آخرین امپراتور
ادوارد بر
ترجمه حسن کامشاد
در سال ۱۹۰۸ در ’شهر ممنوعِ‘ افسانهای پکن کودک سه سالهای بر تخت امپراتوری نشست. پوُ یی آخرین امپراتور چین بود. در ۱۹۱۲ که کشور جمهوری شد، حکومت سه هزارسالۀ پادشاهی چین پایان یافت. با وجود این، پوُ یی دوران کودکی و نوجوانیاش را درون ’شهر ممنوع‘ گذارند؛ هنوز همچنان امپراتورزاده و خدای زنده بود و در کانون رؤیاییِ هزاران خواجه و درباری فاسد میزیست که گردباد کمونیسم، چین را درنوردید. زندگی پوُ یی یکی از شگفتترین ماجراهای دوران ماست: از دنیای قرون وسطایی ’شهر ممنوع‘، در چنگال مهیب مهدعلیاها، آغاز میشود و تا چین مارکسیستی در عصر جدید میگسترد. این سرگذشت پُرمِکنت و پُرمِحنت، حکایت قدرتِ فارق از مسئولیت است؛ روایت یک فرهنگ کهن برای رسیدن به روزگار نو؛ سرگذشت مردی است گرفتار در تنگنای جهانی پُراضطراب: از نشستن بر سریر قدرت تا بازی در نقش جاسوس و در نهایت تجربۀ زندان در نظام کیفری چینِ کمونیست که به گفتۀ ژان پاسکالینی، «نوعی شستوشوی مغزی بیاندازه مؤثر» بود. ادوارد بِر، روزنامهنگار پرآوازه، پوُ یی را در اواخر عمرش دید و با افرادی که آخرین امپراتور را از نزدیک میشناختند در چین بارها به گفتوگو نشست. رهآورد این گفت وگوها و جمع آوری اسناد و مدارکِ متعدد کتاب تکاندهنده ای شد که به گواه بسیاری از عالمان علوم سیاسی نه تنها کلید درکِ چینِ امروز، که حتی میتوان گفت، سررشتۀ بسیاری از وقایع عجیب و اندوهناک دو قرن اخیر است.
آن سوی بهشت
افیون روشنفکران
رمون آرون (به فرانسوی: Raymond Aron)؛ (زاده ۱۹۰۵ – درگذشته۱۹۸۳)جامعهشناس، فیلسوف، مورخ و مفسر سیاسی فرانسوی بود.
آرون با مخالفت سرسختانه علیه مارکسیسم در تقابل با روشنفکران جناح چپ فرانسه، بهویژهژان-پل سارتر قرار گرفت، آن هم با انتشار کتاب انشعاب بزرگ (۱۹۴۸) که گسست ایدئولوژیک و دیپلماتیک را در سطح جهانی بررسی میکرد. کتاب مهمش افیون روشنفکران (۱۹۵۵) سازشگری چپگرایان و گرایشهای استبدادی حکومتهای مارکسیست را به نقد کشید. در اثر دیگرش با عنوان تراژدی الجزایر (۱۹۵۷) از استقلال الجزایر دفاع کرد. آرون در بیشتر آثارش به مسئلهٔ خشونت و جنگ میپردازد؛ از جمله در کتاب جنگ و صلح (۱۹۶۲). همچنین کتابی دربارهٔ تاریخ جامعهشناسی نوشت با عنوان جریانهای مهم در تاریخ تفکر جامعهشناسی (۱۹۴۷). خاطرات او نیز در سال ۱۹۸۳ به چاپ رسید. آرون در زمان حیاتش، ۴۴ کتاب نوشت.
انقلاب زودگذر (۱۹۶۸)، جامعهشناسی معاصر آلمان (۱۹۳۵)، جامعهشناسی کشورهای صنعتی (۱۹۶۲) تماشاگر متعهد (۱۹۸۱)، کلاوسویتس: فلسفه جنگ (۱۹۷۶) برخی از دیگر آثار او هستند.
اندیشه عیسی
همفری کارپنتر
حسن کامشاد
در زندگینامه و آموزههای عیسی، در خودداریاش از حد وسط را گرفتن به هنگام مواجهه با اخلاقهای ناروا، در تأکید او بر جهانشمولی و امر کلی، و نامحدودیتهای خواستهای اخلاقی او از بشر، نیرویی نهفته است که از تمامی سدهای مذهبی میگذرد و چه عقاید دینی او را باور داشته باشیم و چه نداشته باشیم ما را مجبور به اندیشیدن درباره این «نظام اخلاقی» میکند. تأثیر او بر امور انسانی، پس از خود او در هنر و فرهنگ امروز بسیار مهم است. از ابتدای مسیحیت و در قرون وسطا تا همین اواخر، تعداد کثیری از متفکران و هنرمندان اخلاقی اروپا به نحوی از انحا از عقاید مسیحی مایه گرفتهاند. آثاری به تنوع و گوناگونی کمدی الهی دانته و تمامی مکتبهای نقاشی مذهبی اروپا گواه جاذبه اخلاقی عیسی و کلیسای پرستنده اوست. با این حال بههیچوجه نمیتوان گفت که اینها بازتابی از دستاورد فکری عیسای تاریخی است و این عیسای نجاتدهنده به عنوان چهره محوری مذهبی و رستگاریبخش است که ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. اما در قرن بیستم تصویر تغییر کرد و لااقل در محافل رادیکال، گرایشی روزافزون دیده شد که منکر تمامی چارچوب مابعدالطبیعی مذهب بود و آن را اسطوره میخواند و میگفت نباید کلمه به کلمه آن را صحیح دانست. همزمان با آن سعی شد گونهای نظام فلسفی دیگر ساخته شود که در آن تعلیمات اسطورهزداییشده عیسی بتواند مفید باشد. بهویژه بسیاری از حکمای الهی، اگزیستانسیالیسم را به جای تصویر یهودی مسیحی از خدا و بهشت و دوزخ عرضه کردهاند و این تفسیر اگزیستانسیالیستی از عیسی و مسیحیت امروزه در محافل متکلمان مورد موافقت واقع است. کتاب همفری کارپنتر با نام «اندیشه عیسی» به بررسی تاریخنگارانه داستان مسیحیت از خلال بررسی جزئیات زندگی عیسی و اختلاف روایت این چهار انجیل میپردازد و تلاش میکند به این سؤالها پاسخ گوید: روایت انجیلهای مسیحی درباره کردار و گفتار عیسی تا چه اندازه قابل اعتماد است؟ اندیشه عیسی با اندیشه معاصرانش چه فرقی داشت؟ عیسی در مورد خود چه فکر میکرد؟ نویسنده در پیشگفتار میگوید: «کتاب حاضر یکی از مجموعه کتابهایی است که در توصیف ماهیت و اصالت و اهمیت اندیشه چهرههای روشنفکر برجسته گذشته به تحریر درمیآید. چرایی انتخاب کسی که زندگانی و مرگش موجب پیدایش مسیحیت شد برای این سلسلهکتاب قابلفهم است. اما اینکه عیسی را یکی از چهرههای روشنفکر برجسته گذشته بدانیم در نظر بسیاری افراد، دستکم، عجیب مینماید. به باور کلیسای مسیحی وی قطعا خیلی بیش از اینها بود، و چه بسا بیایمانها استدلال کنند که حضرت اصلا «روشنفکر» نبود. فزون بر این میتوان گفت که مجزاساختن «اندیشه» عیسی از سایر چیزهایی که کتاب مقدس درباره او میگوید تصوری نادرست است.» (صفحه ١٣) عیسی هیچگاه کتابی ننوشت و چهار کتاب انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا که به عنوان چهار انجیل قانونی پذیرفته شدهاند، کتابهایی بودهاند که رسولان و شاگردان مسیح احتمالا در دهههای آخر سده یکم میلادی به یونانی نوشتهاند. این انجیلها شرح و تفصیل مسیحیان است از زندگی و اندیشه بنیانگذار خود. واژه انجیل هم بر کل کتاب «عهد جدید» و هم بر چهار بخش ابتدایی کتاب یعنی زندگینامههای مسیح اطلاق میشود. چهار انجیل درواقع چهار روایت از زندگی عیسی مسیح است که توسط چهار تن از حواریون مسیح نگاشته شده و دارای قسمتهای مشترک بسیاری است اما تفاوتهایی نیز با هم دارند. مسیحیان این چهار کتاب را مانند چهار تصویر از مسیح ولی از زوایای مختلف توصیف میکنند. مجزاساختن اندیشه عیسی از آنچه در کتاب مقدس گفته شده به نظر کارپنتر یکی از نکاتی است که او در نگارش کتاب به آن توجه کرده است و سعی کرده با بررسی نظر متکلمان مسیحی معاصر، اندیشه عیسی را با بررسی اسناد تاریخی توضیح دهد و مهمترین ویژگی کتاب این است که مسیحیت را در بستری تاریخی و نه با پیشفرضهای دینی مسیحی توضیح میدهد. انجیلهای مرقس، متی و لوقا را معمولا تلخیصات میخوانند چون با وجود اختلافات بزرگ با همدیگر، کلام هر سه آنقدر همسانی دارد که میتوان آنها را در ستونهای متوازی تلخیصی جا داد و به کار برد. کهنترین نسخه خطی انجیل، به قرن چهارم میلادی باز میگردد. در بین انجیلها، مرقس پیش از همه نوشته شده و از همه نیز موجزتر است و به همین خاطر بیشتر ارجاعات در کتاب به این انجیل هستند. روایت انجیل متی مفصلتر از انجیل مرقس است و مرقس و متی دعوی سبک ادبی ندارند. انجیلهای آنها در بیان طبیعت معجزهگر و توان و اقتدار عظیم عیسی است، و به نقش خود به عنوان نویسنده کمتر توجه میشود. اما انجیل یوحنا کمتر رویهای تاریخی دارد و با این کلمات آغاز میشود: «در ازل کلمه بود، کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود.» انجیل یوحنا بیشتر حاصل تاملات روحانی است تا تاریخ موثق. یوحنا از یکسو منبع فکری سرشاری درباره ماهیت عیسی به منزله «مسیح»- که در تورات به ظهور او بشارت داده شده بود- و «پسر خدا» فراهم میسازد به طوری که اندیشه مذهب مسیحی در مورد ماهیت عیسی بدون تردید بیشتر مدیون یوحناست تا سه انجیل دیگر. از سویی دیگر تصویر یوحنا از عیسی در زمینه ادراک مورخان از عیسای انسان، فایدهای نسبتا ناچیز داشته است. کتاب «اندیشه عیسی» قبلا در چهار نوبت در انتشارات طرح نو چاپ شده بود ولی اینک ویراست دوم آن توسط انتشارات فرهنگ جاوید منتشر شده است. حسن کامشاد مترجم نامآشنا در یادداشت مترجم گفته: «متاسفانه ترجمههای رایج فارسی عهد جدید و عهد عتیق هیچیک در مقابله با متن کتاب مقدس حق مطلب را ادا نمیکرد؛ از این رو مترجم خود به ترجمه مستقل آیهها پرداخت.» کتاب به شکلی نوشته شده که برای خوانندهای که پیش از انجیلها با متون مربوط به الهیات مسیحی آشنایی قبلی نداشته باشد نیز سودمند باشد. نویسنده برای پاسخ به پرسشها به بررسی و ارزیابی شواهدی که پایه آگاهی ما از عیسی است میپردازد و با زبانی روان، وجوه مختلف پیدایش مسیحیت را از خلال عهد جدید بررسی میکند؛ از زمان تولد او در چهار سال قبل از میلاد که او یک معلم مذهبی یهودی بود تا حدود ٢٨-٣٠ بعد از میلاد که به صلیب کشیده شد و جان سپرد.
اندیشه و اندیشه ورزی
پرسش اصلی کتاب حاضر این است که انسان چگونه میتواند زندگی جمعی خویش را سامان دهد؟ پاسخ کلّی نویسنده همانا ”اندیشه و اندیشهورزی“ است. امّا اندیشه در مورد چه مقولهای؟ فرمایش موبد بابصیرتِ عهد ساسانی، تَنسر، موجز و کامل است: «قانون عقل جهانداری.» از اینرو، کتاب در بخش اوّل (گفتمان ”اندیشه“) در سه گفتار عبارت تَنسر را شالودهشکنی و تحلیل کرده است. امّا اندیشهورزی برای چه؟ نویسنده هدف اندیشهورزی را یافتن بینش درست میداند. پس بخش دوّم (گفتمان ”اندیشهورزی“) در نُه گفتار به تحلیل آرای دانشوران شرقی و غربی ازجمله حمید عنایت، فریدون آدمیت، داریوش شایگان، ابن خلدون، هانا آرنت، لئو اشتراوس، فرنان برودل، و کِنِت تامسن میپردازد. مؤلف بر این باور است که هر یک از این دانشوران، بینش درستی برای فهم و اجرای جنبههایی از قانون عقل جهانداری ارائه دادهاند.
با تو ازدواج کردم که شاد باشم
ناتالیا گینتزبورگ (۱۹۱۶-۱۹۹۱)، نویسندۀ صاحبنام ایتالیایی، علاوه بر رمانها و داستانهای کوتاه، که بسیاری از آنها به فارسی ترجمه شده، در دوران فعالیت ادبی خود چهار نمایشنامه به چاپ رسانده است که در همین مجموعه به فارسی منتشر خواهد شد. کتابِ پیشرو نخستین نمایشنامه از این مجموعه است. شخصیتهای اصلی نمایشنامههای گینتزبورگ، همچون دیگر آثارش، زناناند که از زندگی گذشته و روزمرۀ خود سخن میگویند. محور اصلی این نمایشنامهها، مانند اکثر داستانهای گینتزبورگ، خانواده است. او در این نمایشنامهها با زبانی زنانه، طنزآمیز و درعینحال انسانی، به خصوصیات فردی شخصیتها در پیوند با تجربههای زیسته در چارچوب مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آنان میپردازد و با زبانی ساده، معمولی و لحنی محاورهای خواننده را درگیر گفتوگوها و پرسشوپاسخهای شخصیتهای نمایش میکند.
بر مزار صادق هدایت
«کسانی هستند که از بیست سالگی شروع به جانکندن میکنند.» این حرف صادق هدایت است، بزرگترین نویسندهی ایران نوین، کسی که درست شرح همین جانکندن را نوشته است. بدبینی درمانناپذیری که او را واداشت تا بعد از یک زندگی دردناک در 1951 م. / 1330 ش. در پاریس دست به خودکشی بزند، چیزی بیشتر از وجود خود هدایت بود. او خودش را "چوب دو سر طلا" میدانست. آدمی که «اشتباهی به دنیا آمده، از اینجا مانده و آنجا رانده.» این "چوب"، مثل زندگی خود او، مثل ایران نوین، روی یک خط مرزی معلق بود، آویزان میان شرق و غرب. هدایت نویسندهی دوران تجدد ایران بود، تجددی ناگریز. تجدد همه ی زندگی را در شرق زیرورو کرد. نتیجه ی سیاسی و تاریخی آن در ایران انقلاب مشروطیت بود: مردم آزادی میخواستند، دنبال حکومت قانون و تاسیس دولت ملی بودند؛ نظم هم میخواستند، در برابر بینظمی، آشفتگی، و خودسری موجود. رضا شاه دولت ملی، دستگاه حقوقی، و نظم ایجاد کرد، ولی در قالب استبداد شرقی. اما آنچه تحقق نیافت آزادی بود، و کار صادق هدایت به قول شاهرخ مسکوب- از عوارض همین شکست در تحقق آزادی بود.
تأمل درباره گیوتین
كتاب حاضر تأملات آلبر كامو است دربارۀ مجازات اعدام. او در اين كتاب بهنحوي مستدل و قاطع نفرت و عصيان خود را نسبت به مجازات مرگ بيان ميكند. بهباور كامو انسان نه گناهكار است و نه بيگناه. امّا چون معصوميت امر مطلقي نيست قاضي هم فرد كامل و معصومي محسوب نميشود. از اينرو، مجاز نيست در مورد مرگ و زندگي انسان تصميم بگيرد مگر آنكه خود كاملاً پاك و از گناه مبري باشد، چيزي كه البته ناممكن است. حق زيستن، حق طبيعي همۀ انسانهاست، حتّي بدترين آنها. پستترين جنايتكاران و بينقصترين قضات در اين زمينه برابرند و به يك ميزان نگونبخت و همبستهاند. حكم مرگ تنها همبستگي بيچونوچراي انسانها را از بين ميبرد، همبستگي در برابر مرگ.
جنگ جهانی اول
میگویند هیچ حادثهای همچون قتل آرشیدوک فرانتس فردینانت، وارث تاج و تخت پادشاهی اتریش - مجارستان، و همسرش سوفی در ژوئن 1914 چنان آثار فاجعه باری برجا نگذاشته است. لیکن آیا بهراستی ماجراجویی جوانی صرب تنها عامل بروز جنگی عالمگیر بوده است یا بسی پیشتر رقابتهای آشکار و پنهان امپراتوران و پادشاهان اروپایی، ملیگرایی افسار گسیخته و مطامع استعماری قدرتهای بزرگ زمینه ساز نبردهای متفقین و نیروهای مرکزی در گالیپولی، ایپر و بسیاری مناطق دیگر شده بود. جنگ جهانی اول علاوه بر خسارات جانی و مالی سرسامآوری که نصیب ملل درگیر جنگ کرد، طومار چند امپراتوری و دودمان سلطنتی بزرگ را در آلمان، اتریش - مجارستان، روسیه و ترکیه درهم پیچاند تا ناقوس گسست قطعی با نظم دیرپای قرون گذشته را به صدا درآورد. قربانیان اصلی همچون همیشه مردم و به خصوص جوانانی بودند که به قول رادیرد کیپلینگ فریفتهی سخنان پوچ "پدران" خود شدند.
جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم عظیمترین جنگ تاریخ بشریت است. زیادهخواهیهای رهبران فاشیست قوای محور (آلمان، ژاپن و ایتالیا) زمینهساز اتحادی شد که چهار کشور انگلستان، امریکا، روسیه، فرانسه (متفقین) را به مقابله با آنان واداشت. آتشی که با تجاوز آلمان به لهستان شعله کشید، در پی هجوم متهورانۀ هواپیماهای ژاپنی به پایگاه دریایی امریکا در پرل هاربر، اقیانوس آرام را به صحنۀ آتشبازی بیمانند و هراسناکی تبدیل کرد که فرجام آن پرتاب دو بمب هستهای و فروپاشی امپراتوری ژاپن بود. آلمان تا آستانۀ فتح روسیه پیش رفت اما تقدیر بهگونهای رقم خورد که “ورق برگشت” و هیتلر را در آستانۀ دستیابی به رؤیاهای دورودرازش ناکام گذاشت. متفقین بهاتکای منابع انسانی و مالی و تسلیحاتی افزونتر، بر قدرت اراده و توان صنعتی رقیب برتری یافتند تا دنیا از کابوس سلطۀ فاشیسم، غارت و نسلکشی رها شود.
حلقه سوم
در رمان «حلقۀ سوم» زنی بهنام اکاوی داستان زندگی خود را برای دوستش نینا نقل میکند. زندگی او بهظاهر گذرانی روزمره و مبتذل همچون بسیاری از سرگذشتهای دیگر است، لیکن بازیـگران و سیر حوادث آنگونه که آن بانو شرح میدهد و جزئیات آن را میآورد و میپندارد، تا سطح تراژدی هیجانانگیزی اوج میگیرد که گاه سخت زشت و نفرتآور است و گاه بسیار دلخراش و حزنآور. شخصیتهای این سرگذشت و صحنۀ این دنیای شگفتانگیزی که آدم را بهیاد نوشتههای ژان ژنه و لوییــفردینان سلین میاندازد، ما را با زندگانی روزمرۀ یک خانوادۀ یونانی از طبقۀ خردهبورژوا آشنا میکند و در ضمن، دریچهای است که به روی تاریخ معاصر یونان گشوده میشود.
خداحافظ برلین
کريستوفر آیشروود
آرش طهماسبی
خداحافظ برلین (به انگلیسی: Goodbye to Berlin) یکی از معروفترین رمانهای کریستوفر ایشروود، نویسنده انگلیسی است که در سال ۱۹۳۹ (میلادی)، زمانیکه او در برلین اقامت داشت، نوشت. او با کتاب خداحافظ برلین نهتنها بیدرنگ خود را در صف اول داستاننویسان معاصر قرار داد، بلکه برلین پیش از ظهور هیتلر را همچون مأمن خاص خویش، به تصویر کشید.
خداحافظ برلین تصور او از این شهر گمشده است؛ به این مفهوم که از آپارتمانهای استیجاری و کافههای مناطق حاشیة شهر به ویلاهای خیرکنندة ثروتمندان میرسد. تقریباً هر صفحه از این کتاب رویدادهای خارقالعاده، تراژیک و مضحک با استادی تمام در کنار هم تلفیق میشوند. این جلوهها از برلین در روزهای اندکی پیش از روی کارآمدن رژیم هیتلر، تصویری از تاریخ و نیز تابلویی از یک نوشتهٔ شاخص بهدست میدهد. شش قطعهای که در این مجموعه گنجانده شدهاند، یک روایت تقریباً پیوسته را تشکیل میدهند. این قطعهها تنها قسمتهای باقیمانده از چیزی هستند که در اصل برای یک رمان حجیمِ چندقسمتی در برلینِ پیش از ظهور هیتلر، درنظر گرفته شده بودند. به گفتهٔ ایشروود: «میخواستم نام رمان را گمشده بگذارم، با این وجود عنوان را عوض کردم. بهنظرم این نام برای مجموعهای از خاطرات و طرحهای روزانهٔ کوتاه و پرآبوتاب که ارتباط ضعیفی با یکدیگر دارند، نامناسب آمد.»
خدایان تشنه اند
خدایان تشنهاند (به فرانسوی: Les Dieux ont soif) رمانی مهیب و تکان دهنده، اثر آناتول فرانس دربارهٔ برخی وقایع بعد از انقلاب فرانسه میباشد، که در سال ۱۹۱۲ منتشر شدهاست. این رمان سرگذشت انقلابیونی را روایت میکند که پس از رسیدن به قدرت خویی حیوانی به خود میگیرند و به نام آزادی دست به هر جنایتی میزنند. محور این رمان، به ماجرای یکی از انقلابیون فرانسوی یا به اصطلاح: یک همشهری پاک پاریسی، به نام «اواریست گاملن» اختصاص دارد که پس از عضویت در هیئت منصفهٔ دادگاه انقلاب دگردیسی یافته و به موجودی سفاک و خونخوار تبدیل میشود تا جائیکه حتی از صدور حکم اعدام برای خواهرش نیز ابایی ندارد. بدین ترتیب در این رمان با دستمایه قرار دادن داستان مذکور بخشی از تاریخ انقلاب کبیر فرانسه روایت میشود. انقلابی که هر روز بیشتر از روزهای قبل فرزندان خود را بلعید، حتی سران اصلی انقلاب همچون دانتون و روبسپیر از این قاعده مستثنی نبودند.