شوری در سر
اُرهان پاموک
ترجمه: عینله غریب
اُرهان پاموک «شوری در سر» را سال 2015 منتشر کرد. رمانی که برعکسِ بقیهی نوشتههای این نویسنده دربارهی حاشیهنشینهای استانبول است. آنهایی که از روستاهای خاکگرفتهی شرقِ آناتولی در دههی پنجاه و بعدش، به استانبول مهاجرت کردند و بعدِ مدتی محلههای خود را ساختند. شخصیتِ اصلی پاموک، «مولود»، سالهاست در این شهر دستفروشی میکند و شاهدِ تاریخِ پُرفرازونشیبِ استانبول است. تاریخی مملو از کودتاها، درگیریهای خونین میانِ ارتش و کُردها، از بین رفتنِ بافتِ دوران عثمانی، عوض شدن سلیقهی مردم و… رمانی حیرتآور از برندهی جایزهی نوبل که باز روحِ استانبول و انسانِ اینبار حاشیهنشینش را احضار میکند و آنقدر خُردهروایت برایش مهیا میکند که او گم میشود در این حجمِ اتفاقهای عجیب. رمان مملو از شخصیتهای متفاوت است؛ کارگرانِ فصلی، ماستفروشها، چپهای اسلحهبهدست، ناسیونالیستهای خشنِ تُرک، اسلامگراها، مأموران رشوهگیر دولت، تازهبهدورانرسیدهها، گانگسترهای بسازوبفروش و… پاموک در این سمفونی باشکوهْ قهرمانِ تنهایش را روی تپههای دوردست میبرد تا به نورهای استانبول نگاه کند و راوی شهری باشد که ناگهان گسترده و متراکم شد. شوری در سر خوانندگانِ پاموک را غافلگیر کرده است.
کتاب سیاه
ارهان پاموک
عین له غریب
اُرهان پاموک درباره ی رمان «کتاب سیاه» گفته است: «"کتاب سیاه" دومین رمانم بود که به انگلیسی ترجمه شد و کمی بعد خوانندگان جدیدی پیدا کردم و بیرون از مرزهای ترکیه مخاطبان تازه ای. اما سال 1990، وقتی نسخه ی ترکی این کتاب را پشت ویترین کتاب فروشی ها دیدم، می دانستم که راه را درست رفته ام.»
استقبال از «کتاب سیاه» در سال 1994 در کشورهای انگلیسی زبان بسیار زیاد بود و سال 1996 این کتاب با ترجمه ی دیگری دوباره در لندن منتشر شد. «کتاب سیاه» جدای از داستان تودرتویی که دارد، یکی از بهترین نمونه های نثر و زبان پاموک را به نمایش می گذارد. داستان این کتاب خیلی زود به سینما هم راه یافت و فیلمی با عنوان «چهره ی پنهان» از روی این اثر ساخته شد که در جشنواره ی فیلم آنتالیا تحسین شد.
اُرهان پاموک در این جا هم روایتی پُرپیچ وخم از جست وجو برای یافتن معشوق را دست مایه ی رمانش قرار داده است. «غالب»، وکیل سرشناسی است که حالا گرفتار ماجرای پیچیده ای شده است. همسرش «رویا» غیبش زده و البته «جلال» که ستون نویس مشهور روزنامه ی «ملیت» است و یادداشت هایش محبوب ترین یادداشت مطبوعاتی روزنامه های استانبول است. جلال و غالب باهم نسبت خانوادگی دارند. اما غالب نمی تواند ماجرای این غیب شدن ها را به هم بی ربط بداند. شهر تشنه ی یادداشت های جلال است، اما جلال دیگر نیست و غالب که می داند هیچ کدام از مخاطبان جلال او را ندیده اند، زندگی تازه ای را در پیش می گیرد. او به خانه ی جلال اسباب کشی می کند، کت وشلوارهای او را می پوشد و به جای او برای روزنامه ی «ملیت» می نویسد و در عین حال جست وجوهاش را برای یافتن سرنخی از گم شدگان ادامه می دهد. اما این گم شدن و سرنخ های به دست آمده رفته رفته پیچیده تر می شود و یک سر ماجرا وصل می شود به فروشگاه کوچکی به نام علاالدین که بخشی از خاطرات کودکی رویا و غالب در آن رخ داده بود.
نام من سرخ
اُرهان پاموک
مترجم: عینله غریب
نام من سرخ (به ترکی استانبولی: Benim Adım Kırmızı) رمانی از اورهان پاموک است تحت تأثیر رمان مشهور ایتالیایی نام گل سرخ. نام من سرخ برنده جایزه نوبل ادبیات است.
رمان نام من سرخ در بستر بخشی از تاریخ امپراتوری عثمانی در زمان سلطان مراد سوم میگذرد. در این رمان، شیوهٔ چند صدایی یا پلی فونی روایتِ حوادث مختلف را توسط شخصیتهای رمان ممکن کردهاست.
پاموک در این رمان نقطه مشترک تاریخ عثمانی و ایران را در نظر داشتهاست. نویسنده به شرح عشق و قتل در این رمان پرداختهاست.
چگونگی روابط بین دو فرهنگ غرب و شرق از دیگر موضوعات این رمان است که از زبان نقاشان روایت میشود.
پاموک در گفتگو با مجله نافه درباره انگیزه خود از نوشتن این رمان گفتهاست «بین ۷ تا ۲۲ سالگیام میخواستم نقاش شوم. بعدها وقتی نویسنده مشهور ترک شدم همیشه دوست داشتم درباره لذت نقاشی بنویسم. میخواستم توصیف کنم که نقاشی کردن چه حسی دارد و یک نقاش چه عقایدی دارد.»
شخصیتهای اصلی در رمان نام من سرخ نقاشان هستند. در آغاز داستان استادِ طلاکاری به دست نقاشی کشته میشود. هیچ کس مطمئن نیست که قاتل یک نقاش است. با این حال ماجرای تمام رمان از آغاز تا پایان یافتن نقاشِ قاتل است.
پاموک در خلال رمانش به موضوعاتی مانند عشق و تاریخ نقاشی در سرزمینهای اسلامی نیز میپردازد.
او از کتابهای بسیاری در این رمان نام میبرد که در فرهنگ و تمدن اسلامی نامی بودهاند. اغلب این کتابها - از آن جمله شاهنامه شاه طهماسبی - ایرانی هستند. او همچنین برخی حکایتهاینظامی و فردوسی را نیز در رمانش بازگو کردهاست.
پاموک گفتهاست «یکی از انگیزههای من برای نوشتن رمان نام من سرخ بازآفرینی داستانهای ادبیات کلاسیک بود. زمانی که داشتم کتابم را مینوشتم از خواندن شاهنامه و خسرو و شیرین لذت میبردم.»