سقوط فرشتگان
تریسی شوالیه
مترجم: نینا فراهانی
هنر شوالیه در به هم چسباندن تکههای پازل وقایع تاریخی کمنظیر است. این تنها اوست که میتواند «گرت» خدمتکار را از میان رنگ و نقشهای تابلوی «دختری با گوشوارهی مروارید» بیرون بکشد و به بطن زندگی نقاش سبک باروک «یوهانس ورمر» هلندی بفرستد تا یکی از زیباترین کلاسیکهای تاریخی را خلق کند. اوست که جم و مگی در کتاب «نور شعلهور» را در همسایگی «ویلیام بلیک»، شاعر قرن هجده انگلیسی قرار میدهد تا الهامبخش اثری شگرفت از او باشند. یا در کتاب «بانو و اسب شاخدار» به نقش پردهی مشهور بافتهشده توسط هنرمند «نیکولاس دست اینوسنت» جان داده و آنها را وارد صحنهی داستانش در پاریس قرن پانزدهم کند.
«سقوط فرشتگان» سومین کتاب شوالیه است که در سال ۲۰۰۱ نوشته شده. وقایع این کتاب با شروع قرن بیستم در انگلستان که مصادف است با مرگ ملکه ویکتوریا در ژانویهی ۱۹۰۱، آغاز شده و با مرگ شاه ادوارد ششم در می ۱۹۱۰ پایان میپذیرد.داستان این کتاب روایت دو خانوادهی واترهاوس و کولمن است که یکی پیرو سنتهای قدیمی عصر ویکتوریا و دیگری در تکاپوی قدم گذاشتن در عصری نوین است. این دو خانواده که به واسطهی مجاورت آرامگاههایشان در قبرستانی اشرافی در لندن با یکدیگر آشنا میشوند، خیلی زود به این تفاوت عقاید و شیوهی زندگی پی میبرند. اما سرنوشت آنها به واسطهی زندگی در خانههای مجاور و دوستی دخترانشان «مود» و «لاوینیا» به هم گره میخورد. داستان با پیوستن «کیتی کولمن» که همواره به دنبال نقض سنتها و گام برداشتن به سوی نقشی نوین برای زنان، فراتر از همسر و مادر بودن است، به «جنبش حق رای برای زنان» به نقطهی عطف خود میرسد. اوج فعالیت این جنبش با تاسیس اتحادیهی اجتماعی و سیاسی زنان WSPU، توسط «امیلین پانک هرست» و دو دخترش کریستابل و سیلویا در سال ۱۹۰۳ است. فعالیت کیتی در این جنبش نه تنها زندگی خودش، بلکه زندگی دخترش مود، همسرش ریچارد و حتی خانواده واترهاوس را هم دستخوش تغییرات عمیقی میکند…
شب مرده
اگر ميتوانستيد از بين كساني كه زندگيتان در بودن كنار آنها خلاصه ميشود پنج نفر را انتخاب كنيد، چه كساني را انتخاب ميكرديد؟ اگر آخرين چيزي كه برايتان باقي ميماند، مرور خاطرات آنها بود، براي ادامه زندگي چه ميكرديد؟ موريس، كشاورز هشتاد و چهار ساله ايرلندي، يكشنبه شبي در يك هتل، اتاقي را به تنهايي كرايه كرده و در اين سن هيچچيز و هيچكسي برايش باقي نمانده، جز خاطراتش! خاطرات كساني كه زماني جزء نزديكترين عزيزانش بودهاند و حالا او به تنهايي در حال دست و پا زدن در مرداب خاطرات روزهاييست كه با آنها گذرانده. همزمان كه اين خاطرات را براي ما ميگويد، هيچكس نميداند كه در پايان اين شب غمبار چه اتفاقي روي خواهد داد...