هرگز نبودن بهتر است
هرگز نبودن بهتر است مستقیماً با فلسفه تولدستیزی بناتار مربوط است: والدین با بهدنیا آوردن فرزندان به آنها آسیب میزنند و به وجود آوردن فرزند به معنای اشتباه والدین است، به این معنی که درنتیجه تولد، تمام زندگی بشر در یک حالت طولانی مدت درد و آسیب قرارمیگیرد. وی با دو مفهوم به این نتیجه میرسد: عدم تقارن لذت و درد و این مفهوم که تخمین کیفیت زندگی بشر اتکا ناپذیر است. این مفاهیم ستیز و تقلای بیهوده و بدون دلیلی که ریشه در ادامه حیات دارد و نیز دردی را نشان میدهند که به باور بناتار به سادگی با عدم وجود داشتن میتوان از آن اجتناب کرد. این ستیز و عوامل متضاد با ادامه حیات انسانها و رشد آنها طی نسلهای متمادی بهطور فزاینده ای پیچیدهتر میشوند، و متعاقباً برای بناتار، این عیب حیات تعمدی انسان است: این ستیز و دشواری محض که در وجود ادامهدار حیات انسان ریشه دارد، و نبود هیچ توجیه اخلاقی برای آن، منجر به نتیجهگیری او مبنی بر اینکه «هرگز نبودن، بهتر است» شدهاست.