ناپاکزاده استانبول
اليف شافاک
ترجمه: فرناز گنجی - محمدباقر اسماعيلپور
«سحرآميز، شگفتانگيز، مبهوتكننده... در چند صفحه آخر از فرط ناباوري نميتوانيد نفس بكشيد.»
-ساندی اکسپرس
آسيه كازانچي با اقوام دورش در استانبول زندگي ميكند. به خاطر يك نفرين مرموز خانوادگي، همه مردان كازانچي در اوايل چهل سالگي ميميرند، بنابراين خانه زنانه است: زليخا، مادر زيبا و سركش آسيه كه يك دكان خالكوبي را ميگرداند؛ بانو، كه به تازگي پي برده كه يك غيببين است؛ و فريده، يك آدم خيالاتي و نگران فاجعهاي قريبالوقوع. وقتي كه آرمانوش، دختر عمه ارمني - امريكايي آسيه، نزدشان ميآيد اسرار پنهان قديمي خانواده، مرتبط با گذشته خشونتآميز تركيه، آشكار ميشود.