استیو جابز شدن (تکامل متکبری بی پروا و خلق رهبری انقلابی)
برنت اشلندر و ریک تتزلی
ایمان حبیبی
انتشاران میلکان کتاب «استیو جابز شدن» نوشته برنت اشلندر و ریک تتزلی و با موضوع راویت ناگفتههایی از زندگی استیو جایز مدیر شرکت اپل را روانه بازار کتاب کرد.
به گفته مدیران ارشد شرکت اپل کتاب «استیو جابز شدن» بهترین و دقیقترین کتابی است که پیرامون زندگی جابز منتشر شده است. پیش از این از کتاب نوشته شده توسط والتر ایزاکسون بهعنوان بهترین کتاب بیوگرافی جابز یاد میشد اما تیم کوک رئیس هیئتمدیره اپل این کتاب را بهترین کتاب درباره استو جابز میداند و به مردم توصیه کرده اگر میخواهند جابز را بشناسند و روند اختراع اپل را بهتر لمس کنند، سراغ این کتاب تازه بروند.
کتاب «استیو جابز شدن» از زاویهای شخصیتر به جنبه انسانی استیو جابز که کمتر به آن پرداخته شده است نگاه انداخته و مسئولین اپل و خانواده جابز بهشدت از محتوای این کتاب راضی هستند.
استیو داولینگ سخنگوی اپل در مصاحبهای با نیویورکتایمز به تحسین از این کتاب پرداخته و میگوید:
پس از گذشت مدتی طولانی از مرگ استیو جابز، احساس کردیم که باید بیشتر درباره استیوی که میشناختیم صحبت کنیم. تصمیم گرفتیم که در کتاب استوجابزشدن مشارکت داشته باشیم زیرا بهواسطه دوستی طولانی که برنت با استیو داشته است دید بسیار ویژه و منحصر به فردی را نسبت به زندگی استیو داشته است. این کتاب استیو را بهتر از هر چیز دیگری که تابهحال دیدهایم ترسیم کرده است و از انتشار این کتاب بسیار خوشحالیم.
کتاب استیو جابز شدن شامل ناگفتههایی است که برای اولین بار درباره استیو جابز از زبان نزدیکان وی نقلشده است.
این کتاب روایات قانعکننده و داستانهای ناگفته و ناشنیدهای از زندگی استیو جابز را آورده است و در آن خانواده استیو جابز، مدیران سابق و فعلی دنیای فناوری در اپل، کمپانی پیکسار و دیزنی درباره رهبر بلامنازعه فناوری در قرن بیستویکم سخن گفتهاند.
برنت اشلندر نویسنده کتاب بیش از ۲۵ سال دوست و رفیق استیو جابز بوده و مصاحبههای زیادی با وی داشته است و در این کتاب بسیاری از مطالبی که استیو جابز بهصورت خارج از ضبط در مصاحبههای خود گفته را برای اولین بار آورده تا واقعیتهای زندگی استیو جابز برای همگان روشن شود
بیوه
در بخشی از این رمان میخوانیم:
«همیشه به این فکر میکردم چه حسی داره اگه رازها رو فاش کنم. بعضی اوقات خیالبافی میکردم و میشنیدم که میگم: «شوهر من روزی که بلا گم شده، دیدتش.» و یه حس آزادی بهم دست میداد، مثل یه ضربه به سر. اما نمیتونستم. میتونستم؟ منم به اندازهی گلن گناهکار بودم. حس غریبی بود که یه راز داشته باشی. مثل یه سنگ تو سینهم. من رو از نو به هم میریخت و هر وقت بهش فکر میکردم، حالت تهوع میگرفتم. دوستم لیزا هم دربارهی حاملگیش اینجوری حرف میزد ـ بچه همهجا رو فشار میدهدـ مقاومت بدنش رو پایین آورده بود. راز من هم همون بود. وقتی زیاد میشد، برمیگشتم به جین سابق و وانمود میکردم این راز، مال یکی دیگهس. اما وقتی باب اسپارکس بعد از دستگیری گلن، واسه بار اول ازم سؤال میپرسید، خیلی کمک نکرد.
حس میکردم دمای بدنم بالا رفته و صورتم سرخ شده، پوست سرم خراشیده میشد و عرق میکردم. باب اسپارکس به دروغم گیر میداد: «گفتین روزی که بلا ناپدید شد، چیکار میکردین؟»
نفسهام کوتاه شده بود و سعی کردم کنترلش کنم. اما صدام لو داد، مثل جیر جیر شده بود. وقتی به وسط جمله رسیدم، آب دهنم رو با سروصدای زیادی قورت دادم. من دروغ میگفتم، بدنم لو میداد.
گفتم: «آهان! صبح سر کار بودم... میدونین... باید چندتا هایلایت انجام میدادم.»
امیدوار بودم حرفهای راستی که بین دروغهام میزدم، متقاعدش کنه.
بعد از اون همهش سر کار بودم. توجیه، توجیه، انکار، انکار. باید هی آسونتر میشد، اما نمیشد. هر دروغی که میگفتم، ترشتر و بدتر میشد؛ مثل یه سیب کال که قیافه رو در هم میکشه و دهنت رو خشک میکنه.»
پیش از آن که بمیرم
جنگجوی عشق
گلنن دويل ملتن
ترجمه: سمانه پرهيزكاری
رمان پرفروش و تحسين شده ي 2016
رماني روانشناسانه از ازدواج و خانواده
رنج ما را دو تيكه ميكند. وقتي كسي كه رنج ميكشد، ميگويد:« خوبم... خوبم...» به اين دليل نيست كه حالش خوب است. براي اين است كه خود درونش به خود بيرونش فرمان داده كه واژه «خوبم» را به زبان بياورد. او حتا گاهي اوقات اشتباهي ميگويد:«خوبيم». ديگران فكر ميكنند كه خودش و اطرافيانش را ميگويد، ولي اين طور نيست. او دو تكه خودش را ميگويد: خود آسيب ديده و خود نمايندهاش. نمايندهاي كه براي مصرف عمومي مناسب! رنج، يك زن را دو تكه ميكند تا كسي را داشته باشد كه برايش دردودل كند، كسي كه در دل تاريكي كنار او بنشيند، حتا وقتي ديگران - همگي - تنهايش بگذارند.
خشکسالی
دختر گمشده
نام نویسنده : گیلین فلین
نام مترجم : آرش خیروی
پرفروشترین رمان سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ در جهان به فارسی منتشر شد.
این رمان، مثالی است تازه از سبکی نوشتاری به نام «نوآر خانگی» در رمانهای امروز و به همین خاطر منتقدان این کتاب را به خاطر روایت نامطمئن آن و نیز تعلیق و پیچهای داستانیاش ستودهاند.فلین توانسته نبض زندگی و افکار جامعه امروز را دریابد و زنان را از کنج و حاشیه به بطن داستان بیاورد به همین خاطر «دختر گمشده» اثری مدرن است.
فلین در این کتاب، نبض نوین جامعه جهانی و مسائلی را که دنیای مدرن با آن سروکار دارد، یافته و گامبهگام ما را به درون جامعهای میبرد که در آن، نهتنها زنان پوسته خجالتی خود را رها کرده و به دلِ آبوآتشِ اجتماع زدهاند، بلکه به نقش تأثیرگذار رسانهها ـ دیگر عامل این زبان جهانی ـ بر جامعه نیز تأکید میکند.
آدمهای این رمان، سیاه یا سفید نیستند و همین مطلقنبودن خوبی و بدی، باعث خلق عنصر والای غافلگیری در اثر شده است.
در بخشی در رمان آمده است:
«حالا که مُردهام، خوشحالترم.
عملاً گم شدهام. اما خیلی زود همه مرا مرده فرض خواهند کرد. مختصر و مفید خواهیم گفت مرده. چند ساعت بیشتر نگذشته، اما احساس خیلی بهتری دارم: مفاصل شل، ماهیچههای لرزان. امروز صبح یک لحظه متوجهی تغییر قیافهام شدم. قیافهام عجیب شده بود. از داخل آینهی ماشین، به پشت سرم نگاه کردم. کارتاژ ترسناک را پشت سر گذاشته بودم. شوهر کوتهفکرم بیکار، در بار چندشآورش وقت میگذراند. متوجه میشوم که با چنین فکری لبخند به لبم آمده است. آها... این حس تازه است.»
«دختر گمشده» برخلاف دیگر داستانهای این ژانر، روی پای زنی ایستاد.
رهبری (درس هایی از زندگی و سال ها کار در منچستریونایتد)
نام نویسنده : الکس فرگوسن
نام مترجم : شایان سادات
این کتاب ماجرای زندگی مردی است که توانسته از دل سختی ها افتخار بیرون بکشد. مردی که زندگی برایش به مفهوم کار است و کار نیز به معنای خلاقیت و این هر دو را چنان به هم پیوند زده که تبدیل به یکی از خلاق ترین و ماندگار ترین مردان روزگار خود شده است. این کتاب فقط درباره فوتبال نیست درباره مدیریت زندگی و کار است. مدیریت آرزوها و برنامه ریزی برای آن ها تا قله دستیابی . حکایت سرسختی مردی است که نظم بریتانیایی اش را با خلاقیت جوان گرایی در هم آمیخته تا به ما نشان دهد که هیچ کدام از این دو عنصر به تنهایی برای موفقیت کافی نیست و فقط با ترکیب دو عنصر نظم و خلاقیت می توان به راهی گام گذاشته تا همیشه در اوج باشی . این کتاب نه تنها کتاب راهنمایی برای اهالی فوتبال است بلکه برای هر خواننده ای که به خود و آرزوهایش ایمان دارد خواندنی است. زندگی نامه ای که مدیریت را به ما می آموزد.
زمین بر پشت لاکپشتها
جان گرين
فاطمه جابيك
جان گرين نويسنده رمان پرفروش "بخت پريشان" The Fault in Our Stars در سال 2012 مي باشد.
این کتاب كه در سال 2017 منتشر شده است، درباره «آزا هلمز» ۱۶ ساله است که از بیماری روحی رنج میبرد و به دنبال یک میلیاردر گمشده است. «گرین» طی بیانیهای که در «پابلیشرز ویکلی» منتشر کرده، گفته است که سالها روی این رمان کار میکرده و این اثر معنای شخصی برای او دارد.
این نویسنده ۳۹ ساله آمریکایی در اینباره گفت: این اولین تلاش من برای نوشتن بیپرده درباره بیماری روحی است که از کودکی بر زندگی من تاثیر گذاشته. با این که داستان ساختگی است، کاملا رنگ و بوی شخصی دارد.
اولين باري كه متوجه شدم ممكنه يه موجود خيالي باشم، موقعي بود كه در طول هفته، بيشتر وقتم رو تو يه موسسه دولتي در شمال اينديانا پوليس ميگذروندم. بهش ميگفتن دبيرستان وايتريور. اونجا بايد سر ساعت خاصي غذا ميخوردم، درست بين 12:37 و 1:14 بعدازظهر. نيروهايي بودن كه من رو وادار به اين كار ميكردن. اونا خيلي قويتر از من بودن و من حتا نميتونستم بشناسمشون. ممكن بود اين نيروها زمان ديگهاي رو براي ناهارم انتخاب كنن يا ممكن بود كسايي كه در اونروز خاص از ماه سپتامبر و موقع ناهار خوردن، با من سر يه ميز بودن، موضوع ديگهاي رو براي صحبت انتخاب كنن؛ اينطوري احتمالا آخر داستان من تغيير ميكرد يا حداقل وسطاش عوض ميشد. اما كمكم داشتم ياد ميگرفتم كه زندگيت داستاني در مورد توئه، نه داستاني كه خودت تعريف كني.
سطوح زندگی
نام نویسنده : جولیان بارنز
نام مترجم : شبنم سعادت
جولیان بارنز،در کتاب کوچکی که نوشتنش چند سال طول کشیده،از اندوهی مینویسند که پس از مرگ همسرش تاب آورده و همچنان تاب می آورد.او در کتابش چیزهایی را کنار هم میگذارد و با هم تلفیق میکند عشق و بالن سواری اندوه و عکاسی
سطوح زندگی روایتی سه بخشی از روایت های مرتبط با یکدیگر است،البته برای خواننده کمی طول میکشد تا ارتباط میان مضامین تکرار شونده را درک کند،اما لحظه ای که درکش میکند،برایش خالی از لذت نیست.دو بخش ابتدایی کتاب زندگی در آسمان و روی زمین را به تصویر میکشد،اما روایت سوزناک پایانی،وقایع نگاری تکان دهنده ای از سفر روحی نویسنده و شرح سقوط است شرح یاس و تاریکی نقشه ی راه راه گم کرده هایی که در سرزمین اندوه و سرگشتگی سرگردان.شاید در لابه لای نثر عمیق و دقیق بانر،هر کدام از ما تصویری از تجربیات روحی خود را ببینیم تجربه هایی کاملا شخصی و در عین حال مشترک.
شجاعت در برهوت (جستجوی وابستگی واقعی و شجاعت دستیابی به خوداتکایی)
کلفت ها
ژان ژنه
ایرج انور
ژان ژنه (fr:Jean Genet) دسامبر ۱۹۱۰ - ۱۵ آوریل ۱۹۸۶) شاعر، رماننویس و نمایشنامهنویس فرانسوی بود که فعالیت سیاسی نیز داشت. در سالهای آغازین زندگی، ولگرد و خردهمجرم بود اما بعدها به نویسندگی روی آورد.
کریستین و لی پاپن (فرانسوی: Christine and Léa Papin) دو خواهر کُلفَت فرانسوی بودند که در دوم فوریهٔ ۱۹۳۳، زن صاحبکار و دخترش را در لو مان فرانسه به طرز فجیعی کشتند.
حادثه تأثیر قابلتوجهی بر روشنفکران فرانسوی، ژان ژنه، ژان پل سارتر و ژاک لاکان گذاشت و بهعنوان نمادی از مبارزهٔ طبقاتی و ناشی از «استثمار طبقهٔ کارگر» درنظرگرفتهشد.
نمایشنامهٔ کلفتها اثر ژان ژنه، با الهامگیری از این واقعه نوشته شده است.
هنوز هم من
تلفنم رو از جيبم كشيدم بيرون و عكسها رو رد كردم تا به عكسهاي مورد علاقهم از سم رسيدم كه با يونيفروم سبز تيرهش روي تراس نشسته بود. تازه كارش تمام شده بود و چاي مينوشيد، در حالي كه به من لبخند ميزد. خورشيد پايين پشت سرش بود و يادم ميآد كه داشتم به خورشيد نگاه ميكردم كه چطوري پايين ميرفت. چايي من روي طاقچه پشت سرم سرد ميشد، در حالي كه سم با صبوري نشسته بود تا من ازش عكس بگيرم. «خيلي خوشتيپه! اونم ميآد نيويورك؟» اون شب خواب ويل رو ديدم. خيلي كم خوابش رو ميديدم. روزهاي اولي كه اونو از دست داده بودم، اونقدر غمگين بودم كه فكر ميكردم يه نفر درست تو درونم يه سوراخ درست كرده. وقتي با سم آشنا شدم، خوابها متوقف شدن. اما دوباره خوابش رو ديدم. بعضي وقتها، اونقدر زنده به نظر ميرسيد كه انگار واقعا جلوي من وايساده بود.
هواخواه
نام نویسنده : ویت تا نوین
نام مترجم : فرانک معنوی
این رمان برنده جایزه ادبی پولیتزر در سال ۲۰۱۶ و نیز برنده جایزه ادگار در همین سال است.
ویت تان نِوین نویسندهای ویتنامیامریکایی و استاد زبان انگلیسی و مطالعات امریکایی و قومی در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی است. اولین رمان نِوین، هواخواه، علاوهبر جایزه پولیتزر ۲۰۱۶، جایزه ادگار برای اولین رمان، جایزه سِنتر برای اولین رمان، مدال کارنیج برای رمان برتر از انجمن کتابخانه امریکا و جایزه آسیایی آمریکایی در ادبیات داستانی از انجمن کتابداران آسیاییامریکایی را دریافت کرده است و تحسین بسیاری را برانگیخته است.
در بخشی از متن این رمان میخوانیم: سختترین چیز دربارهی صحبتکردن با یک زن، برداشتن قدم اول است، ولی مهمترین نکته این است که فکر نکنید. فکرنکردن سختتر از چیزی است که به نظر میرسد، با اینحال درباره زنان، انسان هرگز نباید فکر کند. هرگز. اما این بهراحتی جواب نمیدهد. دفعات اولی که در دبیرستان به دخترها نزدیک شدم، زیادی فکر کردم، مکث کردم و در نتیجه دوباره و دوباره شکست خوردم. ولی در نهایت متوجه شدم تمام زورگوییهای دوران کودکی که نسبت به من شده بود، مرا قوی کرده و باعث شده باور کنم ردشدن، بهتر از نداشتن هیچگونه شانسی برای دیدهنشدن است.
و کسی نماند جز ما
نويسنده: كالين هوور
مترجم / مصحح: ساناز كريمي
«و کسی نماند جز ما» نوشته کالین هووِر(-۱۹۷۹)، جدیدترین رمان این نویسنده موفق آمریکایی است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
وقتی پاهامو دو طرف لبهی پشتبوم میذارم و اینجا میشینم و از طبقهی دوازدهم به خیابونای بوستون نگاه میکنم، نمیتونم به چیزی جز خودکشی فکر کنم.
البته خودکشی خودم نه. اونقدر زندگیم رو دوست دارم که تا آخرین نفس ادامهش بدم.
توجهم بیشتر به آدمهای دیگهس و اینکه چهجوری سرانجام تصمیم میگیرن به زندگیشون خاتمه بِدن. اینکه هیچ از کارشون پشیمون میشن؟ تو لحظهی بعد از پریدن و یه ثانیه قبل از تصمیمگیریشون، باید ذرهای پشیمونی تو اون سقوطِ آزاد و کوتاه باشه. اینکه وقتی زمین به سمتشون یورش میبره، بهش نگاه میکنن و فکر میکنن. «ای لعنتی! این ایدهی خوبی نبود.»
یهجورایی فکر میکنم نه.
خیلی به مرگ فکر میکنم. خصوصاً امروز، با توجه به اینکه ـ دوازده ساعت پیش ـ یکی از تأثیرگذارترین مرثیههایی رو که مردم پلاتورای ایالت مِین تابهحال شاهدش بودن، تو مجلس ترحیم خوندم. خیلیخب، شاید تأثیرگذارترین نبود، اما بهراحتی میتونست افتضاحترین محسوب شه. فکر میکنم به این بستگی داره که از مادرم بپرسید یا از من. مادرم که احتمالاً از امروز به بعد برای یه سال تموم با من حرف نمیزنه.