امپریالیسم (عناصر و خاستگاه های حاکمیت توتالیتر)
خواندن کتاب امپریالیسم برای اینکه بدانیم از نظر آرنت حاکمیتها و جنبشهای توتالیتر از کجا سر برآوردند، ضروری است. اما این کتاب برای خوانندۀ ایرانی سودی مضاعف نیز دارد. ما در تاریخ دو قرن اخیر در پی مواجهه با غرب برای نخستین بار با فرهنگی روبرو شدیم که پیچیدهتر و تواناتر از فرهنگ کهن ما بود. در نتیجه علاوه بر عقبماندگی عینی به لحاظ ذهنی نیز «دستگاه نظری» لازم را برای شناسایی این هماورد جدید نداشتیم و ناگزیر ره افسانه زدیم. آرنت با واکاوی دستگاه امپریالیسم، با باز کردن چرخدندهها و اجزای تشکیلدهندۀ آن، با بیرون کشیدن ریشههای آن از خاک و با بردن خواننده به پشت پردۀ این نمایش قدرت، به ما کمک میکند آنچه را زمانی از آن هیولا ساختیم بشناسیم، البته بدون آنکه از چالۀ ناآگاهی بیرون آییم و به چاه ایدئولوژیهای قرن بیستمی بیفتیم.
توتالیتاریسم
هانا آرِنْت (به آلمانی: Hannah Arendt) (زادهٔ ۱۴ اکتبر ۱۹۰۶ در لیندن–لیمر، هانوفر - درگذشتهٔ ۴ دسامبر ۱۹۷۵ در نیویورک، آمریکا)، فیلسوف (فلسفهٔ سیاسی) و تاریخنگار زن آلمانی - یهودیتبار.
او در آمریکا سالها استاد دانشگاه در رشتهٔ تئوری سیاسی بود و از چند کشور، دهها دکتری افتخاری گرفت، و جایزهٔ آلمانیزبان لِسینگ و فروید را نیز از آن خود کرد.
كتاب حاضر، معروفترين كتاب هانا آرنت در حوزة جامعهشناسي سياسي است. وي در اين كتاب در صدد تبيين ساختار دو حكومت نازيسم و استالينيسم و شيوههاي برخورد آنها با تودههاست. آنوقت براي اين كه متني مستند و متقن به مخاطب ارائه دهد، تمامي اسناد به جاي مانده از آن دوران را بررسي كرده و تحليل عميق از چگونگي عملكرد حكومتهاي توتاليتر به دست داده است.
این کتاب شامل چهار فصل است که عبارتند از: جامعه بی طبقه، جنبش توتالیتر، توتالیتاریسم در راس قدرت، ارعاب و ایدئولوژی: یک صورت حکومتی نو پدید.
وی در مقدمه کتاب خود اشاره می کند که کتاب خاستگاه های توتالیتاریسم را در سال 1949 و چهار سال پس از شکست آلمان و پیش از مرگ استالین به پایان رسانده است. وقوع انقلاب ها پس از نخستین جنگ جهانی و سر بر کشیدن جنبش های توتالیتر و تحلیل رفتن حکومت پارلمانی و به دنبال آن انواع و اقسام بیدادگری نوین از دیکتاتوری های فاشیستی و نمیه فاشیستی گرفته تا دیکتاتوری های تک حزبی و نظامی و سرانجام استقرار به ظاهر پایدار حکومت توتالیتر بر پایه پشتیبانی توده ای مانند روسیه 1933 موضوعاتی است که به بررسی گذاشته شده است. در این کتاب اسناد هولناک کشتارهای جمعی نیز بررسی و به رشته تحریر در آمده است.
خانم هانا آرنت یکی از شاگردان برجسته مارتین هایدگر، ادموند هوسرل و کارل یاسپرس بود. این فیلسوف و جامعه شناس بزرگ دو کتاب مهم «خشونت» و «انقلاب» را نوشت و دو بار نیز به کوره های آدم سوزی نازی ها فرستاده شد که خوشبختانه توانست فرار کرده به امریکا برود و کار فلسفه و نظریه پردازی را دنبال کند.
یکی از اساسیترین مفاهیمی که هانا آرنت برای شرح وضعیت توتالیتر به کار میبَرد، مفهوم «چیرگی تام» Total Domination است. از نگاه او، هدف نهایی توتالیتاریسم، (گروهها و رژیمهای حکومتهای مستبد) چیرگی تام و سلطه مطلق بر تمام جنبههای زندگی انسانی است. «چیرگی تام میکوشد تا انسانها را به صورتی سازمان دهد که تکثر و تمایز نامحدودشان از بین برود و کل انسانیت، به صورت فردی واحد در آید. این امر تنها زمانی امکانپذیر است که یکایک افراد انسانی به صورتی تبدیل شوند که در برابر برخی کنشهای معین، واکنشهای معین و ثابتی نشان دهند.»
حیات ذهن
هانا آرنت، طرح حیات ذهن را در قالب سه جلد ریخت: تفکر، اراده و داوری. سه جلوه مهم حیات ذهن که جمهوری ذهن را تشکیل میدهند. متأسفانه مرگ آرنت در سال ١٩٧٥ مجال اتمام این طرح را از او گرفت. آرنت در این هنگام دو جلد اول را به پایان رسانده بود که پس از مرگش در سال ١٩٧٨ به چاپ رسید ولی از جلد سوم چیزی جز یادداشتهایی در کار نبود. گفتهاند که درست پس از مرگ آرنت، نخستین صفحه جلد سوم در ماشین تحریر او یافت شد که فقط حاوی عنوان نوشته و دو سرلوحه از سیسرون و گوته بود. با این حال، در جلدهای اول و دوم کتاب اشارههایی به داوری هست که باعنایت به آنها میتوان تا حدودی از چند و چون این مفهوم نزد او باخبر شد.
عشق و آگوستین قدیس
کتاب عشق و آگوستین قدیس نسخۀ بازنگریشدۀ رسالۀ دکتری هانا آرنت است که زیر نظر مارتین هایدگر و کارل یاسپرس نوشته شده است. آرنت در این اثر، تحت تأثیر شیوۀ فلسفهورزی استادانش، تفسیری اگزیستانسیال از دیدگاه آگوستین دربارۀ عشق به دست میدهد: عشق به مثابۀ نحوهای از «در جهان بودن». او از دو انگارۀ آگوستینیِ عشق بهره میگیرد: کوپیدیتاس و کاریتاس، که اولی عشقی تملکجویانه است و دومی عشقی عاری از خودخواهی. این دو از نگاه آرنت دو نحوۀ متفاوت از «در جهان بودن»اند؛ یکی گرفتاری در بند دنیا و دیگری آزادی از هر آنچه رنگ تعلق میپذیرد. کوپیدیتاس همیشه میان دو ترس در آمدوشد است: ترس از نرسیدن به آنچه میخواهیم و ترس از فقدان آنچه به تملک درآوردهایم. زندگی ما همواره یا «نه هنوز» است یا «نه دیگر». در مقابل، کاریتاس یعنی «عشق به همسایه». آرنت این تعبیر مسیحی را به معنای عشق به همۀ انسانها میداند بیآنکه دلبستهشان شویم و بیآنکه در اندیشۀ منفعت خویش باشیم. پرسش آرنت این است که اگر باید بیهیچ دلبستگی به انسانها عشق ورزید، چگونه میتوان اجتماعی از انسانها را تشکیل داد؟ چگونه میتوان دیگران را دوست داشت و از تعلق خاطر به آنها رها بود؟
وضع بشر
وضع بشر یکی از کتابهای نظری هانا آرنت، فیلسوف آلمانی است که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. هانا آرنت در این کتاب روایتی متفکرانه و تفکربرانگیز دربارهٔ وضع بشر ارائه میدهد که نسبت نظر و عمل دغدغه دیرینهاش بودهاست. وی ضمن شرح مفاهیم زحمت، کار و عمل و جایگاه آنها در وضع بشر، با نگاهی تاریخی سیر آنها را تا روزگار ما پی میگیرد و نشان میدهد که از دوران یونان باستان تا امروز رویکرد ما به زندگیِ وقف عمل چه فراز و فرودها و تغییراتی به خود دیدهاست.