شبها و روزها
کنستانتین سیمونوف
ترجمه: ناصر منصوری
پس از شولوخف برجستهترین نام در ادبیات جنگی شوروی از آن کنستانتین سیمونوف است. این خبرنگار جنگی، برنده شش جایزهی استالین و لنین بیش از هر نویسنده دیگری به جنگ پرداخت. او نهتنها شعرهای جنگی سرود، بلکه رمانهای فراوانی نیز در این باره نوشت. «همرزم» مربوط به درگیری شوروی با ژاپنیها، «شبها و روزها» دربارهی نبرد استالینگراد، «زندهها و مردهها» دربارهی سالهای آغازین جنگ جهانی دوم، «مردم سرباز به دنیا نمیآیند» باز هم دربارهی استالینگراد و «دفتر یادداشتها» درباره جنگ جهانی دوم از این جملهاند. در ابتدای کتاب چنین می خوانیم: زنی فرتوت به دیوار کاهگلی انبار تکیه داد و با صدایی آرام و خسته گفت که استالینگراد چگونه به آتش کشیده شد. هوا خشک و غبارآلود بود. نرمه بادی می وزید و غبار زردرنگ را در هوا می پراکند. پای زن، برهنه و سوخته بود و او در حین حرف زدن گرد و خاک را از پای سوخته اش پاک می کرد. گویی این مرهم دردش بود. سروان سابوروف به پوتین سنگین و گل آلود خود نگاهی انداخت و از زن دور شد. او مردی بود قوی جثه، دارای شانه های ستبر و بلند قد. قامت خمیده و چهره هموار و محکمش تا حدی به دوران جوانی گورکی شباهت داشت. آرام ایستاده بود و به حرف های زن گوش میداد...