با یکدیگر دشمنی دیرینه دارند و از اینرو اجازه نمیدهند آنها با هم ازدواج کنند. قهرمانان یک زوج جوان ساده و یک لاقبایند که در آتش عشق یکدیگر میسوزند. اما نمیتوانند بههم برسند و پس از نخستین و تنها شب مشترک عشق ورزی، تصمیم به خودکشی میگیرند.
رومیو و جولیت داستان غم انگیز دو دلداده است که در حقیقت لیلی و مجنون مغرب زمین محسوب می وشد و به اکثر زبانهای جهان ترجمه شده است. این دو دلداده از دو خاندان هستند که سالها با یکدیگر سردشمنی داشته و به کشتار یکدیگر می پرداختند و حتی دامنه این خصومت به خدمتکاران و اطرافیان آنها کشانده می شده...