دختر اینشتین
فيليپ سينگتون
مريم مفتاحي
دو ماه پيش از به قدرت رسيدن هيتلر، پيكر عريان و نيمهجان زني جوان و زيبا در جنگلي نزديك برلين پيدا ميشود. وقتي زن بالاخره از كما بيرون ميآيد، چيزي به خاطر نميآورد، حتي اسمش را. تنها سرنخ يافتن هويت او، آگهي شركت در مراسم سخنراني آلبرت اينشتين تحت عنوان «وضعيت كنوني نظريه كوانتوم» است. مارتين كرش روانشناس درمان بيمار را به عهده ميگيرد، بيخبر از اين كه اين آخرين بيمار او خواهد بود. در جريان جستجوي هويت دختر، علاقه كاري جاي خود را به عشقي بيپروا ميدهد. تحقيقاتش او را به گوشه دورافتادهاي در صربستان و بيمارستاني در سوئيس ميكشاند. ادوارد، پسر كوچكتر و وارث نبوغ اينشتين، در بيمارستان رواني مشغول نوشتن كتابي است كه شهرت عالمگير پدر را نابود ميكند و سپس جهان را تغيير ميدهد.