بریزبن
یوگنی وادالازکین
ترجمۀ نرگس سنائی
بریزبن یک داستان جهانی و با لایههای فراوان از یک اعجوبه موسیقی است که به دلیل بیماری لاعلاجی که تلاش میکند بر مرگ و میر خود غلبه کند استعدادش را ربوده است. پس از اینکه گلب یانوفسکی، گیتاریست مشهور، در پنجاه سالگی به بیماری پارکینسون مبتلا شد، به نویسنده ای به نام سرگئی نستروف اجازه داد تا زندگی نامه خود را بنویسد. برای سالها، آنها مرتباً همدیگر را ملاقات میکنند و گلب زندگیای را که تاکنون سپری کرده است، بازگو میکند: کودکی سخت در کیف، تحصیلات موسیقی او در سن پترزبورگ، و سالهای پایانی زندگیاش در مونیخ، جایی که با همسرش زندگی میکند و یک سیزده ساله را ملاقات میکند. -پیرتوزوزی که او را به عنوان دختر خود در آغوش می کشد. گلب در روایتی شیطنت آمیز و لطیف، یک داستان شخصی از تلاش برای یافتن معنا و اینکه چگونه بار موفقیت با افزایش سن تغییر می کند را به یاد می آورد.
وادالازکین با گسترش جهان ادبی که در رمانهای قبلیاش چرخیده بود، موسیقی و شهرت، میراث و تعلق، زمان و خاطره را در این داستان زیبا ساخته و مرتبط که به دقت در یک پازل میپیچد: داستان کیست - موضوع یا نویسنده؟ آیا هنر و عشق واقعاً با مرگ همخوانی ندارند؟ آیا حافظه راوی قابل اعتمادی است؟ در بریزبن، شهر رویاهای ما، مانند موسیقی، گلب امیدوار است که راهی به سوی ابدیت پیدا کرده باشد – و راهی برای توقف ساعت.