مارش میرا
ماجرای بوسنی و جنگ آن بر کسی پوشیده نیست. نامی که با جنگهای خونین دهه ۱۹۹۰میلادی به رسانههای جهان راه یافت و بهسرعت به خانههای مردم ایران رسید. اما در میان وقایع جنگ بوسنی، سربرنیتسا حرف دیگری است!
این کتاب روایتی بر مبنای واقعیت از هفت شهروند سربرنیتسا است که به امید نجات بعد از سقوط شهر عازم شهر توزلا میشوند.
کتاب از جمله آثاری است که در حوزه بیان واقعیتهای سربرنیتسا موفقیتهای زیادی کسب کرده و به زبانهای متعددی ترجمه شده است و بعد از انتشار این کتاب بود که نام جاده مرگ بر سر زبانها افتاد؛ مسیری که پناهجویان بعد از سقوط سربرنیتسا به امید آزادی در آن گام نهادند ولی بسیاری از آنها هرگز به مقصد نرسیدند! مسیری نامشخص و طولانی در میانه جنگلی انبوه و کوهستان؛ در اوج وحشت در شکارگاه، در انتظار شکارچیان انسان!
در بخشی از رمان «مارش میرا» آمده است: «هیچ تحقیری بزرگتر از این نیست که بدون هیچ گناهی از سرزمین خود رانده شوی و همانند حیوان به دنبال شکار تو باشند! بعد از سقوط سربرنیتسا پستترین تعريف بشری در برخورد با مقوله انسانیت شکل گرفت و انسانهای بیگناه همانند حیوانات و بلکه فجیعتر به دست انسانهای ديگر شکار و سلاخی شدند».