آهنگ زمان
اين كتابها فلسفه را ساده نميكنند بلكه از ابهت هراسآور فلسفه ميكاهند. خواننده ممكن است خواندن اين كتابها را به اميد يافتن پاسخهاي روشن آغاز كند: پاسخي براي مسئله تنهايياش، چرايي مرگ، منشا ملال و دلزدگي... اما انتظار اينكه كتابي با كسي در چند صفحه يا فلان تعداد نكته به ما بگويد چطور زندگي كنيم و چگونه خوشبخت شويم، در واقع يك جور انكار مسئوليت شخصي انسان است. پاسخي قطعي و ابدي كه مناسب حال همه كس باشد وجود ندارد. كتابهايي كه چنين مدعاهايي دارند قطعا فريبكارند. كتابهاي اين مجموعه نسخه نميپيچند و سياههاي از اعمال نيك و بد پيش روي شما نميگذارند؛ بلكه ميخواهند به فهم بهتر زندگي و پرسشها و تجربههايمان كمك كنند؛ چراغي بيفروزند تا در اين اتاق تاريك زندگي و در لحظات دشوار، در كمان از پرسشهاي بيپايان انساني روشنتر شود، بدانيم فيلسوفان و حكيمان جهان به اين پرسشها چطور فكر كردهاند: تا با فهم دقيقتر و ديدي بازتر بتوانيم در زندگيمان تصميم بگيريم، مسئوليت تصميممان را شجاعانه بر عهده بگيريم و با عواقب تصميمهايمان آگاهانه روبرو شويم.
از اینجا تا بینهایت (دورنمایی از آیندهی علم)
نویسنده : مارتین ریس
سر جان ریس (به انگلیسی: Martin Rees) (زاده ۲۳ ژوئن ۱۹۴۲) نویسنده کتاب مطرح و پر فروش شش عدد (نیروهای بنیادی که جهان را شکل میدهند) کیهان شناس و اختر فیزیکدان انگلیسی است. او بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ رئیس انجمن سلطنتی بوده است.
ما بیش از هر زمان دیگری تحت تأثیر علم هستیم: کاربرد علم زندگی ما را دگرگون میکند و یافتههای علمی به درک ما از جهان و آنچه ورای آن است عمق میبخشند. این دگرگونیها عمدتاً سودمند هستند اما غالباً با تهدیداتی همراهاند و از نظر اخلاقی ما را به چالش میکشند. در چهلوپنج میلیون قرن تاریخ زمین، این نخستین قرنی است که در آن، نوعی از انواع، یعنی نوع بشر، این قدرت را دارد که سرنوشت سرتاسر زیستکره را رقم بزند. در بخش اعظم تاریخ، تهدیدات از سوی طبیعت میآمدهاند، از جمله بیماری، زلزله، سیل، و مانند اینها. اما اینک این خود ما هستیم که تهدید بهشمار میآییم. این مسئله مضمون سلسله سخنرانیهایی است که دکتر مارتین ریس، یکی از رهبران فکری جهان معاصر و رئیس پیشین انجمن سلطنتی علم انگلستان، در سال ۲۰۱۰ در بیبیسی ایراده کرده و اینک این کتاب کوچک بر پایهی آنها شکل گرفته است. دکتر ریس معتقد است پرسشهایی دربارهی منشأ انسان، حیات در فضا، سرنوشت دوردست ما، و قوانین طبیعت، و پرسشهایی که هنوز پاسخی برای آنها نیافتهایم و پاسخ برخی از آنها را شاید هرگز نتوانیم پیدا کنیم، برای بسیاری از مردم جذاباند. اما گذشته از این جذابیت، دلیلی متفاوت داریم برای اینکه چرا مفاهیم کلیدی علمی چنین انتشار گستردهای دارند و آن این است که اگر حسی نسبت به علم نداشته باشیم (و بلد نباشیم چگونه ریسک و عدم قطعیت را ارزیابی کنیم) نمیتوانیم بهعنوان شهروند در زنجیرهی فزایندهی مسائل مهم سیاسی (مانند انرژی، بهداشت، محیط زیست، و از این دست) که وجه علمی دارند مشارکت کنیم.
برادرکشی
نیکوس کازانتزاکیس
مترجم: محمدابراهیم محجوب
همه جا فقط سنگ بود بالای سنگ، و ارواحی که در میان این سنگ ها می زیستند، نان کور و دست دل تنگ، و کوهها، خانه ها، آدمها از خارا سنگ. دهکده ی کاسترلو صحنه ای ازنبردهای داخلی یونان است، سرخ ها به کوه رفته و شعار آزادی برابری عدالت اجتماعی سر داده و با ارتش در دهکده می جنگند. همه اهالی یک روستا هستند و پدر و پسر یا دو برادر یا ... در مقابل یکدیگر قرار دارند و یکدیگر را می کشند.
پدر یاناروس می خواهد مانع برادر کشی شود در جایی فریاد می زند:
"آه، انسان، موجود بیچاره، تو می توانی کوه ها را بجنبانی، معجزه کنی و با این همه در کوه ، در خواب مرگ، در بی ایمانی غرق می شوی! تو خدا را در درون خویش داری، تو خدا را با خودت به اینسو آن سو می بری و از آن خبر نداری! فقط دم مرگ خبردار می شوی، اما آن وقت خیلی دیر است!...."
هر روز دولت ها و مذاهب و.. برادرها را به جان یکدیگر انداخته و به تماشای کشتار آنها می نشینند....داستان برادرکشی هر روز به شکلی و رنگی دگر ادامه دارد....
هیچ چیز مثل این پشتت را نمی لرزاند که مجبور باشی تماس بدن کسی را که قصد کشتن تو را دارد با بدن خودت حس کنی و نفس هایش و کف و آب دهانش را و ترس و وحشتی را که با وحشت تو ممزوج می شود و نیاز وحشتناک به کشتن او را ، نه به این دلیل که از او نفرت داری بلکه بدین خاطر که پیش از آنکه او بر تو دست یابد تو بر او دست یابی .
برادر کشی حکایت بچه هایی است که گرسنه هستند، زنانی که لباس عزا به تن دارند، آبادی هایی که در آتش می سوزند و لاشه هایی که در کوهستان می پوسند. " نیکوس کازانتزاکیس " در برادر کشی داستان سرزمینی را می آورد که دو پاره شده است، سرخ و سیاه. مردمانی که شهوت ازلی آدمیزاد به قتل نفس در درونشان موج می زند. هرکس بدون دلیل بدون آن که خود بداند نسبت به همسایه و دوست و برادرش نفرت می ورزد، بی آنکه خود بخواهد دو دسته شده است، سرخ و سیاه و به دست هر کدام تفنگی و نارنجکی داده اند تا یکدیگر را بکشند.
مردمانی که روحانیت، ارتش و مطبوعات آنها را وادار می سازند دوست، برادر و همسایه خود را بکشند و سرشان داد می زنند که تنها از این طریق است که دین و وطن نجات خواهد یافت !! جنایت این کهن ترین نیاز بشر معنای مرموزی به خود گرفته و برادر به شکار برادر می پردازد. برادر کشی حکایت مادرانی است که فرزندان آنها به جنگ رفته اند، بعضی از آنها در دره می جنگند و بقیه در کوه ها، مادرانی که هر کدام فرزندی را از دست داده اند، نعش بعضی از آنها را در پرچم های سیاه پیچیده اند و نعش بعضی دیگر را در پرچمی به رنگ سرخ.
در چنین سرزمینی که به مصیبت، نفرت، انتقام و برادرکشی گرفتار گردیده است، تنها یک مرد است که گرفتار این فریب نشده است و با دست خالی و بی سلاح در میانه میدان اغوش گشوده ... او پدر " یارانوس" Yaranos کشیش آبادی است . آیا او در میان این کارزار جانب کدام را خواهد گرفت ؟ سرخ ها در کوهستان می خواهند نان و عدالت بیاورند تا در جهان گرسنه و ظلم نباشد و در جانب دیگر سیاه ها دم از وطن و مذهب و عزت و آبرو می زنند.
برادرکشی
نیکوس کازانتزاکیس
مترجم: محمدابراهیم محجوب
همه جا فقط سنگ بود بالای سنگ، و ارواحی که در میان این سنگ ها می زیستند، نان کور و دست دل تنگ، و کوهها، خانه ها، آدمها از خارا سنگ. دهکده ی کاسترلو صحنه ای ازنبردهای داخلی یونان است، سرخ ها به کوه رفته و شعار آزادی برابری عدالت اجتماعی سر داده و با ارتش در دهکده می جنگند. همه اهالی یک روستا هستند و پدر و پسر یا دو برادر یا ... در مقابل یکدیگر قرار دارند و یکدیگر را می کشند.
پدر یاناروس می خواهد مانع برادر کشی شود در جایی فریاد می زند:
"آه، انسان، موجود بیچاره، تو می توانی کوه ها را بجنبانی، معجزه کنی و با این همه در کوه ، در خواب مرگ، در بی ایمانی غرق می شوی! تو خدا را در درون خویش داری، تو خدا را با خودت به اینسو آن سو می بری و از آن خبر نداری! فقط دم مرگ خبردار می شوی، اما آن وقت خیلی دیر است!...."
هر روز دولت ها و مذاهب و.. برادرها را به جان یکدیگر انداخته و به تماشای کشتار آنها می نشینند....داستان برادرکشی هر روز به شکلی و رنگی دگر ادامه دارد....
هیچ چیز مثل این پشتت را نمی لرزاند که مجبور باشی تماس بدن کسی را که قصد کشتن تو را دارد با بدن خودت حس کنی و نفس هایش و کف و آب دهانش را و ترس و وحشتی را که با وحشت تو ممزوج می شود و نیاز وحشتناک به کشتن او را ، نه به این دلیل که از او نفرت داری بلکه بدین خاطر که پیش از آنکه او بر تو دست یابد تو بر او دست یابی .
برادر کشی حکایت بچه هایی است که گرسنه هستند، زنانی که لباس عزا به تن دارند، آبادی هایی که در آتش می سوزند و لاشه هایی که در کوهستان می پوسند. " نیکوس کازانتزاکیس " در برادر کشی داستان سرزمینی را می آورد که دو پاره شده است، سرخ و سیاه. مردمانی که شهوت ازلی آدمیزاد به قتل نفس در درونشان موج می زند. هرکس بدون دلیل بدون آن که خود بداند نسبت به همسایه و دوست و برادرش نفرت می ورزد، بی آنکه خود بخواهد دو دسته شده است، سرخ و سیاه و به دست هر کدام تفنگی و نارنجکی داده اند تا یکدیگر را بکشند.
مردمانی که روحانیت، ارتش و مطبوعات آنها را وادار می سازند دوست، برادر و همسایه خود را بکشند و سرشان داد می زنند که تنها از این طریق است که دین و وطن نجات خواهد یافت !! جنایت این کهن ترین نیاز بشر معنای مرموزی به خود گرفته و برادر به شکار برادر می پردازد. برادر کشی حکایت مادرانی است که فرزندان آنها به جنگ رفته اند، بعضی از آنها در دره می جنگند و بقیه در کوه ها، مادرانی که هر کدام فرزندی را از دست داده اند، نعش بعضی از آنها را در پرچم های سیاه پیچیده اند و نعش بعضی دیگر را در پرچمی به رنگ سرخ.
در چنین سرزمینی که به مصیبت، نفرت، انتقام و برادرکشی گرفتار گردیده است، تنها یک مرد است که گرفتار این فریب نشده است و با دست خالی و بی سلاح در میانه میدان اغوش گشوده ... او پدر " یارانوس" Yaranos کشیش آبادی است . آیا او در میان این کارزار جانب کدام را خواهد گرفت ؟ سرخ ها در کوهستان می خواهند نان و عدالت بیاورند تا در جهان گرسنه و ظلم نباشد و در جانب دیگر سیاه ها دم از وطن و مذهب و عزت و آبرو می زنند.
بنیانی علمی برای جهان عقلانی (تجربه و هنر زندگی ۴)
پل دیویس
محمدابراهیم محجوب
پائول چارلز ویلیام دیویس (انگلیسی: Paul Davies؛ زاده ۲۲ آوریل ۱۹۴۶) فیزیکدان اهل بریتانیا، استاد در دانشگاه ایالتی آریزونا است. او به مؤسسه مطالعات کوانتومی در دانشگاه چپمن در کالیفرنیا وابسته است. علایق پژوهشی او در زمینه کیهان شناسی، نظریه میدان کوانتومی، و اخترزیست شناسی میباشد.
در سال ۱۹۷۰، او دکترای خود را تحت نظارت مایکل جی سیتن و سیگورد در دانشگاه کالج لندن به پایان رسانید. او سپس تحقیقات فوق دکتری خود را در دانشگاه کمبریج گذراند.
پژوهشهای دیویس شامل فیزیک نظری، کیهان شناسی، و اخترزیست شناسی است. دیویس محقق اصلی در مرکز دانشگاه ایالتی آریزونا برای همگرایی علوم فیزیکی و زیستشناسی سرطان است.
دیویس در استرالیا جایزه پیشرفته استرالیا و دو جایزه دیگر گرفت، و در انگلستان مدال و جایزه ۲۰۰۱ کلوین از مؤسسه فیزیک گرفت، و جایزه ۲۰۰۲ فارادی توسط انجمن سلطنتی را نیز در کارنامه دارد. دیویس همچنین جایزه تمپلتون در سال ۱۹۹۵ دریافت کرده است.
این کتاب ۹ فصل دارد که عبارتند از «عقل و عقیده» ، «آیا جهان می تواند خود را بیافریند؟» ، «قواعد طبیعت چیستند؟ » ، «ریاضیات و واقعیت» ، «جهان های واقعی و جهان های مجازی» ، «راز ریاضی» ، «چرا جهان چنین است که هست؟ » ، «جهان صانع» و «رمز و راز در ژرفنای جهان».
در معرفی کتاب آمده است : «آن مضمون محوری که من در این کتاب کاویده ام این است که از رهگذر علم ، ما انسان ها می توانیم دست کم بخشی از راز دهر را دریابیم. ما بخشی از رمز کیهانی را گشوده ایم. اینکه چرا باید چنین باشد ، اینکه چرا نوع بشر باید حامل آن نور عقلانی باشد که کلید جهان را فراهم می آورد ، معمایی است ژرف. با این همه ما فرزندان کائنات ، ما ذراتِ زنده وار غبارهای کیهانی ، می توانیم درباره سرشت همان کائنات بیندیشیم ، حتی تا آنجا که بتوانیم سرکی به قواعدی بکشیم که کائنات بر اساس آنها می چرخد. اینکه ما چگونه به این بعد کیهان پیوند خورده ایم ، راز درونِ پرده است. در عین حال این پیوند قابل انکار نیست.»
پیچیدگی و اقتصاد (انتشارات دانشگاه آکسفورد)
محمدابراهیم محجوب
از عصر ویکتوریا تاکنون این نخستینبار است که علم اقتصاد دچار تغییرات بنیادین میشود. علم کلاسیک، اقتصاد را نظامی عقلانی، ماشینواره، و اساساً در حال تعادل میانگارد. این نگرش اینک در حال دگرگونی است. همگام با دورهی پسامدرن، و بهموازات تحولات حوزههایی مانند اطلاعات، فناوری، نظریهی شبکهها، نظریهی آشوب، و زیستشناسی، امروزه اقتصاد نیز به چشم یک سامانهی پیچیده، ناکامل، دور از تعادل، و در حال تکامل دائمی نگریسته میشود. کتاب حاضر میکوشد با چنین نگرشی، به پرسشهای مهمی ازجمله چگونگی شکلگرفتن حبابها و فروپاشی بازارهای مالی پاسخ بدهد.
برایان آرتور، استاد دانشگاه استنفورد و پژوهشگر برجستهی انستیتو سانتافه، متفکر پیشگام علم اقتصاد و نظریهی پیچیدگی، برندهی جایزهی شامپتر در علم اقتصاد و جایزهی لاگرانژ در علم پیچیدگی است. به عقیدهی جان هالند خالق الگوریتمهای ژنتیک، مسئلهی ال فارول که برایان آرتور در این کتاب مطرح کرده است، با معمای زندانی در نظریهی بازی برابری میکند. از این نویسنده پیش از این کتاب سرشت فناوری در ایران به چاپ رسیده است.
علم و فضیلت
لوییس کاروئانا
ترجمه: محمدابراهیم محجوب
پروفسور لوییس کاروئانا، کشیش یسوعی، در علوم، فلسفه، و الاهیات صاحب درجات است. او دکترایش را در رشتهی تاریخ و فلسفهی علم از دانشگاه کمبریج گرفته، پیش از این سالها استاد دانشگاه لندن بوده و اکنون، علاوه بر ریاست دانشکدهی فلسفهی دانشگاه رم، به تدریس فلسفه و پژوهش در رصدخانهی واتیکان اشتغال دارد. کاروئانا علاوه بر کتاب حاضر، صاحب آثاری چون کلگرایی و فهم علم، معماری مفهومی طبیعت، داروین و کاتولیکگرایی، و آغاز و پایان کائنات است.
دکتر کاروئانا در این کتاب، با پیمایش قلمروهای جدیدی در مرز میان علم و اخلاق، نشان میدهد چگونه ذهنیت علمی بر شکلگیری شخصیت فرد، یا کسب فضایل اخلاقی او اثر میگذارد. از نظر او علم فقط منظومهای از دانستهها و دانستنیها نیست بلکه عاملی مهم در تعیین روش زندگی است. بحث کتاب به توصیف برهمکنش میان علم و اخلاق یا رد و قبول نوآوریهای علمی محدود نمیماند بلکه به موضوعات اساسیتری میپردازد که حاصل گرایشهای مهم اخلاقی در بطن ذهنیت علمی است؛ و شرح میدهد چگونه علم، روش علمی، تاریخ علم، و قدرت تبیین علمی میتواند مفهومی از زندگی خوب را رقم بزند.
قوی سیاه (اندیشه ورزی پیرامون ریسک)
پيش از كشف استراليا، مردم دنياى كهن بی چون وچرا باور داشتند هر قويى سفيد است چون تجربيات ايشان پيوسته اين باور را تأييد می كرد. ديدن نخستين قوى سياه براى چند پرندهشناس بايد شگفتى جالبى بوده باشد؛ اما اهميت داستان در اين نيست. اهميت داستان در اين است كه شكنندگى دانش ما را نمايان مىكند و نشان میدهد آموختن ما از تجربيات و مشاهدات با چه محدوديتهاى شديدى روبهروست. تنها يك مشاهده كافى است تا گزارهاى كلى كه دستاورد هزاران سال تماشاى ميليونها قوى سفيد است بیاعتبار شود- تنها با ديدن يك قوى سياه. قوى سياه ما سه ويژگى دارد: نامنتظر است، پيامدى سنگين دارد، پس از وقوع پيشبينى پذير مى نمايد ( اما پيش از وقوع پيش بينى شدنى نيست.)
کاروان امید (تجربه و هنر زندگی ۱۱)
یک پارچگی دانش
ادوارد ویلسون زیستشناس برجستهٔ آمریکایی، حشرهشناس بزرگ و بنیانگذار علم زیستجامعهشناسی است.
از جملهٔ افتخارات او میتوان به دو بار دریافت جایزهٔ پولیتزر (۱۹۷۹ و ۱۹۹۱)؛ جایزهٔ کرافورد (۱۹۹۰)؛ جایزهٔ کیستلر (۲۰۰۰)؛ جایزهٔ نیرنبرگ (۲۰۰۱)؛ نشان ملی علوم دولت ایالات متحده آمریکا؛ جایزهٔ ممتاز انجمن علوم انسانی آمریکا؛ مدال طلای صندوق جهانی حیات وحش؛ جایزهٔ بینالمللی زیستشناسی از دولت ژاپن؛ عهدهداری کرسی فرانک بیرد در علوم؛ و ریاست بخش حشرهشناسی موزهٔ جانورشناسی تطبیقی دانشگاه هاروارد اشاره نمود.