ساعت درخشان
خاطرات نفیس در مورد چگونگی زندگی – و عشق – هر روز با «مرگ در اتاق»، از شاعر نینا ریگز، مادر دو پسر خردسال و از نوادگان مستقیم رالف والدو امرسون، به سنت وقتی نفس هوا میشود. «ما نفس نمیکشیم، اما روزها را دوست داریم. آنها قول هستند. آنها تنها راه راه رفتن از یک شب به شب دیگر هستند.» نینا ریگز فقط سی و هفت سال داشت که در ابتدا سرطان سینه - یک لکه کوچک - تشخیص داده شد. در عرض یک سال، مادر دو پسر، هفت و نه ساله، و شانزده سال ازدواج با بهترین دوستش، این خبر ویرانگر را دریافت کرد که سرطان او لاعلاج است. چگونه یک فرد هر روز، «بیتفاوت به نتیجه» زندگی میکند؟ چگونه با عشق و صداقت به لحظه های کوچک و بزرگ نزدیک می شود؟ کتاب خاطرات نفس گیر نینا ریگز با کاوش در مورد مادری، ازدواج، دوستی و خاطره، حتی زمانی که با میراث پدربزرگ اعظم خود، رالف والدو امرسون دست و پنجه نرم می کند، به گفتگوی فوری که پل کالانیتی در زیبای خود یعنی وقتی نفس هوا می شود، ادامه می دهد. او می پرسد، وقتی فرد زمان محدودی دارد، چه چیزی یک زندگی معنادار می کند؟ نوشتهی درخشان، خلع سلاح خندهدار و عمیقاً تکاندهنده، «ساعت روشن» درباره این است که چگونه همه روزها را دوست داشته باشیم، حتی روزهای بد را، و دربارهی راهی است که ادبیات، بهویژه امرسون، و مونتاین، موهوم دیگر نینا، میتوانند مرهم و موهوم باشند. شکل دعا این کتابی است در مورد نگاه کردن به مرگ و گفتن "این چیزی است که خواهد شد." بهویژه در این زمانهای نامشخص، «ساعت روشن» ما را ترغیب میکند که خوب زندگی کنیم و آنچه را که ما را انسان میسازد، فراموش نکنیم: عشق، هنر، موسیقی، کلمات.