بدرود آناتولی
بدرود آناتولی داستان بهشت گم شده و معصومیت های در هم شکسته است. کتاب، داستان تراژیک سقوط هلنیسم در آسیای صغیر، عملیات ایذایی قدرت های استعماری، تب نفت و فساد را روایت می کند. رمان دیدو سوتیریو از زمان انتشار در سال ۱۹۶۲، پرفروش ترین رمان یونان بوده است. داستان مانولیس آکسیوتیس روستایی فقیر متولد محلهای مجاور خرابه های افسیوس که به عنوان قهرمان داستان شاهد پختگی دلهره آور است. فاجعه آسیای صغیر یونان، کشتار غیرنظامیان به ویژه ارامنه و اخراج بیش از دو میلیون یونانی در حالت برهنه از ترکیه به دست نیروهای انقلابی ترک به رهبری مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) در اواخر سال ۱۹۲۲. مانولیس آکسیوتیس بازگو کننده امیدهای بربادرفته و شکست تراژیک دو ملت در قالب روایت شخصی است. دو همسایه، یعنی یونان در هم شکسته و ترکیه سرمست از خون، به رغم ارتباط های فرهنگی مشترک خود، هر دو با هم در از بین بردن پیوندهای دیرین مردمی تلاش کردند.
برف بهاری
نام نویسنده : یوکیو می شیما
نام مترجم : سمیا صیقلی
میشیما، یوکیو (1970-1925) mishima , yukio رمان نویس ژاپنی با نام اصلی هیرائوکا کیمی تاکه. نویسندهای بزرگ بود که بسیاری منتقدین نوشتههای او را با آثار مارسل پروست، همینگوی، آندره ژید و سارتر برابر نهادهاند.
میشیما در زندگی کوتاه اما پر بار ادبیاش آثار فراوانی از جمله چهل رمان، سی و سه نمایشنامه و داستانهای کوتاه بسیاری نگاشت. نثر او ترکیبی است از شعر، فلسفه، سنتهای ژاپنی و باورهای مذهبی.
اعترافات یک صورتک (1949)، معبد کلاه فرنگی طلایی(1956) و برف بهاری (1967-1956) کتاب حاضر، از آثار درخشان اویند. میشیما به سال 1970 در اعتراض بدانچه که تباهی ملّت و زوال سنتهای سامورایی میدانست با خودکشی آیینی (هاراکیری) به زندگی این جهانی خویش پایان داد.
« برف بهاری» نخستین قسمت از رمان چهارگانه نهایی میشیما است . کییوآکی پسر زیبا و اشراف زادهای است که در خانواده پولدار ماتسوگائه متولد شده است . خانواده آیاکورا خانوادهای از نظر اجتماعی بالا ولی از نظر مادی فقیر است و پدر کییوآکی او را به نزد آیاکوراها میفرستد تا موقعیت اجتماعی آنها برای او مفید واقع شود . این خانواده دختری بسیار زیبا به نام ساتوکو دارد . این دختر و پسر عاشق هم میشوند ولی به گونهای عجیب پسر از یک سو شدید عاشق دختر است ولی از سوی دیگر به نوعی مقاومت کرده و حس نفرت هم دارد . دختر عاشق اوست ولی سعی در حفظ غرورش را هم دارد.
«برف بهاری»، عاشقانهای است حزین و اندوهگین سرشار از تصاویری ناب و آناتی دلنشین، تا جایی كه بسیاری از منتقدان این رمان را «رومئو و ژولیت»یی تازه خواندهاند.
زوال فرشته
به تأييد منتقدانِ بزرگِ جهان، مجموعه چهارگانهى درياى حاصلخيزى، شاهكار بزرگ ادبىِ ژاپن و مشرق زمين است كه در شمار ادبياتِ كلاسيك جهان درآمده است.
زوالِ فرشته آخرين كتاب از مجموعهى چهارگانهى درياى حاصلخيزى معتبرترين، برترين و آخرين اثر مىشيماست. هر كتابِ اين مجموعه كاملا مستقل است. اما قهرمانانِ مىشيما از برفِ بهارى به كتابهاى ديگر مىروند و هر يك با حضور يا مرگ خود نقشى اساسى در روندِ داستان بازى مىكنند. در كتابهايى كه قهرمان شخصآ حضور ندارد، ياد و خاطرهاش با خواننده است. در برفِ بهارى شيگه كونى هوندا دانشجوى رشتهى حقوق است، در اسبهاى لگام گسيخته وكيل دعاوى و در معبدِ سپيدهدم، قاضى؛ در زوالِ فرشته هوندا قاضىِ بازنشستهاىست كه تمامِ داستان پيرامونِ شخصيتِ او دور مىزند و همه چيز از ديدگاه وى بررسى مىشود. در عينِ حال ياد و خاطرهى كىيوآكى ماتسوگائه، ساتوكو آياكورا و شاهزاده خانم ينگ چان قهرمانانِ برفِ بهارى و ايسائو اينوما قهرمان اسبهاى لگام گسيخته همواره با هونداست و به عبارت بهتر هوندا با آنها زندگى مىكند و …
سفر بی بازگشت
اکثر شخصیتهای اصلی داستان با کشتی از انگلستان وارد بندری در فرانسه میشوند و سوار قطار سریعالسیر شرق میشوند؛ قطاری که در کلن و وین و بلگراد توقف میکند و در نهایت به استانبول میرسد. "مایات" تاجری جوان، ثروتمند و یهودی است که به استانبول میرود تا سهام یکی از شرکتهای رقیبش را بخرد. "کورال" دختری جوان است که برای اجرای برنامههای رقص و کار در این زمینه به استانبول میرود. شخصیت تقریباً محوری داستان مردی است که در میانهی راه هویت واقعیش برملا میشود؛ یعنی زمانیکه قطار در کلن توقف میکند، خانم خبرنگاری به نام "میبل" که برای بدرقهی پارتنرش "جانت" آمده است، او را میبیند و یقین میکند که خبری دست اول را به دست آورده است، پس او هم سوار میشود. در وین قاتلی به جمع اضافه میشود، اما در بلگراد، اتفاقاتی رخداده است که سرنوشت اشخاص داستان را تحت تاثیر قرار میدهد...
آدمها در مسیر زندگی با یکدیگر ارتباطاتی برقرار میکنند و بواسطه برخی کنشها ممکن است احساس دِینی در یکدیگر ایجاد کنند. طرف مقابل به نوبهی خودش میتواند فراموش کند یا جبران کند. این جبران کردن گاهی انجام وظیفه است لیکن میتواند به "وفاداری" و عشق و دوستداشتن تعبیر شود و تبعاتی به دنبال داشته باشد. زندگی قطاری است که حفظ تعادل در آن مستلزم داشتن انعطافپذیری و فرصتشناسی؛ و از آن مهمتر توانایی درک حقیقت و "اعتراف" به آن است، بهخصوص وقتی که ما با حقیقت روبرو میشویم. این موضوع در روابط مایات-کورال، وارن-جانت، کورال-دکتر، دکتر-مردم، مشهود است. گرین همانگونه که خودش اشاره کرده است به ایمانِ رو به افول و آن لحظهای که انسان اعتقاداتش متزلزل میشود علاقمند است ؛ نقطه شک و تردید. شخصیتهای این داستان هم یکبهیک به این نقطه میرسند و شخصیت و اعتقاداتشان در بوته آزمایش قرار میگیرد.