از میان شیشه از میان مه
علی خدایی
از ميانِ شيشه از ميانِ مه اولين کتابِ علی خدايی (1337) است که برای نخستينبار سالِ 1370 منتشر شد و اين داستاننويسِ خاص را به ادبياتِ ايران معرفی کرد. سالها ناياب بودنِ اين کتاب و شهرتِ بيشترِ داستانهايش که در بسياری از آنتولوژیهای داستانِ ايرانی بازنشر شدهاند، خدايی را بر آن داشت که بعدِ بيست و پنج سال به انتشارِ مجدد اين کتاب رضايت دهد. جهانِ داستانهای خدايی ترکيبی است از حسرتها و زمان و مُردگان. بسياری از قهرمانهای او ناگهان در هجومِ خاطرات، رنگها و بوها خود را بازمیيابند و درگيرِ روايت میشوند. احساسِ امنيتی که از اين جهانِ شاعرانهی بارانزده برمیخيزد، در عينِ دلربايی، حاوی تلخی زمان و آگاهی به کهنسالی است. خدايی را يکی از بهترين داستانِ کوتاهنويسان ايران در سی سالِ گذشته میدانند و اين صفت نشان میدهد که هر يک از آثارش با چه وسواس و دقتی نوشته شدهاند. اين نويسندهی اصفهانی در داستانهای دوازدهگانهی اين کتاب از ردِ باران بر حافظهی انسانش روايت میکند.
پیرزن برنامهی کار هرروزهاش را خوب میدانست. ساعت پنج صبح بیدار میشد، رختخوابش را جمع میکرد، لباس میپوشید و یکراست به آشپزخانه میرفت. هیچ فرصتی را از دست نمیداد. نه غلتی در رختخواب میزد، نه چشمهایش را میمالید و نه حتا خمیازهای میکشید. باید بیدار میشد. سیم سماور را به برق میزد. دو سه تکه ظرف را، اگر از شب قبل مانده بود، میشست و آخر کار آبی به صورت میزد. آب سماور هنوز جوش نیامده بود. پنجرهی آشپزخانه را باز میکرد و بسته به فصل، اگر هوا روشن بود یا هنوز تاریک، خانم همسایهی روبهرویی را میدید که